قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان، علیه برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان، در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصویب شد. اصلیترین ادعای این قطعنامه، تکرار ادعاهای سیاسی پادمانی و ریشهدار در اسناد جعلی رژیم صهیونیستی است که از ایران میخواهد که در خصوص «ذرات اورانیوم با منشاء انسانی در دو مکان اعلام نشده در ایران، توضیحات معتبر ارائه کند و آژانس را از مکان(های) فعلی مواد هستهای و یا تجهیزات آلوده مطلع کند».
یعنی آنکه شورای حکام بدون هیچ اسناد و دلیلی، ادعاهای رژیم بیآبروی اسرائیل، مبنی بر مخفی بودن دو سایت ساخت بمب اتم در ایران را اصل قرار داده و در آستانه انتخابات جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه جدیدی را صادر کرده است که اقدامی برخلاف رویه دیپلماسی، شتابزده و غیرسازنده تلقی میشود؛ زیرا آنها در زمان حیات آیت الله دکتر رئیسی، فشارهایی را در نظارت بر سازمان هستهای ایران وارد میکردند؛ اما پس از شهادت، عجولانه تصمیم به صدور قطعنامه گرفتند.
سیاست خارجی دولت سیزدهم که مبتنی بر گفتمان "چندجانبهگرایی عدالتمحور" در نظر گرفته شده و عناصر اصلی آن؛ خنثیسازی و لغو تحریم، متوازنسازی روابط خارجی اقتصادی و سیاسی با اتکا نگاه به شرق و تعامل همسایگی، و همچنین مبتنی بر راهبرد مقاومت بنا شده است. در راستای این سیاست، و دشمنی آشکار ایالات متحده آمریکا و رژیم اسرائیل با ایران، و تعارض منافع قدرتهای شرقی مثل چین و روسیه با آمریکا، شاهد بروز و ظهور رسمی جبههبندی شرق و غرب با یکدیگر هستیم، به طوری که رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، روز چهارشنبه 16 خرداد ماه درباره قطعنامه شورای حکام علیه ایران گفته:
«از نظر ما، ایران به طور کامل به تعهدات خود در قبال آژانس بینالمللی انرژی اتمی عمل میکند و آنها را نقض نمیکند. ایالات متحده به طور یکجانبه از برجام خارج شد و اروپاییها همچنان از ایران خواستند به تعهدات خود عمل کند. این مسخره است».
همچنین او گفته بود: « منتظر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران هستیم. امیدوارم با رئیس جمهور جدید ایران، در محل برگزاری رویدادهای بین المللی- سازمان همکاری شانگهای و بریکس- دیدار کنم. مطمئنم که زبان مشترکی پیدا خواهیم کرد و بر روی اجرای تمام برنامههایی که توسط رئیس جمهور رئیسی ترسیم شده بود، کار خواهیم کرد... روابط مسکو و تهران به شکل بسیار خوبی در بسیاری جهات در حال توسعه است.»
سخنگوی کرملین، دیمیتری پسکوف، در کنفرانس خبری خود در روز سهشنبه 15 خرداد، بخاطر امتناع واشنگتن از سفر تفنگدار سابق و بازرس تسلیحاتی آمریکا، اسکات ریتر به سنت پترزبورگ، ایالات متحده آمریکا را دشمن روسیه خواند. در حالی که کرملین پیش از این، ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی که از اوکراین حمایت کرده و آن را مسلح کرده بودند و تحریمهایی را علیه مسکو وضع کرده بودند را به عنوان «کشورهای غیردوست یا مخالف» توصیف کرده بود.
او گفته بود: «ما در حال حاضر یک کشور دشمن برای آنها هستیم و {آمریکاییها} نیز برای ما همینطور هستند».
استفاده از کلمه دشمن، نمایانگر تغییر رسمی سیاست روسیه در قبال ایالات متحده است. این تغییر لحن، پس از تصمیم واشنگتن در صدور مجوز برای اوکراین به منظور استفاده از سلاحهای آمریکا علیه اهدافی در داخل خاک روسیه صورت گرفته است.
اما در مورد چین هم باید گفت؛ پس از انقلاب مائو («مائو تسهتونگ» رئیس حزب کمونیست) در سال ۱۹۴۹ که دولت ملی نزدیک به غرب در چین را به جزیره تایوان فراری داد، باعث ایجاد تنش در روابط دو کشور شد.
تاجایی که آمریکا تایوان را به عنوان چین اصلی به حساب می آورد؛ اما طبق نظر برخی تحلیلگران، به دو علت آمریکا در زمان کارتر، دست از دشمنی با جمهوری خلق چین برداشت: 1- کنترل شوروی از طریق قدرتیابی چین 2- انتشار نظریههایی مانند «پایان تاریخ» که شکست شوروی را برابر با پیروزی ابدی لیبرالیسم در جهان معرفی میکرد و اندیشمندان آمریکایی چنین تصور میکردند که توسعه اقتصادی چین، باعث تبدیل این کشور از کمونیسم به لیبرال دموکراسی خواهد شد و مانند قدرتهای اروپایی در کنار ایالات متحده قرار میگیرد.
اما به دلایل مختلف از جمله ظهور انقلاب اسلامی و نظریه تمدن نوین اسلامی و برنامه داشتن مکتب سیاسی اسلام برای اداره جهان، تحلیل آمریکاییها در جهت ابدی بودن نظریه لیبرال دموکراسی، به شکست انجامید. راهبرد مقاومت تحت رهبری جمهوری اسلامی، تبدیل به گفتمان کشورهایی شده است که از سالها پیش، تعارض منافع با ایالت متحده داشتند؛ اما توانایی بیان آن را نداشتند. هم اکنون چینیها بدون ترس در جهان در عرصههای مختلف، کنشگری میکنند که این موضوع باعث عصبانیت آمریکا و فعال کردن دوباره مکانیسم تایوان در جهت فشار بر چین است؛ موضوعی که باعث جبههگیریهای علنی آن دو در عرصههای نظامی، اقتصادی و فرهنگی شده است.
این جبههبندیهای رسمی قدرتهای جهان که خارج از اصول و قوانین دیپلماسی و روابط بینالملل است و فعلا تبدیل به چالشی در سازمانهای بین المللی شده و سبب صدور بیانیهها، قطعنامهها علیه یکدیگر شده و عملا کاری از دست این سازمانها ساخته نیست و این ناکارامدی سازمانهای بینالمللی پس از عملیات طوفان الاقصی به ظهور کامل رسیده است، حاکی از پایان نظام تک قطبی آمریکا و لابی صهیونیستی است و بیان نظام چند قطبی است که در آن کدخدایی دیده نمیشود.
بخوانید از برخی مواضع آقای دکتر پزشکیان!
محمد ایمانی
آقای مسعود پزشکیان دو دهه قبل، وزیر بهداشت در دولت اصلاحات بوده و پس از آن، از کارهای اجرایی دور بوده است. او اصلاحطلب حزبی نیست، و دار و دسته جداگانهای برای خود ندارد. در این شرایط، برخی افراطیون مدعی اصلاحات، بر آن شدهاند که او را بکوبند و از نو -آنگونه که میخواهند و برای رادیکالیسم و گلادیاتوربازی خود نیاز دارند- بسازند!
صلاحیت آقای پزشکیان در کنار پنج نامزد دیگر، در حالی تایید شد که نامزدهای بسیاری از طیفهای کوناگون تایید نشدند. صلاحیت وی در انتخابات اسفند ماه گذشته مجلس، از سوی هیئتهای اجرایی تایید نشده بود؛ اما در شورای نگهبان تایید شد. او ۸ فروردین ۱۴۰۳، درباره ماجرای تایید صلاحیتش گفته بود: "بنده از جاهای مختلف این را شنیدم. رهبری فرموده بودند: چرا این کار را کردید؟ شورای نگهبان هم اعلام کرد که ما هیچ وقت رد نکردیم و همیشه تایید کردیم؛ بلکه هیئت اجرایی رد کرده بود". پزشکیان همچنین دی ماه پارسال، خبر داده بود: "اگر دخالت رهبری نبود، امکان رد صلاحیت من در انتخابات مجلس وجود داشت. از زمانی که خود را شناختیم، سعی کردیم برای انقلاب و نظام کار کنیم. از جاهای مختلف شنیدم که مقام معظم رهبری، اسم مرا آوردند و سوال کردند که به چه دلیل در هیئت اجرایی اینطور شده، و مرا مدیون خودشان کردند".
آقای پزشکیان (مانند نامزد های دیگر)، در طول سالهای اخیر، مواضع خود را داشته است. از جمله:
- اینکه دختری را به خاطر حجاب بگیرند و بعد جنازهاش را تحویل خانوادهاش بدهند، غیر قابل قبول است.
- مشکل من حجاب نیست، مشکل من بیعدالتی و ظلم و عدمحق است. کسی که زندگیاش نمیچرخد، دین را نمیتواند نگه دارد.
- با مکانیزم پرداختی که ما در مملکت درست کردیم و قوانینی که گذاشتیم، روند مهاجرت برخی پزشکان روز به روز بدتر میشود. حق ویزیت مطب، یک و نیم دلار است، این در حالی است که در خارج باید یک دلار بدهید که دستشویی بروید.
- قبل از برجام هر روز بابت تحریمها هزار میلیارد تومان ضرر میکردیم... در زمانی که بنده نیز به عنوان عضو اکیپ مجلس در مورد برجام انتخاب شدم، با مطالعه آن به معنای واقعی، به دلیل تخصصی بودن بحث، زیاد متوجه قضایا نشدم؛ چرا که در موضوعات غیرتخصصی همواره سعی میکنم ورود پیدا نکرده و اصراری نداشته باشم.
- بنده فوق تخصص جراحی قلب هستم و ۱۷ سال در دانشگاه در این حوزه درس خوانده و صاحب تجربه شدم؛ اما هیچوقت به خود اجازه نمیدهم در حوزههای دیگر پزشکی ورود پیدا کنم، در حالی که عدهای در آن مقطع احساس میکردند با خواندن دو کتاب میتوانند کارشناس برجام باشند.
- همین غیرتخصصی عمل کردن ما، کشور را به این شرایط عجیب و غریب رسانده است. طوری که هیچکس نیز نمیخواهد اشتباه خود و ورود غیرکارشناسیاش را در چنین موضوعاتی بپذیرد.
- بنده، چندان از اقتصاد سر در نمیآورم.
- در مواردی به خصوصیسازی، معتقد نیستم؛ مثلا اعتقاد دارم که حوزه بهداشت و درمان، غیرقابل واگذاری است؛ اما در بقیه حوزهها، بازار آزاد را قبول دارم! اصلیترین چالش اقتصادی کشور، اجرا نشدن صحیح خصوصیسازی است. اگر یارانهها حذف شود و بازار، آزاد شود و سوبسیدها فقط به دهکهای پایین تعلق گیرد، مشکلات اقتصادی حل خواهد شد.
- بنده معتقدم که بنزین را باید به قیمت بازار آزاد، یعنی ۲۰ هزار تومان بدهند؛ اما به هر ایرانی چندین لیتر سهمیه بدهند.