رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

گفته‌ها و نکته‌ها 1193

برخورد دوگانه با فتنه داخلی و خارجی چه معنایی دارد؟!  
 داود مهدوی زادگان
چرا برخی از اهل نظر و تحلیل به هنگام وقوع فتنه داخلی که توسط جریان برانداز و معاند به راه می‌افتد، در شکل‌های مختلف بر طبل آتش فتنه می‌کوبند و سعی در شعله‌ور ساختن آن دارند؛ اما وقتی فتنه خارجی شکل می‌گیرد و باید آن را دفع کرد، همان‌ها بر طبل صلح‌خواهی و دوری از جنگ می‌کوبند؟!
این مسئله مهمی است که باید این عده از اهل قلم پاسخ دهند. اینان باید توضیح دهند که چرا به هنگام شروع اغتشاشات ۴٠١ با صدور بیانیه‌ها و تحلیل‌های تند و تحریک‌آمیز، آتش فتنه را شعله‌ور ساختند؛ اما اکنون که رژیم صهیونیستی غاصب کودک‌کش به پایتخت کشورمان حمله کرده است و مهمان رئیس جمهور منتخبمان، اسماعیل هنیئه را به شهادت رسانده، حاکمیت را از انتقام سخت بازدارنده و ورود به جنگ بر حذر می‌دارند؟!
اگر ملاک در پرهیز از جنگ، حفظ مصلحت امنیت و جان و مال مردم است؛ چرا ملاحظه این ملاک نسبت به فتنه داخلی ضرورت ندارد؛ ولی رعایت آن نسبت به فتنه جنگ، لازم و ضروری است؟! مگر نه این است که اغتشاش و فتنه‌گری، امنیت جان و مال و دین مردم را به همان اندازه جنگ‌افروزی دشمن تهدید می‌کند؟
مسکوت گذاشتن پاسخ به این سوال از ناحیه این گروه از اهل نظر و تحلیل، گمان‌هایی را تقویت می‌کند که آنان را ناخشنود می‌سازد. پس بهتر است که این جماعت به فرمایش امام کاظم علیه‌السلام از قرار گرفتن در معرض تهمت دوری کنند و برائت بجویند. پسندیده نیست که مومن مسلمان در نسبت با تهدیدات داخلی و خارجی، از سیاست یک بام و دو هوا تبعیت کند. فتنه، فتنه است؛ قابل تفکیک به داخلی و خارجی نیست.
 
آقای دکتر پزشکیان، دیگری انسان و هم وطن شما نبود؟! 
مسعود پزشکیان شخصا پیگیر مرگ فردی سابقه‌دار و شرور در یکی از پاسگاه‌های پلیس استان گیلان شد و دستور پیگیری و بازرسی ویژه در این رابطه را صادر کرد.
آقای دکتر  پزشکیان!  در همین روزهایی که شما مشغول پیگیری درباره مرگ "شرور سرشناس لاهیجان" بودید، اتفاقات دیگری هم رخ داد. به عنوان نمونه: 
فوت امام جماعت یکی از مساجد لاهیجان بر اثر ضربات متعدد قمه!
حمله با قمه و سنگ به امام جماعت مسجد علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) رشت و همسر و منزل ایشان که منجر به مجروحیت ایشان و شکستن شیشه‌های منزلشان گردید.
مرگ دختری در باشگاه ورزشی مختلط در مشهد (وی با ضربه مشت یک پسر دانشجو کشته شد!)
آقای رئیس جمهور!  آیا شما به برابری انسان‌ها در حق حیات اعتقاد دارید؟ اگر معتقدید، پس چرا درباره علت مرگ یک شرور، دستور بازرسی صادر کرده و مسئله را به رسانه‌ها می‌کشید و به خبر اول تبدیل می‌کنید؛ اما در موارد دیگر اصلاً واکنشی نشان نمی‌دهید؟ آیا شما خون افراد شرور را رنگین‌تر و ارزش جان آنها را بیشتر از شهروندان قانونمند و محترم (مثلاً امام جماعت فقید لاهیجان) می‌دانید؟ شما از کسانی بودی که در سال ۱۴۰۱ برای مرگ م.امینی جنجال به راه انداخته و نظام و پلیس را متهم کردید؛ چرا در برابر مرگ فجیع یک دختر جوان با ضربات مشت پسر دانشجو، آن هم در باشگاه ورزشی مختلط، سکوت کردید؟ نکند اینجا هم معتقدید "دانشجو کار بد نمی‌کند؟" به نظر شما ارزش جان دخترها متفاوت است؟ یعنی برای مرگ طبیعی یک دختر در ساختمان پلیس باید مملکتی را به آشوب کشید و در برابر قتل دختری دیگر در باشگاه ورزشی مختلط، باید سکوت کرد؟
نکند مرگ آدم‌ها وقتی برای شما اهمیت پیدا می‌کند که در محلی متعلق به پلیس رخ بدهد؟ نکند به پلیس حساسیت دارید؟ نکند توقع دارید مردم باور کنند که جان مردم (فارغ از قومیت و مذهب و ...) برای شما مهم است؟ 
لطفاً نشان بدهید همان‌گونه که به حقوق ویژه و اختصاصی برای اشرار سابقه‌دار معتقدید، حق حیات و شهروندی مردم قانونمند و شریف ایران را هم به رسمیت می‌شناسید!
 
دشت بی‌فرهنگی تولیدات تلویزیون‌های اینترنتی 
 
ژانر حرف‌های مبتذل و منشوری برای خوراک‌سازی شبکه‌های اجتماعی، به شیوه برنامه‌سازی در فضای تولیدات تلویزیون‌های اینترنتی تبدیل شده است.
برنامه گفتگومحوری که مخاطب چندانی ندارد و به مدد شبکه‌های اجتماعی بخش‌هایی از آن بازتاب می‌یابد؛ حالا مرزهای آنومی و بی‌هنجاری فرهنگی را هر روز بیشتر رد می‌کند. گفتگوهایی که عرض و قاعده و معنای خاصی ندارند و تهی از آگاهی هستند و با وجه پوپولیسم فرهنگی و حضور سلبریتی‌های زرد و حمله به تابوها پررنگ می‌شوند، تا بلکه جایی در سبد مصرفی مخاطبان تلویزیون‌های مجازی پیدا کنند؛ اما بازهم ناموفق هستند. هدف از مصاحبه‌ها مشخص نیست؛ مجری تنها با حرف‌های مهمانان همراهی می‌کند و هیچ مرز و حدودی برای آن مشخص نشده و اتفاقاً سعی می‌کند بیشتر، مصاحبه شونده را به سمت حرف‌های منشوری و تابوشکنانه سوق دهد تا بدین جهت ویدئویی کوتاه برای شبکه‌های اجتماعی صید کند تا با عناوینی چون "حرف‌های منشوری مهمان علی ضیا"، "خیاب خوردن با بز علت خلع لباس فلان مهمان"، "کثیف خواندن کسانی که بعد از برهنگی گلشیفته به او اعتراض کردند" و " طرفداری از همجنس‌بازی در برنامه مجری معروف" بلکه کمی دیده شود. دیواری که تا ثریا کج می‌رود و عاقبت نتایج حاصله حرف‌های بدون منطق و انحراف اذهان عمومی است. جایی که فلسفه سفسطه موج می‌زند. وقتی ابتذال و حرف‌های منشوری، جذابیت تعریف شود، دیگر چه خروجی می‌توان از یک برنامه گفتگومحور و صندلی به اصطلاح داغ انتظار داشت. حرف‌هایی که به گفتگو نمی‌رسد و در بخش پیشامصاحبه درجا می‌زند. البته این ژانر حرف‌های مبتذل و منشوری، مختص برنامه‌های یک مجری که سال‌های پیش در رسانه ملی فعالیت می‌کرد، نیست. مجریان دیگر نیز که حالا به دیوار رکود خورده‌اند، سعی می‌کنند با همین شیوه تابوشکنی، مخاطبان را خریدار تولیدات خود کنند. برنامه‌هایی که یکی پس از دیگری نمی‌گیرد و حالا وجه مصاحبه‌های منشوری، شده دستاویزی برای دیده شدن!
رشته گفتارهای بی سر و ته و سانتی مانتالیستی که بوی شبه‌روشنفکری می‌دهد و عاقبت سعی دارد با لگدپرانی سیاسی فرهنگی جلب توجه کند. مصاحبه کننده حرفه‌ای اتفاقاً سعی دارد با هدایت و بحث‌های چالشی و دیالکتیکی لحظه‌ها، جملات طلایی و ناب بسازد، نه با یله کردن گفتگو و هی دادن آن به سمت دشت بی‌فرهنگی، سکانس‌های منشوری برای شبکه‌های اجتماعی بسازد.
غایت و نهایت این دستکاری‌های فرهنگی و انداختن قبح از قباحت تکه فیلمی از مصاحبه‌های چند ساعتی برای شبکه‌های مجازی است که مخاطب پایدار و پر و پا قرص نمی‌سازد و نهایت آن، تماشاگر گذری است که با زور تیترهای اغواگرانه، نیم نگاهی به این سکانس‌ها می‌اندازند. اتفاقاً این موضوع بیشتر تکه تکه کردن یک برنامه و تلف کردن منابع و اسراف و هدردهی وقت است. تقلیل برنامه‌سازی فرهنگی اجتماعی به حرف‌های منشوری، قطعاً ادامه‌اش مخرب خواهد بود! مسئولین فکری کنند...
 
 پاکسازی بر معیار فتنه!   
به نظر نویسنده، با روی کار آمدن حسن روحانی و رویکرد امنیتی و سیاسی دولت مستقر، به جای انجام امور جاری کشور و وظایف اصلی خود، با ایجاد بحران‌های مختلف، کشور را مشغول چرایی و چگونگی حل بحران‌ها کرد تا از قبال مشغول شدن قوه عاقله حاکمیت و افکار عمومی به حل مسائل زرد و حاشیه‌ای دولت مردان، به تغییرات مدیران و کارگزاران کشور بپردازند و از انجام امور جاری کشور سرباز بزنند (کسی هم مطالبه نخواهد کرد؛ چون کار واجب‌تری دارند!) مشکلی که دولت آیت الله رئیسی تا پایان با مسائل و مشکلات آن دست به گریبان بود و نتوانست آن را حل کند و چوب آن را هم خورد. دولتی که معیار انتخاب مدیران خود را گرایشات تند سیاسی آن هم از نوع براندازانه قرار می‌دهد، قطعاً نه تنها به دنبال حل مشکلات کشور نیست؛ بلکه به دنبال آشوب و فتنه است. کسانی که در گذشته، نظام را به قتل و جنایت سیستماتیک و سرکوب متهم کرده، تند و در کنار معاندین علیه نظام موضع گرفته‌اند و حالا بدون اظهار پشیمانی و محکومیت و مجازات، در رأس امور قرار گرفته‌اند، آیا به چیزی جز براندازی فکر می‌کنند؟ کسانی می‌توانند به این نظام صادقانه خدمت کنند که نظام را قبول داشته باشند، در کنار نظام باشند نه در برابر آن. دولت پزشکیان از همان گام اول نشان داد که انگار برای مسائل دیگری هم آمده‌اند... کمربندها را محکم ببندید که ظاهرا ۴ سال پر آشوب در پیش داریم...
بحران و آشوب برای هر نظامی سمی مهلک است. در ۸ سال دولت خاتمی، ۸ سال دولت روحانی، کشور به دلیل رویکردهای رادیکال سیاسی دولتمردان کشور، روی آرامش به خود ندید. دلیل آن هم عدم اعتقاد مسئولین وقت به نظام موجود و تلاش برای فشار به نظام با هزینه‌سازی برای تغییر از درون بود. فتنه‌گران وقتی می‌توانند به خواسته‌های نامشروع خود دست پیدا کنند که کشور مدام گرفتار تنش و آشوب باشد و بهترین راه نفوذ در حاکمیت و انجام اموری بر خلاف رویه عادی سیستم است که سیستم را دچار اختلال بکند تا در خلال این آشوب‌ها اقدامات اصلی خود را به نظام تحمیل کند. بخشنامه‌های متناقض، رفتارها و مواضع غیر قانونی و هنجارشکنانه، عزل و نصب‌های مسئله‌دار، تنها بخشی از راهبرد اخلال در عملکرد سیستم است تا سیستم را یا وادار به عقب‌نشینی و تسلیم کند یا به مقابله امنیتی بپردازد که آن هم خود هزینه‌ساز است.
(شاید از این دولت، بیشتر از دولت روحانی باید مراقب بود!)
 
عکس هفته
سیدجلال آل‌احمد؛ مردی که بیماری جامعه ایرانی را شناخت  - طرح: علیرضا ذاکری