پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):  دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند. بحارالانوار، ج 51، ص 66

مذاکره با پیمان شکنان آمریکایی را پایان دهید!

اشاره: 
جنگ دوازده روزه ایران با آمریکا و اسرائیل جنایتکار، حقایق زیادی را برملا کرد که مهم‌ترین آن، آشنایی با اهداف شوم دشمن، در نابودی نظام جمهوری اسلامی، تجزیه ایران و کشتار میلیون‌ها مردم بی‌گناه این سرزمین، در حمله به مراکز اتمی ایران بود. این اهداف پلید و فاجعه‌بار، به خواست خدای مهربان محقق نشد و مکر دشمنان به خودشان بازگردانده شد. واکاوی این  حقایق می‌تواند ما را بیش از پیش در شناخت ترفندهای دشمنان، یاری دهد. ازجمله این جنگ، مشت بسیاری از سیاستمداران غربگرا را که همه چیز کشور را به مذاکره با آمریکا گره می‌زدند، باز کرد و آنان را رسوا نمود. اما آیا دولتمردان فعلی ایران، پس از این همه تجارب تلخ در مذاکرات فرییکارانه، باز هم پشت میز مذاکره با شیطان بزرگ می‌نشینند؟ وضعیت غنی‌سازی ایران پس از بمباران مراکز هسته‌ای کشور، چه می‌شود؟ این‌ها و چند سوال کلیدی دیگر، موضوع مصاحبه با آقای دکتر جعفر آقایانی چاوشی، دانشیار دانشگاه صنعتی شریف  است که در زیر از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.
ـ آقای دکتر لطفاً اندکی درباره چگونگی وقوع این جنگ دوازده روزه بگویید؟ چگونه آرایش نظامی خود را باز یافتیم و اسرائیل و پایگاه نظامی آمریکا را در قطر زیر ضربات موشک‌های خود خرد کردیم؟
دکتر چاوشی: حمله اسرائیل به ایران در زمانی روی داد که دولت چهاردهم، پس از بارها تجارب بی‌نتیجه دولت‌های یازدهم و دوازدهم در مذاکره با آمریکا، باز هم به پای میز مذاکره نشست. این در حالی بود که همه قرائن از تدارک یک  حمله غافلگیرانه اسرائیل و آمریکا، همزمان با برپایی مذاکرات، حکایت می‌کرد. تا زمانی که اسرائیل، با شبیخون خونین خود، عده زیادی از دانشمندان، نظامیان و افراد عادی را در ایران عزیز شهید کرد، و آمریکا نیز به نوبه خود، مراکز اتمی ما را بمب باران نمود. البته لطف خداوند شامل حال ما ایرانیان گردید، چرا که این بمب‌ها گرچه، به این مراکز صدماتی وارد کردند؛ ولی به مواد رادیو اکتیویته موجود در آن‌ها، اصابت نکردند که در غیر این صورت می‌توانستند  فاجعه‌ای شبیه فاجعه هیروشیما و ناکازاکی را در ایران به وجود آورند و جان میلیون‌ها ایرانی را بگیرند. آنچه که مایه شرمساری است، آن است که نه آژانس بین‌المللی هسته‌ای و نه سازمان امنیت، این حمله ناجوانمردانه و غیرانسانی را محکوم نکردند. با همه هولناکی این حوادث دردناک، ظاهراً هنوز هم برخی گویا از این مذاکرات فریبکارانه، درس عبرت نگرفته‌اند! زیرا از گوشه و کنار باز هم زمزمه آمادگی برای  مذاکره، به گوش می‌رسد!
ـ چگونه ایران توانست پس از آن شبیخون، خود را از این مهلکه برهاند و با بازیافت نظامی خود، دشمنان را بر سر جایشان بنشاند؟
دکتر چاوشی: باید بگویم که نقشه دشمن، بسیار دقیق طراحی شده بود و برای اجرای آن علاوه بر آمریکا و اسرائیل، دولت‌های فرانسه، آلمان و انگلیس از یک سو و برخی از کشورهای عربی از دیگر سو، نقش داشتند. حتی قرائنی از دخالت جمهوری آذربایجان در این جنگ، حکایت می‌کند. نقشه این بود که نخست با یک حمله برق‌آسا، سران قوا را ترور کنند و با این کار، رعب و هراس و آشوب، در کشور بیافرینند و بعد هم به کمک ستون پنجمی که از قبل آماده کرده بودند، و ابزارآلات جنگی، در اختیارشان قرار داده بودند، در شهرهای مختلف جوی خون جاری سازند، و راه را برای عوامل تجزیه طلب و فتنه‌گر باز کنند، و در نهایت همان سرنوشتی را برای ایران رقم زنند که پیش‌تر برای لیبی و سوریه آفریده بودند. این محاسبه دشمن، به دلیل عدم شناخت رهبر انقلاب و ملت بزرگ ایران، غلط از آب در آمد. آن‌ها از رابطه عمیق ملت با رهبر و نیز سلحشوری ایرانیان آگاهی نداشتند، و دچار توهم شده بودند! دو کشور مهاجم  تازه به دوران رسیده، از این حقیقت غافل بودند که مردم ایران، با  تمدنی چند هزار ساله، بارها مهاجمین را از کرده خود پشیمان نموده و آن‌ها را به جایشان نشانده‌اند. عشق به آب و خاک و نفرت از کافران با خون ایرانیان عجیین گردیده است! همین خداباوری و عرق ملی  ایرانیان، محاسبات دشمن را بر هم زد. رهبر انقلاب که قهرمان اصلی این نبرد دو هفته‌ای بود، درست چند ساعت پس از این حمله، سکان فرماندهی را به دست گرفت و با انتصاب‌های به موقع فرماندهان جدید، به ارتش و سپاه، آرایش جنگی جدید داد. آفندهای پی در پی با انواع و اقسام موشک و پهپادی پیشرفته و رادار گریز، دشمن را زمین‌گیر کرد. از این زمان بود که دشمن به تعبیر رهبر انقلاب، زیر ضربات  سهمگین موشک‌های ما «له» شد. از طرف دیگر ملت قهرمان ایران هم با همبستگی و انسجام مثال زدنی  خود، حماسه آفرید و از هرگونه تفرقه و آشوب، دوری جست، و در نهایت نقشه شوم دشمنان را برای تجزیه کشور، نقش بر آب کرد. 
ـ با حمله ترامپ به مراکز هسته‌ای ما، این سوال مطرح می‌شود که اینک تکلیف ما با غنی‌سازی چه می‌شود. 
دکتر چاوشی: من در چند سال پیش، به هنگامی که همین ترامپ ملعون، برجام بی‌خاصیت را پاره کرد، تا به خیال خام خود، برجام‌های ننگین دیگری را در باره موشک و غیره از ما بگیرد، ضمن مصاحبه‌ای با همین هفته‌نامه «پرتو سخن»، گفتم که این پاره کردن برجام، یک موهبت الهی بود که به دست یکی از پلیدترین فرد جهان، صورت گرفت، «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد». زیرا در برجام کذایی، موادی درج گردیده بود که دست پژوهشگران ایرانی را برای سال‌های متمادی از پژوهش و تحقیق، می‌بست و آنان را از پیشرفت در فناوری هسته‌ای محروم می‌کرد که یکی از این مواد، همانا «مکانیسم  ماشه» بود که همچون خنجر داموکلس، بر سر این پژوهشگران آویزان بود. ترامپ قمار باز، با پاره کردن برجام در واقع در بزرگ‌ترین قمار سیاسی‌اش باخت؛ زیرا ایران مذاکره درباره برجام‌های دیگر را رد کرد و در نتیجه این فرد دیوانه، ناخودآگاه، خدمت بزرگی به ما کرد. اگر در آن زمان غنی‌سازی اورانیوم در ایران، از 20 درصد تجاوز نمی‌کرد، با نابودی برجام، ما غنی‌سازی را به 60 درجه ارتقاء دادیم و به پیشرفت‌های چشمگیری در فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای، نایل آمدیم. ترامپ قمار باز، با حمله به مراکز هسته‌ای ایران، در چند روز گذشته، دومین باخت بزرگ خود را هم  تجربه کرد! زیرا این عمل موجب شد که ایران، همه جاسوسان را که در کسوت بازرسان در مراکز هسته‌ای ایران، مستقر بودند، از کشور اخراج  کند و دوربین‌های این مراکز را نیز برچیند. این موقعیت ممتاز اکنون فرصتی طلایی، به پژوهشگران ما می‌دهد، تا بدون دغدغه، توان غنی‌سازی خود را ارتقاء دهیم، و آن را به 90 درجه برسانیم. با چنین کاری نه تنها می‌توانیم پژوهش‌های هسته‌ای خود را گسترش دهیم؛ بلکه از آن‌ها در صنایع نظامی، پزشکی و دیگر صناع  نیز بهره‌مند خواهیم شد. 
ـ همکاری نظامی  و اقتصادی ایران را با چین و روسیه در این جنگ، چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 
دکتر چاوشی: در تجاوز آمریکا و اسرائیل به ایران، هم چین و هم روسیه کشورهای متجاوز را به شدت محکوم کردند. گرچه بعد از دولت شهید رئیسی، رابطه ما با این دو کشور بزرگ، توسعه یافته است؛ ولی این مقدار کافی نیست. فراموش نکنیم که هنوز جنگ ما با آمریکا تمام نشده است و هر لحظه احتمال از سرگیری آن می‌رود؛ بنابراین، دو ابر قدرت شرقی می‌توانند با فروش هواپیماهای پیشرفته جنگی، ما را در این جنگ یاری دهند؛ لذا ملت ایران، باید دولت را از نگاه به غرب جنایتکار، باز دارد و این نگاه را به سوی کشورهای شرقی معطوف گرداند. خیانت یا ترک فعل‌های دولت 11 و 12، نباید تکرار شود. چنانکه می‌دانیم «در میانه یکی از حیاتی‌ترین مقاطع تاریخ نظامی ایران، نیروی هوایی کشور در آستانه دریافت 30 فروند جنگنده نسل چهارم از چین قرار داشت؛ قراردادی راهبردی که به جای ارز، با نفت تهاتر می‌شد و می‌توانست موازنه قدرت هوایی منطقه را به نفع ایران تغییر دهد. اما دولت روحانی، با نادیده‌گرفتن ملاحظات نظامی و امنیتی، این قرارداد را ملغی کرد و گزینه‌ای عجیب را روی میز گذاشت؛ خرید جنگنده‌های فرسوده میراژ از فرانسه! این تصمیم به ظاهر اقتصادی؛ اما در باطن کاملاً سیاسی، نقطه آغاز یک عقب‌گرد بزرگ در قدرت دفاعی ایران بود... محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت  نیز، در همان سال با لحنی توجیه‌گرانه گفت: وقتی با آمریکا نمی‌توانیم کار کنیم و فرانسه را هم کنار بگذاریم، پس منافع ملی چه می‌شود؟! درحالی‌که فرانسه در سال‌های قبل، در پرونده خون‌های آلوده و مذاکرات هسته‌ای بارها به‌عنوان دشمن منافع ملت ایران عمل کرده بود.» (1) 
--------------------------------------
  پی‌نوشت
1. «چگونه روحانی و نوبخت قدرت هوایی ایران را قربانی لبخند غرب کردند؟ توضیحات دفتر دکتر نوبخت» در وب سایت: