«اِعْلَمْ اَنَّهُ لاوَرَعَ اَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحَارِمِ اللهِ وَ الْکَفِّ عَنْ اَذَی الْمُؤْمِنِ»   هیچ خویشتنداریای سودمندتر از دوری  از حرام و پرهیز از آزار مؤمنان نیست.  (فقه الرضا علیهالسلام / ص356)

جامعه عفیفه و وظیفه حکومت

بخش دوم                         

پرسش: در فقه ما، برای کسی که مثلاً از امور عبادی واجبی چون نماز عدول کند، تعزیر هم در نظر گرفته می‌شود؟

این در اختیارات حاکم شرع است. دست حاکم شرع در این محدوده، باز است. جایی نیامده که پیامبر یا امیرالمؤمنین (علیهم السلام)  همه را مجبور به خواندن نماز کرده باشد؛ ولی اگر زمانی لازم باشد، حاکم شرع می‌تواند این کار را بکند. در روایت داریم اگر پیش بیاید که کسی نخواهد حج برود، در این زمان حاکم شرع می‌تواند افرادی را ملزم بکند که به حج بروند. 
پرسش: در مورد حجاب هم همین حکم صادق است؟
دقیقاً چون حجاب هم حکم شرعی است و الزام آوار است ، حاکم شرع اختیار الزامی کردن آن را دارد. به‌هرحال باید همه یک حجاب را داشته باشند؛ ولی در نحوه الزام کردن، حاکم شرع مختار است. ممکن است جامعه در شرایطی باشد که هرچقدر هم فعالیت ضد فرهنگی علیه حجاب بشود؛ اما ایمان مردم قرص و محکم باشد و اعتنا نکنند. در اینجا حاکم شرع، شدت به خرج نمی‌دهد، چون مردم رعایت می‌کنند؛  اما زمانی ممکن است جامعه در معرض تهدیدهایی باشد؛ بنابراین در اینجا از قدرت مشروع خود استفاده می‌کند. 
برخی می‌گویند که این با نیت و بحث قربت جور در نمی‌آید ، حال آن که این دیگر مشکل خود آن فرد است. او باید نیت خود را درست بکند، حاکم شرع ممکن است همه را ملزم به شرکت در نماز جماعت بکند، شاید عده‌ای هم با نیت قربت نروند. 
پرسش: این یک امر اعتقادی است. ممکن است عده‌ای به آن مرحله نرسیده باشند و معتقد نباشند. مگر جز این است که گفته شده «انما الاعمال بالنیات»؟ 
خب او باید خودش را اصلاح بکند، توفیق اجباری شده و آن کسی که مثلاً از حج فرار می‌کرده را، حتی به‌اجبار به مناسک حج برده‌اند. آن فرد هم می‌تواند به شکل صوری، اعمال حج را بجا بیاورد، هم می‌تواند نیت کند و از این توفیق بهره ببرد. بگذارید صریح‌تر بگویم، اگر شما را به‌زور به بهشت ببرند آیا حاضر هستید که بازگردید؟! چه کسی حاضر است بهشت نرود؟!
پرسش: اینجا بحث جبرواختیار  و فضیلت انتخابی بودن عمل صالح یا انتخاب پاکی و ناپاکی، چه می‌شود؟ خیلی‌ها این نقد را مطرح می‌کنند که این اجبار، مثلاً در زمینه حجاب، باعث رواج فرهنگ تظاهر و ریا می‌شود!
چنین چیزی ثابت شدنی نیست. اگر این‌گونه باشد، باید گفت کل شریعت، تولید ریا می‌کند! بلکه این اختصاص به شریعت ندارد و در مورد قوانین عرفی نیز صدق می‌کند. اگر شخصی پشت چراغ قرمز بایستد، آیا ریاکار است؟! ولو آنکه قبول نداشته باشد این قانون را؟
دیده شده برخی چهره‌ها پس از خروج از ایران، حجاب قبلی خود را کنار می‌گذارند و در اصطلاح بی‌حجاب می‌شوند؛ اما نمی‌شود گفت که وقتی ایران بودند تظاهر می‌کردند. چه‌بسا تغییر رأی داده باشند و دیدگاهشان تغییر کرده باشد. ممکن است زمان حضور در ایران، اعتقادات راسخی هم داشتند؛ اما پس از ترک کشور، اعتقادشان تغییر کرده باشد . باید گفت که دامن جامعه، هیچگاه از مسائلی چون ریا و دورویی و ... پاک نمی‌شود، ولی نمی‌توان گفت هرکس که بی‌حجاب شد، دیگر صادق و راستگو است! کسی که بی‌حجاب شده، چرا این‌قدر خرج ظواهر خود می‌کند؟ این آرایش ریا نیست؟ دروغ‌گویی و تظاهر نیست؟ از افرادی که چنین موضوعاتی را بهانه می‌کنند باید پرسید: اگر حجاب نباشد، ریا و دروغ از بین می‌رود؟! 
پرسش: اگر بگویند چه تضمینی وجود دارد که اگر فقر ریشه‌کن شود، دیگر دزدی و اختلاس و... هم از بین برود و با این توجیه به دنبال فقرزدایی نرویم، شما چه می‌گویید؟ ممکن است برخی بگویند: چنین الزاماتی شرایط را برای بروز تظاهر و ریا فراهم‌تر کرده، نه اینکه در نبود حجاب، الزاماً ریا و تظاهر هم نخواهد بود. 
نگاه دینی عکس این را می‌گوید. حاکم شرع، رعایت حجاب را الزامی می‌کند، برخی می‌گویند: این کار تولید ریا می‌کند، خوب ریا نکنند! چه اجباری هست که تظاهر و ریا بکنند! مضاف بر اینکه این حرف، یک جسارت به افراد محجبه هم است. همین‌الان وقتی می‌گوییم که بی‌حجابی پیامدها و مفسده‌هایی به همراه دارد، به آنها بر می‌خورد که شما به بی‌حجاب‌ها توهین کرده‌اید؟! آیا همه بی‌حجاب‌ها، خدایی نکرده بد هستند؟! عکس همین حرف نیز هست. آیا همه کسانی که محجبه هستند، ریاکار و متظاهر هستند؟! اینها دلیل نمی‌شود که بگوییم حجاب یک امر اختیاری است، ضمن اینکه اگر همه اینها نیز باشد، به حاکم شرع ربطی ندارد. او باید با ملاحظه توان و وسع مردم آن را اجرا بکند.
 اگر کسی ریا و تظاهر بکند، دیگر به حاکم شرع ربطی ندارد. اگرچه باید ارشاد بکند و فواید حجاب را آشکار کند. اتفاقاً در اجرای احکام شرعی، آن‌قدر که در حکومت دینی انعطاف وجود دارد، در دولت‌های مدرن این‌گونه نیست.
پرسش: الان در جامعه‌ی ما در خصوص وضعیت حجاب، همین انعطاف وجود دارد؟
بله، به نظر من این کار دارد انجام می‌شود. مردم ایران در برابر کشف حجاب مقاومت کردند و کشته هم داده‌اند و آخر هم حجاب حفظ شد؛ اما در جمهوری اسلامی، مردم به استقبال حجاب رفتند. مردم این حجاب را پذیرفته‌اند، عده‌ای هم شاید قبول نداشته باشند؛ ولی وقتی اکثریت مردم می‌خواهند، باید به فرهنگ حجاب احترام بگذارند. البته در میان آنها نیز بسیاری همین‌گونه هستند و احترام می‌گذارند، حتی اگر در زندگی خصوصی خودشان اصلاً رعایت نکنند؛ ولی این‌قدر فرهنگ آن را دارند که احترام بگذارند. به‌هرحال عموم مردم با این حجاب زندگی می‌کنند.
همین فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها، ملاحظه کنید که همه باحجاب هستند؛ اما آن حجاب، مانع از لذت‌بردن از فیلم می‌شود؟! به طور مثال وقتی فیلمی چندین میلیارد فروش دارد، یعنی مردم توانسته‌اند با آن ارتباط برقرار کنند و لذت ببرند، با وجودی که حجاب در آن فیلم حضور دارد. حتی همین فیلم‌ها در فستیوال‌های بین‌المللی هم شرکت می‌کنند و اسکار هم می‌گیرند. این نشان می‌دهد که حجاب، مانعی برای دیدن ارزش‌ها و ویژگی‌های فیلم نشده است . 
پرسش: ممکن است  زنان یک جامعه، حجاب موردنظر شرع را به‌عنوان یک سنت و سبک زیست اجتماعی خود بپذیرند و فارغ از مقوله‌ی شریعت و مسائل اعتقادی، به‌عنوان یک سنت مرسوم پذیرفته و اجرا هم بکنند. اینجا عفاف چه می‌شود؟ آیا دستور حجاب، صرفاً به دنبال تغییر ظاهر یک جامعه است؟
برخی از متجددین در همین موضوع، مسئله را وارونه مطرح می‌کنند! آنچه که وظیفه حکومت را به مردم محول می‌کنند و وظیفه مردم را به حکومت. عفاف وظیفه فرد است، این فرد است که باید عفیف باشد. وظیفه حکومت چیست؟ الزام به حجاب ، بنابراین وظیفه حکومت این نیست که کسی عفیف باشد. اگرچه غایت حکومت، شکل‌گیری جامعه عفیفه است و وظیفه دارد در این راستا الزام کند. حال که منتقدان می‌گویند که حکومت باید جامعه را عفیف بکند؛ ولی حجاب یک امر شخصی و انتخابی است، این وارونه کردن مسئله است. من نمی‌توانم شمارا اجبار بکنم و به‌زور بخواهم که ایمان بیاوری، این امکان ندارد؛ ولی می‌توانم شرایط ایمان آوردن را مهیا کنم. بنابراین حکومت نمی‌تواند به‌زور کسی را عفیف بسازد؛ اما باید الزامات و احکام شرعی و اعمالی که زمینه عفیف شدن جامعه را پدید می‌آورد ، فراهم کند.
پرسش: به نظر شما بعد از انقلاب، چقدر موفق بودیم با چنین رویکردی جامعه‌ای عفیف و پاک‌دامن را ایجاد بکنیم؟
به نظر من بعد از انقلاب، گرایش مردم به حجاب و فرهنگ عفاف کم که نشده، بیشتر نیز شده و این قابل‌لمس است. دلایل فراوانی هم وجود دارد، برای نمونه در سینما. الان بعد از 40 سال، حجاب یک امر طبیعی شده. ستاره‌های سینما، باحجاب، راحت فیلم بازی می‌کند و جایزه هم می‌گیرند. حجاب در زندگی‌ها آمده. حکومت همین را می‌خواهد. حکومت، دیگر خانم بازیگر را اجبار نمی‌کند که حتماً عفیف هم باش؛ بنابراین حکومت می‌گوید: من شمارا از پرتگاه، دور ساخته، راه نجات و راه بهشت را نشانت می‌دهم. حاکم شرع در اداره جامعه موظف است که آن را در جهت سعادت اخروی پیش ببرد، و  زمینه سعادت جامعه را فراهم ‌آورد، حال، نیت افراد به خودشان مربوط است. ممکن است فردی را  وادار به شرکت در نماز جماعت کنند، وقتی آن شخص هم شرکت کند، یعنی تا دم در بهشت آمده؛ ولی یک‌قدم می‌خواهد که به بهشت داخل شود که آن همان «انما الاعمال بالنیات» است. این نیت، دیگر دست خود فرد است؛ اما حاکمیت وظیفه دارد جامعه را تا دم در بهشت ببرد. 
از فضاهای جبرواختیار باید بیرون آمد و به سعادت اندیشید. بحث «سعادت و زندگی جاودانه انسان» مطرح است. این مهم است، نه جبرواختیار. آیا این ارزش دارد که مثلاً شخص به جهنم برود، ولی بگوید که من مختار بودم و آزاد! آیا سعادت مهم است یا جبرواختیار؟! اگر انسان عاقلانه فکر کند، قطعاً سعادت مهم‌تر است.
در خاتمه‌ی عرایضم نکته مهمی را طرح می‌کنم. همان‌طور که می‌دانید، حیات متجددانه یعنی زندگی به‌صورت عقلانی، پس محور و معیار عقلانیت است. من از همین زاویه می‌خواهم این پرسش را مطرح کنم که آیا حجاب عقلانی است یا بی‌حجابی؟! نقد من این است که چرا می‌خواهید اثبات کنید، حجاب امر عقلانی نیست؟! این آقایان باید بگویند دلایل عقلانی بودن بی‌حجابی چیست؟! برای حجاب ده‌ها مورد از فواید عقلانی ذکر شده، حتی غیر مسلمان‌ها نیز معترف هستند؛ ولی چه توجیه عقلانی و منطقی برای بی‌حجابی وجود دارد؟!