امام حسین علیه‌السلام:  اگر دنیا و مظاهر آن زیبا و دوست داشتنی به نظر می‌آید، پس خانه آخرت و بهشت خداوند خیلی بالاتر و زیباتر از آن است. (کشف الغمه، ج. ۲، ص. ۲۸) 

رابطه اخلاق با سیاست (15)

قانون و سلسله مراتب قانون‌گذاری

"لیبرالیسم اخلاقی" نه‌تنها با اسلام، بلکه با هیچ مکتب سیاسی و اخلاقی و دینی نمی‌سازد. ولی امروز این گرایشی است که در غرب حاکم است و ترویج می‌شود.

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصه‌ای از یکی دیگر از سخنرانی‌های مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
اشاره
در جلسات گذشته، به این نتیجه رسیدیم که رفتارهای ارزشی در صورتی که به قصد تأمین هدف‌ها و مصالح اجتماعی انجام شود، مصداق رفتار سیاسی خواهد بود. همچنین گفتیم که افراد، گروه‌ها و اصحاب مکاتب و مذاهب مختلف، در تعیین هدف و راهی که به هدف منتهی می‌شود، اختلافاتی دارند و اهتمام ما این است که نظر اسلام را در این باره درک کنیم و بهتر بشناسیم. در این  راستا به این نتیجه رسیدیم که هدف اسلام از زندگی اجتماعی و مدیریت جامعه این است که زمینه‌ای فراهم شود تا بیشترین افراد بتوانند به بیشترین "مصالح زندگی، اعم از دنیوی و اخروی" برسند. نقطه اختلاف اساسی اسلام با مکاتب دیگر، همین مسئله است که هدف در اسلام، منحصر به هدف دنیوی نیست و زندگی اجتماعی نیز باید به‌گونه‌ای شکل داده شود که زمینه رشد معنوی را فراهم کند تا انسان بتواند به سعادت ابدی برسد. از همین‌جا فی‌الجمله به دست می‌آید که بین سیاست به معنایی که ما در اسلام برای آن در نظر می‌گیریم، با اخلاق ارتباط وجود دارد.
اهداف سیاسی؛ موضوع ارزش اخلاقی
در جلسات گذشته اشاره کردیم که اخلاق چند نوع معنا دارد و در عام‌ترین مفهومی که در علوم‌انسانی برای آن ذکر می‌شود، شامل همه رفتارهای اختیاری انسان در رابطه با اهدافش می‌شود؛ هم مسائل فردی، هم گروهی، هم اجتماعی و هم حتی بین‌المللی. بنابراین، در جایی که رفتارهای اختیاری انسان با زندگی اجتماعی ارتباط پیدا می‌کند، اهداف سیاسی، موضوعی برای ارزش اخلاقی خواهد بود و از نظر مصداق، نوعی اتحاد پیدا می‌کنند؛ البته اتحاد عام و خاص. مسائل سیاسی، خاص است و اخلاق،  چتری است که روی همه رفتارهای اختیاری از جمله رفتارهای سیاسی قرار می‌گیرد؛ بنابراین از نظر اسلام، قابل‌قبول نیست که اخلاق و سیاست دو قلمرو متباین و متضاد داشته باشند.
ارزش‌های اخلاقی و تعیین حدود رفتارها
برای این که ما دیدگاه اسلام در زمینه سیاست (سیاستی که موضوع برای ارزش‌های اخلاقی واقع می‌شود) را درک کنیم، باید ببینیم حوزه سیاست چیست و قوام آن به چه چیزهایی است؟ درباره این مسئله باید در چند بخش بحث و گفت‌وگو شود. اولا قوام رفتار ارزشی، به بایدها و نبایدها و حسن و قبح‌هاست، و این بدان معناست که در رفتار ارزشی، محدودیت وجود دارد. این نظر در مقابل لیبرالیسم اخلاقی قرار می‌گیرد. امروز در دنیا وقتی صحبت از ارزش‌ها میکنند، منظورشان ارزش‌های حیوانی است، و این ارزش، مساوی با بی‌بندوباری است. می‌گویند: بالاترین ارزش‌ها آزادی است؛ یعنی هر کس هر کاری می‌خواهد بتواند انجام دهد و شرایط برایش فراهم باشد! فقط یک محدودیت وجود دارد و آن این است که رفتار این فرد، مزاحم آزادی رفتار دیگران نشود. امروز این  دیدگاه، دیدگاه رایج دنیاست. متأسفانه این تفکر در  بعضی از خودی‌های ما که تحت‌تأثیر فرهنگ غربی واقع شده‌اند نیز وجود دارد.
بحث ما در زمینه معنای آزادی و مخالفت یا موافقت آن با اسلام نیست؛ ولی به هرحال همه ما می‌دانیم که وقتی سخن از ارزش به میان می‌آید، به این معناست که باید و نبایدی در کار است و چیزی خوب و چیزی بد است. این خود، به معنای محدودیت است. بنابراین "لیبرالیسم اخلاقی" نه‌تنها با اسلام، بلکه با هیچ مکتب سیاسی و اخلاقی و دینی نمی‌سازد. ولی امروز این گرایشی است که در غرب حاکم است و ترویج می‌شود. روشن است که اگر ما لیبرالیسم را بپذیریم، باید یک خط قرمز دور دین بکشیم؛ زیرا همه می‌دانند که دین، حلال و حرامی دارد، و نگاهی کوتاه به متن قرآن، شاهد این مسئله است. حتی در همین سوره‌های کوچک که غالبا در مکه نازل شده و مربوط به اوایل بعثت است، خداوند مردم را دو دسته می‌کند. می‌فرماید: إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ* وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ؛[ انفطار، 13-14] نیکان و فجار. کفار را در مقابل نیکان به کار نمی‌برد. نیکان خوب هستند، بد کیست؟ می‌فرماید فجار. فاجر نیز یعنی بی‌بندوبار و غیر متعهد. بل يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛[ قیامت، 5] انسان می‌خواهد قید و بندها و امرونهی‌ها را کنار بگذارد و آقا بالاسری نداشته باشد. این روح کفر، و درست نقطه مقابل بندگی خداست. وقتی قرآن می‌خواهد واقعا از جامعه‌ای مذمت کند، می‌فرماید: وان کثیرا منهم لفاسقون؛ چه امیدی به این‌ها دارید، بسیاری‌ از این‌ها اهل فسق‌اند؛ یعنی بی‌بندوبارند و مقررات را رعایت نمی‌کنند.
نه‌تنها اسلام، بلکه هیچ مکتب اخلاقی بدون داشتن بایدونباید شکل نمی‌گیرد، و مفاهیم ارزشی به معنای محدودیت است؛ بنابراین  وقتی ما درباره رابطه اخلاق با سیاست سخن می‌گوییم، بدان معناست که بایدونباید در آن وجود دارد. این موضوعات، مفاهیمی انتزاعی است که برای انتزاع آن‌ها باید رابطه بین چند چیز یا حالت، یا وضعیت خاصی در نظر گرفته شود. وقتی ما می‌خواهیم مفهومی اخلاقی را بر یک رفتار سیاسی منطبق کنیم، باید در آن این حیثیت‌ها را در نظر بگیریم. به طور کلی همه رفتارهای اختیاری انسان که ممکن است موجب سعادت یا شقاوت انسان شود، در حوزه اخلاق قرار می‌گیرد و آنچه فقط مربوط به زندگی اجتماعی است، در حوزه سیاست قرار می‌گیرد؛ بنابراین حوزه سیاست، بخشی از حوزه اخلاق می‌شود. همچنین در جلسات گذشته گفتیم که برای ارزشیابی اخلاقی، رفتارهای سیاسی باید دو حیثیت حُسن فعلی و حُسن فاعلی آن را در نظر بگیریم؛ یکی این‌که خودِ کار، کار خوبی باشد و دیگر این‌که فاعل، آن را با نیت خوبی انجام دهد.
شرایط تحقق رفتار سیاسی
برای بررسی رابطه اخلاق با سیاست، ابتدا باید ببینیم سیاست چیست. گفتیم سیاست به معنای رفتاری است که موجب می‌شود حداکثر افراد جامعه بتوانند به حداکثر مصالحشان برسند. برای این کار مقرراتی وجود دارد که باید از طرف کسانی که مخاطب این مقررات هستند، رعایت شود. در مسائل سیاسی وقتی می‌گوییم: فلان کار سیاسی خوب است، همه افراد جامعه، حتی کسی که در رأس واقع شده، مخاطب آن هستند و وظیفه‌ای نسبت به آن دارند. اگر این وظیفه را با نیت خوب انجام دهند، ارزش اخلاقی خواهد داشت؛ ولی اگر برای خودنمایی یا اهداف دنیوی باشد، هرچند این خود، اخلاق فاسدی است، ولی مخفی است و کسی متوجه نمی‌شود.
بنابراین، تحقق رفتار سیاسی مبتنی بر سه عنصر است؛ ۱. مقرراتی که باید رعایت شود، ۲. مردمی که باید این مقررات را عمل کنند، و ۳. (از آن جا که می‌دانیم همیشه در جامعه کسانی هستند که این مقررات را رعایت نمی‌کنند و موجب ظلم به دیگران و فساد در جامعه می‌شوند)، قوه قاهره‌ای که بتواند از آن‌ها جلوگیری کند و نیازهای بر زمین‌مانده جامعه را برطرف سازد. این همان هیئت حاکمه است؛ بنابراین برای شناخت نظر اسلام درباره رابطه اخلاق با سیاست، باید در این سه بخش بحث کنیم. چه مقرراتی در اسلام وجود دارد که رنگ سیاسی دارد، و هدف از آن‌ها مصالح جامعه است؟ این قوانین را چه کسی باید تعیین کند؟ و حاکمی که باید به مردم در تأمین مصالحشان کمک کند و آن‌ها را به رعایت قانون الزام کند، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد.
(گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (ره) در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱۶/۳/۹۶، مطابق با یازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)