امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

گفته‌ها و نکته‌ها 1194

 مکتب جهادی ولی فقیه  
 داود مهدوی زادگان
مقام معظم رهبری قریب به سی و پنج سال است که به حق، جانشین امام راحل، خمینی کبیر (ره) شده است. از آن زمان تاکنون، حوادث بحران‌ساز و فتنه‌های بزرگی در داخل و پیرامون میهن اسلامی توسط دشمن ملت به راه افتاده است. به‌طوری که هر یک از آنها ظرفیت بالای وقوع جنگ داخلی و خارجی را داشتند. 
جدیدترین این فتنه‌های جنگ‌ساز، اغتشاشات سال ۴٠١ بود که دشمنان نظام به سرکردگی آمریکا و رژیم منحوس صهیونیستی به قصد برافروختن جنگ داخلی به راه انداختند.
با این وصف، ولی‌فقیه مبتنی بر درایت و تدبیر و اجتهاد حکمرانی کم‌نظیرشان علی‌رغم اینکه برخی از نخبگان جریان‌های سیاسی خاص در مثل جنگ خلیج فارس یا سلطه طالبان بر افغانستان، خواهان اتحاد با صدام یا جنگ با طالبان بودند، ایشان مانع غلتیدن کشور در این‌گونه جنگ‌های مهندسی شده شدند.
ایشان فتنه‌های بزرگی مانند ماجرای کوی دانشگاه (٧٨) و فتنه ٨٨ و اغتشاشات ۴٠١ را به گونه‌ای مدبرانه و حکیمانه مدیریت و کنترل کردند که مانع وقوع جنگ داخلی شدند. ولی‌فقیه حتی در مسئله مهم تجاوزات منطقه‌ای رژیم غاصبِ قصاب صهیونیستی به لبنان و سوریه و فلسطین مظلوم و نیز جنایات تجاوزگرانه داعش و القاعده به شامات و یمن، هرگز به نیروهای نظامی و بسیج مردمی اجازه مداخله و رویارویی مستقیم با آنها را ندادند. گرچه هدف اصلی همه این تجاوزگری‌ها، تهدید و غلبه بر جمهوری اسلامی به عنوان کانون جبهه مقاومت بوده است. حتی اجازه ولی‌فقیه در حمله به پایگاه نظامی عین الاسد در عراق و عملیات وعده صادق به دو پایگاه نظامی رژیم اشغالگر قدس، انتقامی تنبیهی و بازدارنده بود و با انگیزه‌های جنگ سالارانه و به قصد وقوع جنگ با دشمن صهیونیستی نبوده است.
اما هرگز این خویشتن‌داری و پرهیز ولی‌فقیه از غلتیدن در جنگ‌های مهندسی شده، از روی ترس و وحشت از دشمن نبوده و نیست. آیت الله امام خامنه‌ای (حفظه الله) هشت سال فرماندهی دفاع مقدس را تجربه کردند و هیچ واهمه از جنگ در دل راه ندادند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
ولی‌فقیه در طول این سی و پنج سال حکمرانی که ان‌شاءالله به حکومت حضرت حجت (عج) ملحق خواهد شد، پیرو صدیق مشی و تدبیر مکتب جهادی امام خمینی (ره) بوده است. ایشان همچنان بر خط مشی "راه قدس از کربلا می‌گذرد" که از سوی امام راحل (ره) ترسیم شده است، وفادار مانده است.
درک ولی‌فقیه از منطق جنگ و صلح هم‌داستان با رهنمودهای الهی امام راحل (ره) مبتنی بر آموزه‌های وحیانی است:
"وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ" ( اﻷنفال : ۶٠ )
"وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ"
 ( اﻷنفال : ١۶ )
"وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ  إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ" ( اﻷنفال : ۵٨ )
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای در همان ایامی که آمریکا جنگ خلیج فارس را به بهانه سرکوب رژیم بعث عراق بر پا کرده بود، این‌گونه از منطق جهادی رسول الله یاد کرده است:
«پیغمبر با دشمن مدبّرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتّی یک قدم عقب‌نشینی برخورد کرد و روز به روز و لحظه به لحظه به طرف جلو پیش رفت.» (بیانات ولی‌فقیه: 28/02/1380)
اکنون نیز منطق جهادی ولی‌فقیه با آنچه که در دهه هشتاد و دوران دفاع مقدس ترسیم فرموده است، هیچ تفاوتی نکرده است؛ بلکه به فرموده ایشان، این منطق روز به روز و لحظه به لحظه به طرف جلو پیش رفته است تا جایی که ان‌شاءالله دشمن را حتی از تخیل جنگ با ایران و امت اسلامی پشیمان کند.
ملت ایران و جبهه مقاومت و مسلمانان منطقه و جهان در طول سال‌های حکمرانی ولی‌فقیه به این باور و درک عمیق رسیده است که تدابیر و تصمیمات مقام معظم رهبری چه در وقت نرمش قهرمانانه و چه در زمان حمایت و پشتیبانی قاطع از جبهه مقاومت یا زمان زدن پایگاه نظامی دشمن، کاملاً سنجیده و به جا بوده است و کاری غیر این نمی‌بایست انجام داد. 
بنابراین، مکتب جهادی ولی‌فقیه کاملاً روشن است که بر جنگ‌افروزی و جنگ‌سالاری نیست. تدابیر ایشان مبتنی بر حکمت و مصالح واقعی است. هرگونه تصمیم ایشان بر صلح و جهاد، خردمندانه و درست است و تصمیمی غیر آن بجا نیست.  ولی‌فقیه به وظایف و تدابیر حکمرانی خود واقف است. این دیگران کژاندیش هستند که نمی‌دانند چه وقت باید بر طبل جنگ بکوبند و چه وقت بر طبل صلح، آنان باید در گفتار خام و نسنجیده خود - اگر نگوییم ستون پنجمی - بیشتر بیندیشند و احتیاط را پیشه کنند.
شیپور جنگ و صلح اگر در وقت واقعی به صدا در نیاید، یقیناً موجب ضمان مرتکبین آن خواهد بود.
 
تزریق زیر پوستی  فتنه زن زندگی آزادی  در جریان است
محنا
از روزهای تلخ زن زندگی آزادی، نزدیک دو سال می‌گذرد. در این دوسال، چه اتفاقی افتاده است؟ 
بیایید واقع‌بین باشیم. نقشه تغییر نظام بود که شکست خورد. حمله از چندین کشور جهان به صورت پروژه هزار چاقو که البته با شکست مواجه شد در تغییر نظام. 
اما این حمله در چه عرصه‌هایی پیروز شد؟ 
اینجا هم باید واقع‌بین بود. واقعیت این است که این‌قدر صحنه بی‌حیایی رویت شد که عموم جامعه با عنوان؛ «همینکه چیزی روی سرش داره، دمش گرم» با کم‌حجابان برخورد کردند. 
امر به معروف و نهی از منکر جز در قالب طرح نور، عموماً رو به زوال بیشتری رفت و این، دو دلیل داشت: اول ترس از زبان دراز کسانی که با ظواهر ناجور آمد و شد دارند و دوم، دلیل مورد قبلی. 
سومین اتفاق اما که به نظرم لایه ترسناک‌تری هست، نه اینکه به معنای واقعی کلمه، انقلاب جنسی رخ داده باشد؛ اما آنچه رخ داده این است که در کنار اینکه تکلیف خیلی‌ها، حتی از شل حجاب‌ها با خودشان و حجاب روشن شد؛ اما سایه‌ای از عفاف و حیا از جامعه رخت بست. 
الان آمار شوهرهایی که در کنار همسرانی با سر و وضع نابهنجار، قدم می‌زنند، خیلی بیشتر شده. آمار طلاق، به دلیل موضوعات ناموسی، به شکل عجیبی بالا رفته. تعداد زنان بلوز شلواری، حتی در شهرهای مذهبی، نسبت به گذشته سر به فلک کشیده. 
اما شاید ترسناک‌ترین موضوع همان است که سایه شهوت جوری بر در و دیوار شهرها آویخته شده که نه در فضای مجازی، نه در فضای سینمای خانگی، نه سینمای کشور، نه فضای عمومی حقیقی کشور، انسان واقع‌بین جز از باب تربیت صحیح و توکل، احساس امنیت ندارد. 
واقعیت این است که آمار علاقه‌مندی و ارتباط با نامحرم، حتی در بین افراد نسبتاً مذهبی (که اگر حقیقتاً و در همه امور، مذهبی بودند این اتفاق رخ نمی‌داد)، بالا رفته و همه قشری شده. واقعیت این است که حتی در ادبیات درون‌گفتمانی و کشوری، بعضی واژه‌ها، کارها، رفتارها، پوشش‌ها که قبلاً مبتذل به نظر می‌آمد، فراگیرتر شده است. و این اوضاع قطعاً خوب و در شأن نظام اسلامی نیست. 
چاره چیست؟ 
 احیای واجب فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر است. اینکه به قول حضرت دلبر در کتابی به همین عنوان، هرکس بر خود فرض بداند وقتی رفتار و پوشش اشتباهی می‌بیند، در حد یک جمله تذکر بدهد: «خانم پوششتان، صحیح نیست!» 
کمک نکردن به نرمالیزه شدن رفتار و پوشش و گفتمان و ادبیات، در قد و قواره خودمان و اطرافیان است. باز به قول حضرت رهبر، اگر هرکس خودش را مرکز دنیا بداند و به قدر وسعش تلاش کند، پیشرفت عجیبی رخ خواهد داد. 
کار فرهنگی به معنای واقعی، کارشناسی، سطحی، عمقی، اصولی و حتی سطحی؛ منظور از کار فرهنگی لزوماً ساختن سرود با آهنگ‌های کذایی برای حجاب و قر و غمزه چند دخترک به اسم حجاب، در کنار مداح نیست! منظور از کار فرهنگی، هم پایه سازی اعتقادی محکم بر نظریه حجاب، توزیع و مسلح شدن به کتاب‌هایی نظیر یک ون شبهه و ناگفته‌های صورتی، جهادتبیین در تمام جهات، تبلیغ برای حجاب و چادر، تهیه و بومی سازی لباس و مانتو و روسری بومی و مطابق فصول با قید اسلامی - ایرانی، کنترل و نظارت برتولید کننده و اتاق اصناف در مورد اجناس بازارو تلاش برای نزدیک‌تر کردن دل‌ها به خدا و پیوند آنها با تقوا و به شخص امام زمان ارواحنا فداه است.
قطعاً یکی از اولویات، بهبود اوضاع ازدواج به هر نحو، از جمله کلاس‌های مهارتی پیش از ازدواج، مشاوره‌های رایگان توسط کارشناسان مذهبی، آسان‌سازی ازدواج و راه‌هایی برای جلوگیری از طلاق است. 
واقعیت این است که این جنگ، تا روز ظهور ادامه خواهد داشت و روز به روز بر سختی کار، افزوده خواهد شد. 
و خبر توأمان بد و خوب، این است که برنده این مسیر و این روزگار، کسی است که خوب‌تر، دغدغه‌مندتر، تلاشگرتر باشد. واقعیت این است که ظهور نزدیک است و برای رسیدن به آن، نباید لحظه‌ای از تلاش به خصوص از نوع فرهنگی و اقتصادی‌اش، فرو نشست!
 
گسترش اسلام ناب محمدی از زبان شیعیان ایرانی   
فاطمه میری‌طایفه‌فرد
در حال خواندن کتاب غربزدگی، با اصطلاحی از جلال آل احمد مواجه شدم که انگار حرفی بود که می‌خواستم بزنم؛ ولی بلد نبودم و شگفتی جلال است که کلمات را به تسخیر مفهوم مورد اراده خویش می‌چیند و به کمال می‌رساند.
لفظ «ام‌القری» واژه‌ای است که جلال به کمال توضیح می‌دهد: "مکه ام‌القری بود؛ اما این آغوش گرم مادرانه گرچه پناهگاهی بود برای ما کودکان؛ اما هیچ کودکی در نازپروردگی آغوش مادر به جایی نرسیده است."
جلال، هجرت به سوی مدینه را برای کودک نو پای دین، مسیری از کمال می‌یابد که باید از آغوش مادر کنده شود تا به رشد برسد. این هجرت هنوز نیز ادامه دارد و جدا شدن و فاصله گرفتن اسلام راستین و حقیقی از مبدأ جغرافیایی خود به نوعی مصداق همین مثال جلال است.
حالا این جدا شده از مادر در سرزمین‌های دیگر، عراق، مصر، شام، روم و در نهایت ایران به بلوغ و بالندگی خود نزدیک می‌شده است. هرچند که اسلام در موطن خود به کمال نرسید و به ابتلائات آخرالزمانی دچار شد، مثل آزاد شدن مشروبات الکی و هجمه به بسیاری از مضامین دینی که به سلیقه آل سعود خوش نیامده؛ اما اسلام راستین بر پایه پیامبری و ولایت در جایی دورتر از آغوش مادر به رشد رسیده و امروز جدی‌ترین ادبیات گفتمانی اسلام، همین ادبیات تشیع است. ادبیاتی که عزت همراه با شعور دینی را به نمایش می‌گذارد. الان این ادبیات عزتمند، مکانی دورتر از آغوش مادر است؛ جایی درست مثل ایران...
 
عکس هفته
موشک های هیبت شکن یمنی ها