دبیر بینالملل
رخدادهای منطقه غرب آسیا در دوره معاصر، به ویژه پس از رویداد هفتم اکتبر (طوفان الاقصی)، عرصه را برای بروز عمیقترین شکافهای تمدنی فراهم ساخته است. گفتمان حاکم بر جمهوری اسلامی ایران، این تقابل را نه صرفاً یک نزاع ژئوپلیتیک؛ بلکه صحنهای از نبرد کلانتر یک تمدن نوظهور اسلامی در برابر تمدن غربی میداند که اسرائیل، مظهر عینی و «نمایشگاه توحش» آن قلمداد میشود. اظهارات مقامات اسرائیلی مبنی بر نمایندگی از تمدن غرب در این نبرد، بر این خوانش تمدنی صحه میگذارد.
پس از دریافت شکستهای سنگین اطلاعاتی و امنیتی در هفتم اکتبر، رژیم صهیونیستی با هدف جبران حیثیت از دست رفته و بقای خود، به راهبرد «جنگ آرماگدونی» روی آورد. این رژیم، با ارتکاب به کودککشی و نسلکشی سیستماتیک در غزه، عملاً از تمامی استانداردها و خطوط قرمز ادعایی حقوق بشر غربی عبور کرد.
این روزها کمتر کسی است که با عبارت اف ای تی اف آشنا نباشد و یا لااقل به گوشش نخورده باشد؛ اما برای قضاوت بهتر است ابتدا با آنها آشنا شده و سپس دلائل موافقان و مخالفان را به قضاوت بنشینیم.
اف ای تی اف (FATF) به چه معناست؟
گروه ویژه اقدام مالی، موسوم به اف ای تی اف (FATF) یک سازمان بینالمللی است که در سال 1989 با هدف مبارزه با پولشویی در راستای سیاستهای توسعه بنا نهاده شده است. سازمان یاد شده در سال 2001 به کارزار مبارزه با تأمین مالی تروریسم پیوست. دبیرخانه این سازمان، پاریس است.
پالرمو (PALERMO) چیست؟
کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان یافته فرا ملی، موسوم به پالرمو در تاریخ 21 دسامبر سال 2001 در شهر پالرموی ایتالیا به تصویب رسید و در تاریخ 29 سپتامبر سال 2003، برای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لازم الاجرا شد و تا کنون 180 کشور آن را پذیرفتهاند. تعهدات کشورهای عضو در کنوانسیون پالرمو عبارتند از: جلوگیری از قاچاق انسان بهویژه زنان و کودکان، جلوگیری از قاچاق زمینی، دریایی و هوایی مهاجران، و جلوگیری از ساخت و قاچاق سلاح گرم و اجزای آن.
سی اف تی (CFT) چیست؟
کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم موسوم به سی اف تی (CFT) یک کنوانسیون بینالمللی است که در سال 1999 به منظور مقابله با تأمین مالی تروریسم توسط سازمان ملل متحد تصویب شده است. تصویب این لایحه، از جمله شرایط حذف دائم ایران از فهرست سیاه FATF یا گروه ویژه اقدام مالی علیه پولشویی است.
دلائل موافقان
موافقان CFT و پالرمو معتقدند که جمهوری اسلامی ایران از بزرگترین قربانیان تروریسم، قاچاق و پولشویی است؛ اما در عین حال، نپیوستن ایران به این دو کنوانسیون موجب شده که تصویر غلطی از ایران به جامعه جهانی منتقل شده و در بسیاری از موارد به همین دلیل نتوانستیم پیگیر احقاق حق ملت ایران در صحنه بینالمللی باشیم؛ لذا پیوستن به این دو کنوانسیون هم در احقاق حقوق ملت ایران و هم در بهبود تعاملات بینالمللی موثر خواهد بود. استدلال دیگر اینکه جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیونهایی که به مراتب تعهدات بیشتری برای کشور ایجاد کرده، پیوسته است و مشکلی هم برای کشور ایجاد نشده است.
دلائل مخالفان
از دیگر سو اما مخالفان دلائلی برای مخالفت خود عنوان کردهاند. از جمله:
- ابهام در تعریف تروریسم: در CFT تعریف واحدی از «تروریسم» وجود ندارد و همین باعث میشود گروههای مقاومت منطقهای در نگاه برخی کشورها «تروریست» محسوب شوند. این میتواند به یک چالش راهبردی برای دیپلماسی و منافع ملی ایران تبدیل شود.
- مشکل حق شرط: تجربه نشان داده است که FATF شروط ایران برای استثنا کردن گروههای مقاومت را نمیپذیرد و احتمالاً پیوستن مشروط نیز بیاثر تلقی خواهد شد.
- ریسک امنیت اطلاعات: الزام به شفافیت مالی در CFT میتواند اطلاعات حساس بانکی ایران را در اختیار نهادهای بینالمللی قرار دهد و دست تحریمها را برای فشار دقیقتر باز کند.
- عدم تضمین دستاوردها: حتی با اجرای کامل CFT هیچ تضمینی برای خروج از فهرست سیاه FATF یا حل مشکلات بانکی وجود ندارد! هزینهها قطعیاند؛ اما منافع اقتصادی احتمالی و نامطمئن. چراکه به گفته سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت، ایران ۳۹ اقدام از ۴۱ اقدام مورد نظر FATF را انجام داده است؛ اما FATF قبول نکرده و به عبارت دیگر قانع نشده است! لذا مشخص نیست که پیوستن ایران به این دو کنوانسیون نیز از سوی FATF مورد پذیرش قرار گیرد.
- خودتحریمی: پذیرفتن این کنوانسیونها، نوعی خود تحریمی و مخدوش ساختن استقلال کشور است و این نوع قوانین، از ابزارهای نظام سلطه برای کنترل کشورها به ویژه کشوری که با آن دشمنی کینهتوزانه دارند و از این منظر، خلاف قانون اساسی ایران است.
پیشنهاد مخالفان
مخالفان و منتقدان این لوایح تأکید میکنند: بهجای سازوکارهای تحت سلطه غرب، باید همکاریهای مالی دوجانبه و منطقهای تقویت شود؛ مسیری امنتر و پیشبینیپذیرتر برای اقتصاد ایران.
اسرائیل به مثابه نماد بربریت در تمدن غرب
رخدادهای منطقه غرب آسیا در دوره معاصر، به ویژه پس از رویداد هفتم اکتبر (طوفان الاقصی)، عرصه را برای بروز عمیقترین شکافهای تمدنی فراهم ساخته است. گفتمان حاکم بر جمهوری اسلامی ایران، این تقابل را نه صرفاً یک نزاع ژئوپلیتیک؛ بلکه صحنهای از نبرد کلانتر یک تمدن نوظهور اسلامی در برابر تمدن غربی میداند که اسرائیل، مظهر عینی و «نمایشگاه توحش» آن قلمداد میشود. اظهارات مقامات اسرائیلی مبنی بر نمایندگی از تمدن غرب در این نبرد، بر این خوانش تمدنی صحه میگذارد.
اسرائیل: نمایشگاه توحش تمدن غرب
پس از دریافت شکستهای سنگین اطلاعاتی و امنیتی در هفتم اکتبر، رژیم صهیونیستی با هدف جبران حیثیت از دست رفته و بقای خود، به راهبرد «جنگ آرماگدونی» روی آورد. این رژیم، با ارتکاب به کودککشی و نسلکشی سیستماتیک در غزه، عملاً از تمامی استانداردها و خطوط قرمز ادعایی حقوق بشر غربی عبور کرد. این اقدامات که در چارچوب گفتمان حاضر، «نمایش توحش» تفسیر میشود، ماهیت واقعی تمدنی را عیان میسازد که همواره شعار حقوق بشر سر داده است. تهاجم ۱۲ روزه به ایران نیز در ادامه همین منطق «گرگ زخمی» و در آستانه نابودی تبیین میشود.
از حذف تمدنی تا رقابت تمدنی: یک گذار تاریخی
انقلاب اسلامی ایران از بدو پیروزی، هدف پروژه «حذف تمدنی» از سوی غرب قرار داشت. با این حال، این انقلاب نه تنها پایدار ماند؛ بلکه به یک قدرت نوظهور بینالمللی تبدیل شد. شکستهای پی در پی آمریکا و اسرائیل در منطقه، به ویژه شکست تهاجم ۱۲ روزه که با عزم ملی، تدبیر رهبری و اقتدار نیروهای مسلح ایران به عقبنشینی دشمن انجامید، پایانی بر مرحله حذف تمدنی و آغاز فصل جدیدی بود. همانگونه که نظریهپردازانی چون جان مرشایمر نیز به شکست راهبُردی آمریکا و اسرائیل اذعان دارند، اکنون صحنه برای «رقابت تمدنی» فراهم شده است. در این مرحله، یک تمدن نوین اسلامی با صلابت و قدرت، در کنار تمدن غربی قد علم کرده است.
جنگ ارادهها: محور مرحله رقابت تمدنی
ماهیت مرحله کنونی، «جنگ ارادهها» است. در این نبرد، ارادهای پیروز خواهد بود که از آستانه تحمل، صبر و مقاومت بالاتری برخوردار باشد. اراده ملت ایران که بر پایه ایمان به خدا، توسل به باورهای مذهبی، پیروی از ولایت فقیه، اتحاد مقدس و اقتدار نظامی استوار است، در پی تجربه موفق جنگ ۱۲ روزه، تقویت شده است. این اراده جمعی، سرمایه اصلی برای پیشبرد مرحله رقابت تمدنی و ایجاد یک «مقاومت تمدنی» پایدار است.
بنابراین، تحلیل رویدادهای اخیر نشان میدهد که رژیم صهیونیستی، به عنوان جلوهای از توحش درونی تمدن غرب، در مواجهه با مقاومت جبهه مقاومت، به سراشیبی افول گرفتار آمده است. شکست پروژه حذف جمهوری اسلامی ایران، زمینه را برای ورود به مرحله «رقابت تمدنی» فراهم کرده است. در این مرحله که محور آن «جنگ ارادهها» ست، اراده قدرتمند و مبتنی بر مبانی الهی و ملی ایران اسلامی، موقعیت برتری دارد. تداوم این مسیر در سایه «مقاومت تمدنی» که مؤلفههای آن ایمان، اتحاد مقدس، پیروی از رهبری و تقسیم کار ملی است، میتواند مسیر رسیدن به «فتح تمدنی» را هموار سازد. مدیریت هوشمندانه این مرحله، آینده نظم تمدنی در منطقه و جهان را رقم خواهد زد.