افراط و تفریط؛ دو لبه خطرناک در تربیت فرزندان
نسا جعفری
باز شدن مدارس آن هم با بوی ماه مهر برای همگی اولیای دهه شصتی، تداعیگر خاطرات تلخ و شیرین بسیاری است. اما اینکه کفه ترازوی حافظه به سمت تلخی سنگینی کند یا شیرینی، قصهای مفصل دارد که مجال شرحش اینجا نیست. رویکرد اشتباه ترس از مدرسه که در مواجهه با دانشآموزان آن دوره به کار گرفته میشد با رویکرد یلگی و بیقیدی که در برابر دانش آموزان امروز اجرا میشود، شمشیری دو لبه است که در نهایت تربیت کودک را دچار آسیب میکند.
نگاهی به خاطرات کودکان دهه شصتی و قبلتر از آن، ترس از مدرسه، آموزش خشک و بدون انعطاف و شیوه تدریس غیر برانگیزاننده را تداعی میکند.
«اما امروز قضیهی تربیت کودک و نوجوان، با گذشتههای دور - حتّی با گذشتههای نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش - خیلی متفاوت است» (بیانات در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان 23/2/1377).
در مورد کودکان امروز، رویکرد کودک شاهی فرصتی برای تجربه لذت وصال باقی نمیگذارد. کودک امروز آنقدر در مرکز قدرت، توجه و امکانات قرار دارد که هیچگاه ناکامی را در اعماق وجودش حس نکرده است. اگر هم به چیزی نرسیده، یحتمل آنقدر دور از دسترس بوده که میتوان آن را حد یقف خواستههای کودکی دانست.
فقدان تصاویر روشن از ارتباطات انسانی، نکته تأملبرانگیز دیگر در خاطره جمعی کودکانِ عصر تکنولوژی است. همین امر توانایی همدلی پایین را به دنبال دارد. کودک امروز خود را مرکز هستی تصور کرده و نمیتواند نسبت به نیازها، مصائب و بسیاری از کمبودهای انسانی حتی در کودکان هم سن و سال خود حساسیت زیادی داشته باشد. فرهنگ غربی برآمده از اومانیسم با نگاه خودخواهانه به موقعیت انسان، به ما هو انسان، تمام ارزشها را مادامی ارزش میداند که در خدمت او باشد. در جایی که تناقضات آشکار میشود، باز هم انسان است که بر طبیعت، کائنات و انسانهای دیگر توفق و برتری دارد. فرهنگ کودک امروز، ناشی از سهلگیری اولیا در داشتن امکانات و سختگیری آنها در ارتباطات انسانی است که شیوه تربیتی نابالنده میباشد. مادری که به کودک خود اجازه تجربه مسیر خانه تا مدرسه را همراه با دوستانش نمیدهد، نباید انتظار فرزندی با روابط انسانی پیش برنده داشته باشد. مواجه نشدن با موقعیتهای چالش برانگیز، لطف بزرگی نیست که در حق کودکان این دوره صورت میگیرد. وازدگی به زشتیها و آلودگیها در روح کودک با تجربه زیسته البته به صورت مدیریت شده ایجاد میشود. فاصله انداختن بین کودک و یک مسئله به ویژه مسائلی که در حوزه ارتباطات انسانی طبقهبندی میشود، کودک را تشنه و کنجکاو و لجوج بار میآورد؛ اما وازدگی نسبت به زشتیها، زمینهساز شخصیت کودک خواهد بود و او را به سمت جلو حرکت داده و با تجربه و آگاه میکند.
اصل بسیار مهم دیگری که در تربیت کودک امروز مورد غفلت قرار میگیرد، حد محبت و توجه به کودک است. محبت مانند آبیست که به گیاه میرسد، اگر نباشد گیاه میخشکد و در صورتی که بیش از حد در اختیار گیاه قرار گیرد، ریشه را خراب کرده و گیاه از بین میرود. اما بایستی توجه داشت که در تربیت کودک و نوجوان، توجه همزمان به سه ضلع مثلث تربیتی یعنی خانواده، مدرسه و گروه همسالان اهمیت زیادی دارد و بایستی در هر سه عنصر، روح یکسانی حاکم باشد. اگرچه با توجه به سن، ممکن است یکی از این اضلاع اندکی پررنگتر از بقیه گردد. به نظر میرسد ضعف چندین ساله آموزش پرورش در رویه قرارندادن تربیت بالنده، اهمیت توجه به این ضلع را بیشتر میکند. «شما نگاه کنید و ببینید جای تربیت انسانها کجاست؟ از اول ولادت تا وقت مرگ، کدام نقطه و کدام منطقه و محیط، برای تربیت چنین انسانهایی مناسبتر از آموزش و پرورش است؟ یعنی اگر کارخانهی آموزش و پرورش خوب کار بکند، در جهت درست کار بکند، همهی اجزائش کار بکند، طراحی و مدلسازی و مدیریتش خوب کار بکند، بدون تردید یک کشور در هر نقطهای که قرار داشته باشد، بعد از بیست سال، بیست و پنج سال به نقطهای میرسد که مردمش دارای خصوصیات برجستهاند». (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار معلمان 12/2/1386)
حجت شرعی دفاع از مردم لبنان و حزب الله
داود مهدوی زادگان
ولی فقیه، حضرت آیت الله امام خامنهای حفظهالله، درباره جنایات ددمنشانه رژیم صهیونیستی در جنوب بیروت پیام مهمی صادر فرمودند که در بردارنده حکم ولایی است:
«بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند». (بیانات ولی فقیه: ۷ مهر ١۴٠٣)
کاربست واژه «فرض» در ادبیات فقهی علمای اعلام و مراجع دین، صدور فتوای جهاد است؛ لذا تردیدی در اینکه ولی فقیه جهاد با دشمن صهیونیستی را بر مسلمانان واجب دانسته است، باقی نمیماند.
اگر اختلافی هم در مقصود از فرض دانستن جهاد با صهیونیستها باشد، مربوط به واجب عینی یا کفایی دانستن آن است. البته این وجوب مادامی که جبهه مقاومت احساس نیاز بکند، بر عینی بودنش باقی است. به عبارت دیگر، وجوب کفایی امکان شانه خالی کردن از این حکم را به کسی نمیدهد.
این نکته نیز لازم به ذکر است که هر چند فتوای ولی فقیه نسبت به آحاد مکلفین قابل تفسیر به وجوب عینی یا کفایی است؛ لکن چنین تفسیری نسبت به دولت و کارگزاران حکومت صادق نیست. تکلیف دولت - اعم از دستگاههای کشوری و لشکری - وجوب عینی است. چنانکه تلقی ارشادی بودن بعضی از فرامین ولی فقیه در خصوص کارگزار حکومت درست نیست. چون دولت از منظر فقه سیاسی نیز مکلف به احکام شرع مقدس است و مخاطب اولیه در خطابات حکومتی ولی فقیه تلقی میشود. فرض وجوب کفایی جهاد بر دولت و نیروهای نظامی معنا ندارد.
ولی فقیه در فتوای خود بر همه مسلمانان واجب فرموده که همه امکانات خود را در میدان حمایت از مردم لبنان و حزب الله مهیا کنند. بر این اساس، بر همه مسلمانان اعم از خواص و عموم مردم واجب است که امکانات مقدوره مادی و معنوی خود را برای انجام این فریضه تدارک ببیند.
ایشان در نماز جمعه تاریخی با شکوه و جلال نیز از لوازم و شرایط تحقق تکلیف جهادی امت اسلامی، جبهه مقاومت و ملت و دولت جمهوری اسلامی سخن گفتند و فرمودند:
«احکام دفاعی اسلام تکلیف ما را معلوم کرده است؛ هم احکام دفاعی اسلام، هم قانون اساسی خودمان، هم قوانین بینالمللی؛ همین قوانینی که ما در نگاشتن آن قوانین تأثیری نداشتیم؛ امّا حتّی در همان قوانین هم این مطلبی که عرض میکنم جزو مسلّمات است و آن، این است که هر ملّتی حق دارد از خاک خود، از خانهی خود، از کشور خود، از منافع خود در مقابل متجاوز دفاع کند» (بیانات ولی فقیه: ١٣/ ٧/ ١۴٠٣).
احکام دفاعی اسلام بخشی از سیاست قرآن است که لازمه تحقق و عملی شدن آن به وحدت و همبستگی امت اسلامی است. دشمن میکوشد از طریق ایجاد تفرقه میان امت و دولتهای اسلامی، مانع عملی شدن این سیاست قرآنی شود:
«سیاست قرآن برای مسلمانها این است که ملتهای مسلمان، گروههای مسلمان، با یکدیگر همبستگی داشته باشند... نقطهی مقابل این سیاست، سیاست دشمنان اسلام است؛ یعنی مستکبران و متجاوزان عالم. سیاست آنها «تفرقه بینداز و حکومت کن» است؛ مبنای کار آنها تفرقهافکنی است».
جبهه مقاومت در دفاع از مردم مظلوم غزه به حکم تکلیف شرعی و قانونی خود عمل کرده است. عمل مشروع و قانونی جای هیچ انتقادی نیست. هر گونه انتقاد شرعی و عرفی معطوف به دولت متجاوز و جنایتکاری مانند رژیم صهیونیستی است:
«بنابراین همهی این حملات و طوفانالاقصی که در سال گذشته تقریباً همین ایّام انجام گرفت، یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بینالمللی بود و حق با فلسطینیها بود. دفاع جانانهی لبنانیها از مردم فلسطین هم مشمول همین حکم است؛ آن هم قانونی، معقول، منطقی و مشروع است و کسی حق ندارد از آنها انتقاد کند که چرا شما در این دفاع وارد شدید».
دفاع از ملت مظلوم فلسطین برای همه ملتهای مسلمان به مثابه دفاع از خود است. اگر ملت ایران غفلت کند، دولت متجاوز صهیونیستی به سراغ مرزهای او نیز خواهد آمد. پس، برای حفظ استقلال و امنیت سرزمینی بر همه ملتهای مسلمان واجب است که کمربند دفاعی یکپارچه را ایجاد کند:
«ما مسلمانها سالهای متمادی از این حقیقت غفلت کردهایم، نتایجش را هم دیدهایم؛ امروز دیگر نباید غفلت کنیم؛ باید حواسمان جمع باشد. ما باید کمربند دفاع را، کمربند استقلالطلبی را، [کمربند] عزّت را، از افغانستان تا یمن، از ایران تا غزّه و لبنان، در همهی کشورهای اسلامی و ملتهای اسلامی محکم ببندیم».
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی: ١٣/ ٧/ ١۴٠٣)
فرصتی ناب برای جهاد که ممکن است جبران نشود
محنا
همیشه در مورد نقش زنها گفتیم. خب بسمالله. در این نبرد سنگین جهانی، کجای کار هستیم؟
همسر و فرزندانمان را تجهیز میکنیم برای رفتن به قدس؟
آیا آرزو میکنیم مثل سیدحسن شهید بشن و جلوش بشینیم و به خدا بگیم: «اللهم تقبل منا هذا القربان؟!»
طلامونو مثل این خانم گذاشتیم برای این راه؟
لااقل از دعوامون سر بیپولی و نداشتن دست کشیدیم، بگیم حالا یه بار ما سختی بکشیم، مثل غزه و لبنان؟
شده مثلاً پنج نفر از خواهر و برادر و جاری و خاله و دوست و آشناهامون رو قانع کنیم که باید با اسراییل جنگید؟
باید سختی گرونی و قحطی و درد و رنج و از دست دادن عزیزان چشید اگه بخواهیم به ظهور برسیم؟
سهممان را در نبرد با ظالمان کودککش، در این نبرد آخرالزمانی، پیدا کنیم و نقشمان را ایفا کنیم!
وگرنه همهمون با هم عقب میافتیم، عقب افتادنی که قابل جبران نیست...
عکس هفته
رهبر انقلاب: دوران بزن دررو تمام شده؛ بزنید میخورید