علوم شناختی فرهنگ، یکی از مقولههای گستردهای است که در جوامع امروزی در حال بحث و بررسی است. با وجود اینکه علوم شناختی در بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی وارد شدهاند، به ارتباط این علم با فرهنگ کمتر توجه میشود. برای حل بحرانهای فرهنگی، لازم است که به فرآیندهای ذهنی اعضای جامعه توجه کنیم و ارتباط این فرآیندها را با فرهنگ بسنجیم. در این زمینه، بررسی مدلهای فرهنگی به ویژه در ارتباط با مفاهیم اسلامی، میتواند به عنوان یک رویکرد مؤثر برای تغییر و بهبود وضعیت فرهنگی جامعه مطرح شود.
مدلهای فرهنگی و تغییر جامعه
در تحلیلهای فرهنگی، مدلهای فرهنگی به عنوان ابزاری برای تغییر و مدیریت بحرانها شناخته میشوند. به طور خاص، تغییر مدلهای فرهنگی میتواند به عنوان راهحلی برای بهبود وضعیت فرهنگی یک جامعه مطرح شود. در این راستا، فضای مجازی نقشی مهم در شکلدهی به مدلهای فرهنگی جدید دارد. رسانهها و شبکههای اجتماعی به طور مؤثر میتوانند رفتارهای فرهنگی افراد را تحت تأثیر قرار دهند و مدلهای فرهنگی جدیدی را در جامعه ترویج کنند.
فلسفه فرهنگ: عینی و ذهنی
فلسفه فرهنگ به طور کلی به دو بخش تقسیم میشود: یکی فلسفه فرهنگ انتزاعی یا ذهنی که فرهنگ را در یک فضای نظری و انتزاعی تحلیل میکند، و دیگری فلسفه فرهنگ عینی و ملموس که به طور عملی و واقعی به تحلیل فرهنگ در جامعه پرداخته و مدلهای فرهنگی را در بافت واقعی آن بررسی میکند.
در دنیای امروز، توجه به فلسفه فرهنگ عینی و ملموس اهمیت زیادی دارد؛ زیرا آنچه که در عمل در جامعه رخ میدهد، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
تفکر فرهنگی رهبر انقلاب و استفاده از مدلهای فرهنگی
در تفکر فرهنگی رهبر معظم انقلاب، مدلهای فرهنگی نقش کلیدی ایفا میکنند. ایشان در بسیاری از تحلیلهای فرهنگی خود از مدلهای فرهنگی به عنوان ابزاری برای تغییر و مدیریت جامعه استفاده میکنند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد تفکر فرهنگی مقام معظم رهبری این است که ایشان به مدلهای فرهنگی به طور گستردهای توجه دارند، هم مدلهایی که در تاریخ و سنت اسلامی نهادینه شدهاند و هم مدلهایی که در عصر جدید و به ویژه در فضای مجازی ظهور کردهاند.
به طور مثال، حضرت آقا از مفاهیم قرآنی و تاریخی مانند «مسجد ضرار» برای تحلیل وضعیت اجتماعی و سیاسی استفاده کردهاند. این مفاهیم به عنوان مدلهای فرهنگی در تحلیلهای ایشان به کار رفتهاند تا رفتارها و گرایشهای سیاسی و اجتماعی را مقولهبندی کنند.
همچنین، مفاهیم دیگری مانند «بصیرت سیاسی» که در قرآن آمده است، در کلام ایشان به عنوان مدلهای فرهنگی با دلالتهای اجتماعی و سیاسی استفاده شدهاند.
مدلهای استعاری و الگوریتمهای فرهنگی
مدلهای فرهنگی به طور کلی میتوانند به صورت استعاری در تحلیلهای فرهنگی به کار روند. این استعارهها قدرت زیادی دارند و میتوانند رفتارها و نگرشهای اجتماعی را تغییر دهند.
مدلهایی که رهبر معظم انقلاب از آنها استفاده کردهاند، به ویژه مدلهای استعاری، در واقع میتوانند دلالتهای فرهنگی مهمی را منتقل کنند. به عنوان مثال، استفاده از استعارههای «تهاجم فرهنگی» یا «فتنه» در تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی، به طور مؤثری معانی جدیدی به پدیدههای اجتماعی میدهد.
مدلهای فرهنگی همچنین میتوانند الگوریتمهایی باشند که با دقت و توجه به روزرسانی و تحلیلهای فرهنگی در جامعه پیادهسازی میشوند. این الگوریتمها به طور خاص به رفتارهای اجتماعی و فرهنگی افراد جهت میدهند و میتوانند در تغییرات اجتماعی و فرهنگی مؤثر باشند.
گامهای مهم برای تحول فرهنگی جامعه
برای غلبه بر بحرانهای فرهنگی در ایران و تغییر مدلهای فرهنگی، سه گام اساسی باید برداشته شود:
اول. تحلیل مدلهای فرهنگی در قرآن و سیره اهلبیت (علیهم السلام): باید به دقت مدلهای فرهنگی موجود در کتاب و سبک زندگی اهلبیت (علیهم السلام) را استخراج کرده و از آنها برای بازخوانی مفاهیم قرآنی و اسلامی استفاده کنیم.
دوم. شناسایی مدلهای فرهنگی در جامعه: تغییر مدلهای فرهنگی موجود در جامعه بدون شناسایی آنها غیرممکن است؛ بنابراین باید مدلهای فرهنگی موجود در جامعه ایرانی و اسلامی را شناسایی و تحلیل کرد.
سوم. کشف الگوریتمهای تغییر مدلهای فرهنگی: در این مرحله، باید الگوریتمهایی که به کمک آنها میتوان مدلهای فرهنگی موجود را تغییر داد، شناسایی و پیادهسازی شوند.
با این رویکرد میتوان در جهت تحول فرهنگی و رفع بحرانهای موجود در جامعه گامهای مؤثری برداشت.
قهوه پدری یک دور باطل
مهران مدیری، رسماً بعد از دوران اوج همکاری با تیم قدر و کاربلد پیمان و محراب قاسمخانی، مرحوم خشایار الوند و امیرمهدی ژوله، به طرزی عیان و آشکار به سمت حضیض رفته است.
آثاری چون «گل یا پوچ» یا «قهوه پدری» فاصلهای معنادار با دوران اوج مدیری در مجموعهای چون «مرد هزار چهره» دارند. اشتباه نشود، انتظار نمیرود که یک سینماگر و برنامهساز همواره در اوج باشد؛ اما روند مدیری به وضوح، روند افول است. «قهوه پدری» یک افول محض برای کسی است که به نوعی پدرخواندهی برنامهسازی طنز در ایران محسوب میشود، با کولهباری از تجربههای رنگارنگ، شخصیتهای ماندگار، دیالوگهای خاطرهانگیز و اصطلاحات و مثلهایی که از سریالهای او برآمد و بر زبان مردم کوچه و خیابان نشست و خود بخشی از فرهنگ عامه شد.
در «قهوه پدری» کوچکترین بداهت و خلاقیتی دیده نمیشود. مجموعهای کلیشهها چه در محتوا، چه در تیپها، چه در بازیها و دیالوگها. شوخیها بسیار دستمالیشده و مستعمل هستند و به زور طرح لبخندی را بر صورت مخاطب پدیدار میکنند. حتی این به اصطلاح «طعنه»های نقدگونه به ناهنجاریهای اجتماعی نیز بسیار رو، بدون خلاقیت و شعاری است (به ویژه داستان مظلومیت فرهنگ و بیپناهی آن در برابر اصحاب ثروت). زمانی مدیری و تیم نویسندگان او در «شبهای برره» سبک خاص و دلنشینی را در نقد اجتماعی - فرهنگی جامعهی ایرانی، آن هم در بستر یک آبادی عهد قجری ابداع کردند. اما آن نقد اجتماعی کجا و این لودگیهای کلیشهای در کمال بیحوصلگی و بیظرافتی کجا.
از سوی دیگر، حقیقتاً خود مهران مدیری، از این حس خود - پدرخوانده - بینی، از این تیپ کاوبوی و کلاه گاوچرانی، خسته نشده است؟ این خودشیفتگی، کمی گلدرشت و زمخت نشده است؟
به تیپهای حاضر در سریال نگاه کنید. کدام یک از نقشها دستکم، عیناً به همین ترتیب، در مجموعههای دیگر خود مدیری یا سروش صحت، تکرار نشدهاند؟ جواد رضویان، ژاله صامتی و سام درخشانی دقیقاً و طابقالنعل همین تیپها را اجرا کرده بودند و هیچ، تاکید میکنیم مطلقاً «هیچ» ارزش افزودهای در «قهوه پدری» ندارند. این میزان از پخمگی و لودگی، هیچ نشانی از ظرافت، شوخیهای حسابی و انصافاً خندهدار، نقد اجتماعی عمیق و «کمدی» تمیز و کاردرست «شبهای برره» یا «مرد هزار چهره» ندارد.
در واقع، امیر برادران (نویسنده) و مهران مدیری با تاکید بیش از حد بر «کلهپوک» بودن و بلاهت شخصیتمحوری «جهانگیر» (سام درخشانی) و فرزندانش، خیال خود را از هرگونه شوخینویسی و طنز ظریف راحت کردهاند. شخصیت گروتسک میخچالچی (جواد رضویان) و اطوارهای حقیقتاً خُنُک و بلاهتبار همسر او، بهار (بیتا سحرخیز)، یا حضور کاسبکارانهی حامد آهنگی به عنوان نگهبان بانک، نه تنها بار طنزی بر «قهوه پدری» نمیافزایند، که تحمل این میزان از لودگی و خنگبازی کلیشهای را هم سختتر میکنند. اصولاً اثر کمدی هم باید «منطق» خاص خود را داشته باشد و نمیتوان پایهی آن را بر حماقت محض گذاشت.
شخصیت «اون» (مهران مدیری) کسی است که در بدو زندگی زناشویی ادیبها (جهانگیر و سیمین) با خودخواهی تمام عروسی آنان را به عزا تبدیل کرد، روی چه حسابی در زمانهی عسرت و ورشکستگی باید محل رجوع ایشان باشد و راهکار آشکارا احمقانهی او را برای تجارت قهوه بپذیرند؟ گیریم جهانگیر اهل کتاب و کتابفروشی است و چندان عقل معاش ندارد، سیمین که کارمند باتجربهی بانک است هم هیچ از پول و سرمایهگذاری نمیفهمد؟
اصل ایدهی سریال، یعنی تصمیم برای سرقت از بانک، آن هم توسط این مجمع ابلهان و مجانین، آنقدر بیمزه و نچسب است که دنبال کردن ادامه داستان را بلادلیل میسازد.
مهران مدیری مدتی هست که وارد استفاده از کیسه اندوختههای قبلی شده است. البته برای یک هنرمند قدیمی با تجربه و با سابقهی نسبتاً پر و پیمان در حوزهی اختصاصی (طنز)، این اصلاً بد یا مذموم نیست (به هر حال از این اعتبار اندوخته باید استفاده کرد)؛ اما کل ماجرا را به امید همین اندوختهی پیشین و اعتبار قبلی برگزار کردن، و بیخیال کیفیت و جذابیت شدن، خیلی زودتر از آنچه که تصور میرود، کیسه را خالی میکند.
«قهوهی پدری»، با این شلختگی و ولنگاری در فیلمنامه، خط داستانی، شخصیتها، بازیها و فقر شدید «طنازی»، نشان از یک مهران مدیری بسیار بااعتماد به نفس دارد که آنقدر از وزن کارنامه و محبوبیت خود مطمئن است که صرف امضای خویش پای این کار را ضامن محبوبیت میپندارد. اما به طرز آشکار و عیانی، این برآورد اشتباه است. مدیری به تکرار مکررات افتاده و احتمال حذف از گردونهی رقابت برنامهسازی هم، آنچنان که او فکر میکند، از او دور نیست.