روایت مرد ابدی
معصومه سپهری
شهید حاجیزاده و شهید طهرانی مقدم هر دو معتقد بودند که باید انبارهای موشکی ایران پر از تجهیزات باشد و در این مسیر رشادتهای زیادی کردند؛ زیرا باورشان این بود که باید خودمان بسازیم اگر دستمان زیر ساطور دشمن باشد، هر لحظه هر کاری بخواهند با ما میکنند.
ما بعد از شهادت شهید طهرانی مقدم احساس کردیم که نیاز است اقدامات ایشان در زمینه ساخت موشک و حتی زندگی شخصی این بزرگوار به مردم جامعه معرفی شود. همچنین در طول حیات ۵۲ ساله ایشان هرگز در هیچ رسانهای نامی از شهید حسن طهرانی مقدم به میان نیامده بود و این افتخار نصیب من شد تا برای اولین بار از این شهید بنویسم و درست هفت ماه بعد از شهادتشان نوشتن را آغاز کردم.
نگارش مجموعه مرد ابدی ۱۲ سال به طول انجامید و در این مدت مصاحبههایی با خانواده شهید طهرانی مقدم، همکاران این شهید از جمله فرماندهان هوافضا و هر طیفی از جامعه که ایشان را میشناختند داشتم. حاصل این مصاحبهها و خاطرات ناب و دست اول، منجر به تولد مجموعه سه جلدی مرد ابدی شد.
۱۸۰ نفر برای مصاحبه درباره شهید طهرانی مقدم پای کار آمدند و خوشبختانه هیچ مقطعی از زندگی ایشان نیست که در کتاب ذکر نشده باشد.
همچنین یکی از بهترین راویهای ما در این کتاب سردار شهید امیرعلی حاجیزاده بودند که در کنار شهید تهرانی مقدم و دیگر همرزم هایشان در انجام عملیاتهای موشکی و مخصوصاً پرتابهای همزمان، جانفشانیهای بسیار داشتند.
پیوند این دو شهید به سال ۱۳۸۸ برمیگردد؛ یعنی زمانی که سردار حاجیزاده به عنوان فرمانده نیروی هوافضا منصوب شد. بعد از شهادت حسن طهرانی مقدم یکی از پروژههای ایشان که قدم برزگی در رساندن ایران به فضا در سال ۱۳۹۰ بود ناتمام ماند؛ ولی سردار حاجیزاده به کمک سردار سید مجید موسوی برای ادامه این پروژه تدابیری اندیشیدند و ایران این قدرت را به دست آورد که به فضا دست یابد.
سردار حاجیزاده اهمیت کتاب مرد ابدی را درک کرده بودند و من برای نگارش این کتاب ۴ جلسه با ایشان مصاحبه داشتم.
سردار حاجیزاده خاطراتی بکری از شهید تهرانی مقدم در این کتاب ذکر کردند که به زمان فعالیت آنها به توپخانه بر میگردد.
شهید حاجیزاده و شهید طهرانی مقدم هر دو معتقد بودند که باید انبارهای موشکی ایران پر از تجهیزات باشد و در این مسیر رشادتهای زیادی کردند؛ زیرا باورشان این بود که باید خودمان بسازیم اگر دستمان زیر ساطور دشمن باشد، هر لحظه هر کاری بخواهند با ما میکنند.
شهید طهرانی مقدم موتورهای فضایی را طراحی و گفت میخواهم روشی به جا بگذارم که بتوانیم عقبماندگیهای کشورمان را در آن ۲۰۰ سالهایی که شاهان سرزمین ما را غارت کردند و ما را عقب مانده نگه داشتن به سرعت جبران کنیم.
سعی داشتم در نگارش این کتاب روایتی ناقص ارائه نکنم از همین رو تلاش کردم روایتها را یکدست پیش ببرم و دانای کل بنویسم.
نکته دیگری که در نگارش کتاب رعایت شد این بود که روایتها مستند، عمیق و دقیق باشند همچنین خواندن مطالب نظامی و صنعتی شاید کمی برای مخاطب عام خسته کننده باشد، به همین منظور بخشی از کتاب را هم به روابط عاشقانه شهید با همسرش، سفر با دوستان و زندگی شخصی ایشان اختصاص دادیم.
پادگان دژ خرمشهر
محسن شیرمحمد
پادگان دژ خرمشهر واقع در شمال این شهر و شرق جاده اهواز، نخستین پادگان ارتش بود که به مقابله با تهاجم دشمن در جنگ تحمیلی برخاست. این پادگان محل استقرار گردان 151 دژ بود و بههمینخاطر پادگان دژ خرمشهر نامیده میشد.
تاریخچه تأسیس پادگان دژ به اواخر دهه 1340 بازمیگردد. در سال 1349 ساخت پادگان و تأسیسات دژ خرمشهر شروع شد و بعد از دو سال، بهمرور تکمیل شد. هنگام ساخت این پادگان و دژهای مربوط، دولت عراق احساس خطر کرد و با شکایت خود به مجامع بینالمللی خواستار انحلال این دژها و پادگان و گردان دژ شد؛ ولی تلاشش به جایی نرسید. هدف از تأسیس این پادگان و تأسیسات دژ این بود که یک گردان از لشکر 92 زرهی با سازمان ویژه مربوط به خود، در نوار مرزی مستقر شده و حفاظت از نوار مرزی را عهدهدار شود تا در صورت بروز هرگونه حمله و جنگ، بتواند 48 ساعت در نوار مرزی مقاومت کند تا سایر یگانهای لشکر 92 بتوانند به آن گردان کمک برسانند.
از نظر دفاع سرزمینی، پوشش خط مرز از شلمچه بهطرف شمال به عهده لشکر 92 زرهی بود. یک گردان ویژه به نام گردان 151 در منطقه مرزی به طول نود کیلومتر از شلمچه تا پاسگاه طلائیه در تأسیساتی به نام دژ گسترش مییافت. این گردان در یک خط پوشش از غرب به شرق مستقر میشد. خط یکم در سه کیلومتری شرق خط مرز شامل 29 دستگاه دژ، خط دوم سه کیلومتر عقبتر در طرفین محورهای نفوذی شلمچه، کیلومتر 15 حسینیه، کوشک و ایستگاه حمید شامل 18 دستگاه دژ و خط سوم در شش کیلومتر عقبتر از خط دوم شامل 12 دستگاه دژ بود. سازمان هر دژ شامل یک سنگر بزرگ بتنی با گنجایش دو افسر یا درجهدار کادر و دوازده سرباز همراه با دو قبضه تفنگ 106 محمول بر جیپ، یک قبضه تیربار 12/7 و دو تانک ام 47 بود. این گردان که حدود 1300 نفر نیروی سازمانی داشت، دفاع اولیه را در مقابل حمله احتمالی انجام میداد.
دو دژ مرکزی دژهای مرزی را هدایت و فرماندهی میکردند. برای پشتیبانی از دژها در خطوط مرزی یک پادگان نیز در پنج کیلومتری شمال خرمشهر ساخته شد که مقر اصلی گردان 151 بود. در این پادگان چهار گروهان رزمی و یک گروهان پشتیبانی مستقر بودند.
پس از انقلاب اسلامی در سال 1357، در پی اخراج و تعدیل نیروهای ارتش و ترخیص نیمی از سربازان وظیفه، استعداد واحدهای ارتش تحلیل یافت. پادگان دژ نیز از نظر تجهیزات و نیرو دچار کمبود فراوانی شد و حدود 70 درصد از توان خود را از دست داد. بیشتر تجهیزات جنگی آن خراب و فرسوده و از رده خارج و قابل تعمیر و نگهداری نبودند. تانکهای ام 47 که در دژها مستقر بودند، شنیهایشان همگی دچار آسیب شده و توپهای آنها بدون سوزن بودند و موتور اغلب آنها هم مشکل داشت.
با آغاز تهاجم سراسری عراق، گردان 151 دژ، اولین یگانی بود که در منطقه خرمشهر و در نوار مرزی به مقابله با دشمن پرداخت. این یگان به همراه سایر نیروهای مسلح توانست تا روز نهم جنگ، نیروهای دشمن را در منطقه شلمچه متوقف کند. با وجود مقاومت شدید، پادگان دژ در شمال خرمشهر در 24 مهر سقوط کرد. (چند روز بعد نیروهای خودی و ازجمله باقیمانده گردان 151 دژ مجبور به عقبنشینی به سمت آبادان شدند.) گردان 151 دژ بهشدت درگیر نبرد با دشمن بود و بیشتر افرادی که به فرماندهی این یگان گمارده شدند در چند روز شهید یا مجروح شدند و این یگان در این مدت کوتاه، هشت فرمانده بهترتیب سرهنگ جاموسی، سرگرد چهارمحالی، سرگرد شایان بهبهانی، سروان کبریایی، ستوان گیوتاج، سرهنگ زمانفر، سرهنگ معین درباری، سرهنگ حقپوی و سرهنگ حاج هاشمی عوض کرد.
این یگان در دفع حمله دشمن به منطقه کوی ذوالفقاری و توقفش در شمال آبادان و در عملیات ثامنالائمه حضور داشت. گردان 151 دژ بعداً و در اواخر مهر 1360 برای کمک به دفاع از اهواز به منطقه دبحردان منتقل شد.
گردان دژ در عملیاتها مختلف شرکت داشت ازجمله عملیات طریقالقدس، آذر سال 1360، برای آزادسازی منطقه بستان (تحت امر تیپ 3 لشکر 92)، عملیات فتحالمبین، فروردین 1361 (تحت امر تیپ 55 هوابرد شیراز)، عملیات بیتالمقدس (در قالب قرارگاه فتح همراه سایر یگانهای لشکر 92 زرهی اهواز و تیپ 37 زرهی و تیپ 55 هوابرد). در این عملیات یگانها با عبور از رود کارون به سمت دشمن یورش بردند و توانستند خود را به جاده اهواز ـ خرمشهر برسانند. در ادامه و پس از چند روز نبرد، بالاخره خرمشهر تصرف و نیروهای گردان 151 توانستند پادگان دژ در شمال این شهر را آزاد کنند.
گردان 151 در عملیات رمضان، تیر 1361 و همچنین عملیات خیبر، اسفند 1362 حضور داشت. همچنین در عملیات والفجر 8، بهمن 1364، برای پشتیبانی نیروهای سپاه پاسداران، در عملیات ایذایی در منطقه امالرصاص شرکت داشت.
گردان دژ در طول جنگ بیش از ده بار بازسازی شد. در پایان دفاع مقدس 78 نفر از نیروهای کادر و 207 نفر از نیروهای وظیفه آن به شهادت رسیدند و همچنین 320 نفر اسیر و مفقود شدند. از برجستهترین شهدای گردان 151 دژ میتوان به سروان اسماعیل زارعیان و سروان مصطفی کبریایی از فرماندهان گروهان این یگان اشاره کرد.
اکنون یگان نظامی مستقر در پادگان دژ، تیپ 72 نام دارد که فرماندهی آن با سرهنگ یزدان خردمند میباشد. پادگان گردان دژ خرمشهر بهعنوان اولین پادگانی که دفاع از مرزها را در دوران دفاع مقدس آغاز کرد، در خرداد 1400 ثبت ملی شد.