در سال 1301 ش، در تُربت، زلزلهای رخ داد که در آن، چند روستا در جنوب شهر به کلّی ویران شدند و یک هزار و بیست نفر در آن روستاها زیر آوار، هلاک شدند. زلزله هنگام سحر رخ میدهد و مردم شهر تربت، همگی ضجّه کنان به کوچه و خیابان و بیابان میریزند. از آن طرف، باران شدید نیز بیامان بر سر مردم فرو میریزد. در این میان، مرحوم حاج آخوند ملاّ عباس تربتی، به میان جمع میآید و آنها را متوجه میکند که هم نماز آیات بخوانند و هم نماز صبحشان قضا نشود. ایشان با نماز و دعا موجب آرامش خاطر مردم شهر میگردد، تا یکی دو ساعت بعد که خبر میرسد چند روستا در جنوب تربت به کلّی ویران گشتهاند و اجساد مردگان یا آنها که هنوز نمردهاند، زیر آوار مانده است. ایشان چند نفر را جمع میکند و همگی پیاده به سمت آن روستاها حرکت میکنند. ایشان با ورود خود، مردم را چهار دسته میکند: یک دسته مأمور درآوردن اجساد از زیر آوار میشوند (با تذکرات لازم) و دسته دیگری، مأمور کندن قبر میشوند و دسته سوم، مأمور تهیه کفن و دسته چهارم را هم مأمور شستن اموات میکند. با تخته، در حدود بیست جایگاه برای غسل دادن میسازند و خودش از اینجا به آنجا به همه رسیدگی میکند و بر همه جنازهها شخصاً نماز میخواند. پس از دفن جنازهها، اگر بازماندگانی داشتند، آنها را جمع میکرد و دلداری میداد و نصیحت میکرد که بر سر تقسیم میراث با هم منازعه نکنند. بدین ترتیب، در مدت سه شبانهروز، یک هزار و بیست جنازه را از مرد و زن و کودک، با آداب شرعی و رعایت همه احتیاطها به خاک میسپارند.
مرحوم مسگر میگفت: حاج آخوند، در آن سه شبانهروز، نه غذا خورد و نه خوابید، در حالی که همه آن فضا، از عفونت، چنان بود که کسی تاب نمیآورد. به همین علّت، مردم، دسته دسته عوض میشدند؛ اما او تمام این سه شبانهروز در محل بود.