دربارۀ این حزب ـ به اصطلاح ـ «رستاخیز ملی ایران» باید گفت... ایران، تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند، سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است! مردم محروم این کشور، مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهی اعلام کنند؛ نظام پوسیده ای که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست؛ نظامی که هر روز ضربه ی تازه ای بر پیکر اسلام وارد می آورد، و اگر خدای نخواسته فرصت یابد، اساس قرآن را برمی چیند. نظامی که هستی ملت را به باد فنا داده و تمام آزادیها را از او سلب کرده است. نظامی که طبقات جوان روشنفکر را در زندانها و تبعیدگاهها، از هستی ساقط نموده و باز می خواهد با این حزب بازی اجباری، بر قربانیها و زندانیهای خود بیفزاید.
مردم مسلمان ایران، مجبورند در برابر شاهی سر تسلیم فرود آورند که دستش تا مرفق به خون علمای اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهی که می خواهد تا قطرۀ آخر نفت این کشور را بفروشد و پولش را ـ به عناوین مختلف ـ به سرمایه داران و چپاولگران تقدیم نماید و به آن افتخار کند.
( پیام به ملت مسلمان ایران، نجف اشرف 1352، صحیفه امام، ج3، ص 6)