امام مهدی(عج):  بی یدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود. الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵  

بررسی مواضع و اهداف مدعیان اصلاحات، در نظام اسلامی

دکتر جعفر آقایانی چاوشی

 

انقلاب اسلامی ایران، تجلی اراده ملتی حق‌جو و عدالت‌خواه بود که در سال ۱۳۵۹ به رهبری امام خمینی (ره) به ثمر نشست و ایدئولوژی‌های الحادی رایج را به چالش کشید. این انقلاب، راهی نو گشود؛ راهی که نجات‌بخش همه محرومان و ستمدیدگان جهان است.
از همان آغاز، علاوه بر دشمنان خارجی به‌ویژه آمریکا، دو جریان داخلی نیز در صف معارضان انقلاب قرار گرفتند. نخست، گروه‌هایی با گرایش مارکسیستی بودند که به دلیل اختلافات بنیادین با آرمان‌های انقلاب، نه‌تنها از نظر فکری؛ بلکه با توسل به سلاح در برابر آن ایستادند. این گروه‌ها، به سرعت در برابر خشم انقلابی ملت نابود شدند.
اما جریان دوم، کسانی بودند که تفکری التقاطی داشتند؛ ظاهری دینی؛ اما باطنی غیر انقلابی. گروهی از این جریان که بعدها با عنوان فریبنده «اصلاح‌طلب» شناخته شدند؛ اما اعتقادی به اصلاحات واقعی در چارچوب نظام اسلامی نداشتند، متأسفانه با استفاده از شعارهای عامه‌پسند توانستند در صفوف انقلابیون نفوذ کنند و جمعی را با خود همراه سازند. سابقه تاریخی و نمونه بارز این جریان را می‌توان در صدر اسلام دید، آن‌گاه که منافقان با ظاهری اسلامی، خود را به مسلمانان نزدیک کرده و به بهانه اصلاح، فساد را در جامعه گسترش دادند. قرآن کریم در آیات 11-12 سوره بقره در باره این گروه چنین فرموده است: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا یَشْعُرُونَ (۱۲)؛ و هنگامی که به آن‌ها گفته شود، در زمین فساد نکنید، می‏گویند ما فقط اصلاح کنندهایم. آگاه باشید این‌ها، همان مفسدانند؛ ولی نمی‌دانند».
آنچه ما در این نوشتار از مدعیان اصلاح‌طلبی مراد می‌کنیم، وابستگی به حزب یا طبقه خاصی نیست؛ بلکه یک اندیشه غالباً انحرافی و غیرانقلابی است که می‌تواند طیفی از سیاستمداران، استادان دانشگاه، دانشجویان، روزنامه‌نگاران و حتی افرادی در کسوت روحانیت را در بر بگیرد. گستردگی این طیف در حدی است که درون خود از نیروهای معتقد به نظام و انقلاب تا مخالفان اصول و ارزش‌های انقلاب را جای داده است. مهندس مهدی بازرگان، نخستین نخست‌وزیر دولت موقت در نظام جمهوری اسلامی، و ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رئیس‌جمهور این نظام، متعلق به همین جریان غیر انقلابی بودند. بعدها نیز آقای هاشمی، محمد خاتمی و حسن روحانی که دوره‌های مختلف ریاست جمهوری را به عهده داشتند، از همین طایفه برخاستند. حتی محمود احمدی‌نژاد که در آغاز ریاست‌جمهوری خود در دولت نهم، تظاهر به اصولگرایی می‌کرد، به زودی نقاب از چهره برداشت و دست در دست مدعیان اصلاح‌طلبی کهنه‌کار گذاشت.
گرچه این جریان به دلیل مواضع غیرانقلابی و غالباً غربگرایانه خود لطمات فراوانی به نظام مقدس ما وارد کردند؛ اما این نظام به دلیل برخورداری از «ولایت‌فقیه» که قلب تپنده و بدنه اصلی آن را تشکیل می‌دهد، و رهبران ممتازی چون امام خمینی (ره) و خلف صالح او امام خامنه‌ای، و در نهایت پشتیبانی ملت رشید و ایثارگر ایران، توانست به پیشروی خود ادامه دهد و این جریان هرگز نتوانست حرکت قطار انقلاب را متوقف کند. با این حال، ساده‌انگاری است اگر تصور کنیم این جریان شکست خورده است؛ زیرا استکبار و همه معارضین ریز و درشت انقلاب در خارج همواره از چنین جریاناتی حمایت نموده‌اند. از این رو، همواره باید مراقب توطئه‌های آن‌ها باشیم.
نگاهی به مواضع مدعیان اصلاحات در قبال آرمان‌های انقلاب
همان‌طور که گفته شد، مدعیان اصلاحات هیچ سنخیتی با انقلاب و شعارهای آن ندارند. از این رو، هنگامی که سران آن‌ها با هزاران ترفند مسئولیتی بر عهده گرفتند، تلاش فراوان کردند تا شعارهای انقلاب را از مسیر اصلی منحرف نمایند. برای نمونه، انقلاب اسلامی همراه با شعار «ما می‌توانیم» آمد تا اراده‌ها را تقویت و گسترش دهد و به دنبال آن، اختراعات و اکتشافات علمی جوانان ایرانی در مدت کوتاهی چهره ایران را دگرگون کرد و چشم جهانیان را خیره ساخت. اما مدعیان اصلاحات که دل در گرو غرب داشتند، نمی‌توانستند این حقیقت را بپذیرند و مدام از رابطه با آمریکا یعنی دشمن اصلی انقلاب سخن به میان آوردند و دوستی با دشمن سرسخت انقلاب را لازمه پیشرفت و حل مشکلات کشور معرفی کردند! به همین جهت در مقاطعی شعار «مرگ بر آمریکا» که شاخص اصلی انقلاب و مبین ظلم‌ستیزی آن بود، به شدت مورد بی‌مهری قرار گرفت. این جریان حتی مبارزه با اسرائیل غاصب و کودک‌کش و ضرورت نابودی آن را منکر شدند، در حالی که حضرت امام خمینی (ره) با صراحت فرمودند: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود». (صحیفه امام خمینی، جلد 16، صفحه 490)
مخالفت مدعیان اصلاحات با نظام ولایت‌فقیه
این جریان به هر بهانه‌ای می‌خواهند از ولایت‌فقیه عبور کنند و نظامی مطابق ذوق و سلیقه خود که همان «لیبرال دموکراسی» است را جایگزین آن نمایند. به همین دلیل برخی از تندروهای آن‌ها مانند تاج‌زاده و میرحسین موسوی، علناً مخالفت خود را با ولایت‌فقیه اعلام کرده‌اند. برخی دیگر نیز این مخالفت را به صورت تلویحی در اعلامیه‌ای با عنوان «تغییر پارادایم» مطرح کرده‌اند که چیزی جز عبور از ولایت‌فقیه نیست. با این حال، آن‌ها خوب می‌دانند که سقوط این نظام که ریشه در دل‌ها دارد، آسان نیست؛ بنابراین به انواع حیله‌ها متوسل شده‌اند؛ مثلاً با هراس‌افکنی در جامعه، خواستار تسلیم بی‌چون و چرا در مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا شده‌اند. به عنوان مثال عباس آخوندی، وزیر اسبق راه و شهرسازی که افتخار می‌کرد حتی یک منزل برای مستضعفین نساخته است، یکی از این گروه است که پس از کشتار مردم ایران به دست ترامپ پلید، گفت: «ترامپ عجول و کم‌حوصله است، هرچه می‌خواهد به او بدهیم؛ باید راضی‌اش کنیم»! این سخن آیا چیزی جز تسلیم محض در برابر آمریکا است؟! معلوم است که آمریکا چه می‌خواهد؛ یعنی باید فناوری هسته‌ای، صنایع پیشرفته موشکی، صنعت هوافضا و دیگر محصولات دانشمندانمان که طی سال‌ها با خون‌دل فراهم شده‌اند را دو دستی تقدیم آمریکا کنیم و منتظر همان سرنوشتی باشیم که لیبی و سوریه گرفتند!
برخی دیگر مانند حسین مرعشی، دبیر اسبق کارگزاران سازندگی، در مصاحبه‌ای پس از جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، تلاش کردند تا عملیات تجزیه‌طلبان فعال در مرزهای ایران را انکار نموده و با ارائه آدرس غلط، نگاه‌ها را از اقدامات دشمنان منحرف سازند. مرعشی با شایعه خواندن تهدید تجزیه ایران از سوی دشمنان می‌گوید: «یکی از شایعات، تجزیه کشور است که گفتم دنیا موافق آن نیست. مثلاً پاکستان موافق نیست؛ چون ممکن است با تجزیه بلوچستان مواجه شود. عراق نیز مخالف است؛ چون مسئله کردستانش دوباره مطرح می‌شود. ترکیه مخالف است؛ چون مرزهای کردی‌اش دچار آشفتگی خواهد شد. روسیه، آمریکا و کشورهای عربی هم مخالف‌اند؛ بنابراین این اتفاق نخواهد افتاد».
برای رد این ادعا کافی است یکی از نقشه‌های ایران که توسط کشورهای غربی و مزدورانشان ترسیم شده را بررسی کنیم.
اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت
در مجموع، توطئه‌های مدعیان اصلاح‌طلبی را می‌توان در قالب تبلیغات دروغین، تحریف حقایق، بزرگ‌نمایی دشمن، فتنه‌گری و موارد مشابه خلاصه کرد. این جریان برای عبور از نظام ولایت‌فقیه همزمان از دو ابزار «ایجاد فتنه» و «نفوذ» در قالب دو پروژه کوتاه‌مدت و بلندمدت بهره می‌برند:
1. ایجاد فتنه و آشوب در جامعه:
مدعیان اصلاح‌طلبی درصددند با ایجاد فتنه‌های گوناگون از طرق مختلف، توان حکومت را در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تحلیل ببرند و ملت را در مقابل دولت قرار دهند و نسبت به آن بدبین کنند. سپس هرگاه نظام دچار تزلزل شد، با کمک نفوذی‌های خود به زعم خویش ضربه نهایی را برای سرنگونی نظام وارد سازند. به همین دلیل، ما ایجاد فتنه را «پروژه کوتاه‌مدت» اصلاح‌طلبان می‌دانیم. نیازی به یادآوری نیست که این جریان نقش اساسی در چند فتنه بزرگ کشور داشته است که مهم‌ترین آن، فتنه یا کودتای مخملی سال ۸۸ بود. در آخرین فتنه که به «زن، زندگی، آزادی» معروف است، بار دیگر دست این جریان در پیدایش آن مشهود است. این جریان که نه نسبتی با اخلاق داشت و نه به ارزش‌های ملی و مذهبی وقعی می‌نهاد، ماهیت دین‌ستیزانه مدعیان اصلاحات را آشکار کرد.
2. مذاکره و نفوذ با نام رمز «وفاق ملی»:
مدعیان اصلاحات از آغاز دولت چهاردهم کلیدواژه «وفاق ملی» را مطرح کردند و رسانه‌های زنجیره‌ای‌شان نیز به شدت آن را تبلیغ نمودند، بدون اینکه هدف واقعی خود از به‌کارگیری این واژه را برای مردم روشن کنند. زیرا معنای هر واژه‌ای باید با توجه به گوینده و شرایط اجتماعی و سیاسی زمانش سنجیده شود. با این حال، استعمال گسترده این واژه توسط دشمنان نشانه‌دار نظام، شک‌برانگیز بود و هر مسلمان عاقلی را به یاد حدیث شریف امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌انداخت که فرمودند: «کثرة الوفاق نفاق و کثرة الخلاف شقاق». آیت‌الله علم‌الهدی در همان ایام، در یکی از سخنرانی‌های خود، ضمن شرح این حدیث و نقد بهره‌برداری از واژه «وفاق ملی»، نکات مهمی را مطرح کردند که گزیده آن چنین است: «امیرالمومنین علی (علیه السلام) می‌فرمایند کسی که مدام دم از وفاق می‌زند و با هر کسی اظهار وفاق می‌کند، در واقع نوعی نفاق است. آدم‌ها فقط با همفکران خود می‌توانند وفاق داشته باشند. برخی از این دولت، مذاکره با آمریکا را جزو وفاق ملی معرفی می‌کنند... حدود وفاق ملی باید مشخص شود؛ زیرا اگر در سپهر سیاسی کشور به معنای دقیق واژگان سیاسی نرسیم، این واژگان قابل تحریف بوده و موجب انحراف مردم و جریان‌های مردمی خواهد شد. اگر به معنای مشترک وفاق ملی نرسیم، آدرس‌های غلط به‌عنوان وفاق معرفی شده و مغالطات و برخی حرکات ناموزون به آن نسبت داده می‌شود. مثلاً نهضت آزادی که ولایت و رهبری را قبول نداشت، دم از وفاق ملی می‌زد... می‌شود به اسم وفاق ملی، نفوذی‌ها را در بدنه اداری و اجرایی کشور جا زد و کشور را از وصیت محوری امام راحل کرد که فرمود نگذارید انقلاب به دست نااهلان برسد». (https://www.entekhab.ir/003TNo) در صدر اسلام، شعار خوارج «لا حکم إلا لله» بود که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آن را سخن حقی می‌دانست که با معنای باطلی ادا می‌شود. نتیجه شعار وفاق در صورتی که مفهوم صحیحی از آن اراده نشود، همان حکایت «اسب تروا» در اسطوره یونان باستان خواهد بود که به نفوذ دشمنان در داخل شهر منجر شد. هدف اصلی مدعیان اصلاحات از «وفاق» آشتی با آمریکای جنایتکار و مذاکره خفت‌بار با اوست! انگار نه انگار که در میانه همین مذاکرات بود که دشمن شبیخون خونینی به میهن عزیزمان زد و جان بسیاری از هموطنان را گرفت. افزون بر این، این گروه باید پاسخ دهند اصولاً این مذاکرات برای چیست؟ احتمالاً خواهند گفت برای برداشتن تحریم‌ها. ما نیز آن‌ها را به کارنامه دولت حسن روحانی ارجاع می‌دهیم که پس از هشت سال مذاکره، نه تنها دستاوردی نداشت و تحریم‌ها افزایش یافت؛ بلکه موجب شد ۱۱ هزار کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده که طی ده سال با تلاش دانشمندان کشورمان فراهم شده بود، از کشور خارج شود!