امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

پای درس علامه مصباح یزدی(ره)؛

کارآمدی اسلام در «حضور اجتماعی» ظهور می‌‌یابد

آن چیزی که انقلابیون و شهیدان خواستند، غیر از آن چیزی بود که این آقایان میخواهند. اینها می‌خواهند وقتی از یک شهر دیگر، میآیند و وارد تهران میشوند، به‌گونه‌ای باشد که گویا وارد نیویورک و پاریس شده‌اند. مردم، آزادانه هرگونه دلشان میخواهد زندگی کنند!

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصه‌ای از یکی دیگر از سخنرانی‌های مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
اینها مقدماتی برای روشن شدن مفاهیم بود تا تعبیر کارآمدی را به جای خود به کار ببریم. این کارآمدی را با کارآمدی اسلامی و آن هم در حد اعلای مراتب آن، اشتباه نکنیم؛ اما پرسش این است که چه چیزی باعث شده است مسأله کارآمدی مطرح، و به صورت‌های مختلف در رسانه‌ها، نشستها و جلسات مختلف برجسته شود؟ چه انگیزه‌ای این مسئله را برجسته کرده است؟ چه شبهه‌ای در ذهن مردم بوده است؟ آیا مردم، توقعی بیش از داشتن یک زندگی متوسط داشته‌اند که در نهایت به سعادت آخرت آنها، بیانجامد؟ به گمان بنده، آنچه موجب شده است این مسئله به‌صورت پیچیده مطرح شود، این است که کسانی فکر می‌کنند اگر نظام ـ به معنای ایده‌آل، نهاد و مفهوم انتزاعی آن، و به تعبیر ساده‌تر، به‌معنای قانون و مقررات ـ درست باشد، باید حتماً اهداف آن تحقق پیدا کند؛ زیرا این قوانین، اسبابی برای تحقق آن هدف هستند. اگر به هدف نرسیدیم، معلوم میشود این اسباب، ناقص هستند و این مقررات درست نیست. دشمنان از این مغالطه استفاده میکنند و میخواهند به جوان‌های ما القا کنند که این نظامی که شما سرپا آوردید و چهل سال به زحمت نگهداری کردید، شما را به همان خواسته و هدف متوسط، معقول و معمول شما هم، نمیرساند! این گرفتاری‌هایی که دارید، برای این است که نظام شما غلط است؛ یعنی فکر و مقررات و قوانین شما، درست نیست و چون شما می‌گویید اینها از اسلام است، پس معلوم میشود اسلام نمیتواند کار شما را درست کند، به اشتباه به‌دنبال دین رفتید تا نظامی برای شما درست کند! معتدل‌های آنها میگویند: دین، سر جای خودش در مسائل فردی حضور داشته باشد، اما مسائل اجتماعی را باید از راه علوم و تجربیات مدیریت کرد؛ یعنی ره چنان رو که رهروان رفتند. ببینیم کشورهای پیشرفته چه کار کردند، ما هم باید همانطور عمل کنیم. آیا این را از کلمات مسئولین استشمام نکردید که ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، باید ببینیم کشورهای پیشرفته چه کار کردند؟! رفتار آنها نشان میدهد که دلِ آنها میخواهد و آرزو میکنند، ای کاش ما یکی از ایالت‌های امریکا بودیم! آیا این آرزو را در سخنان آنها نمی‌خوانید؟! پس این نظام اسلامی ما، چه عیبی داشت؟ می‌گویند: می‌بینید چهل سال گذشت، اما نتوانست ما را به آنجایی که میخواستیم، برساند! آنجایی که میخواستیم، کجا بود؟ این یک مقدار ابهام دارد. آن چیزی که انقلابیون و شهیدان خواستند، غیر از آن چیزی بود که این آقایان میخواهند. اینها می‌خواهند وقتی از یک شهر دیگر، میآیند و وارد تهران میشوند، به‌گونه‌ای باشد که گویا وارد نیویورک و پاریس شده‌اند. مردم، آزادانه هرگونه دلشان میخواهد زندگی کنند! رئیس جمهور آن هم، به هر شکل که میخواهد با دیگران ارتباط برقرار کند و مانعی هم نباشد! معاملات آنها هم، موجب این می‌شود که چند ثروتمند، ثروتمندتر شوند و آمار می‌دهند: امسال پیشرفت اقتصادی ما نیز چند درصد بوده و چقدر درآمد ملی بیشتر شده است و پیشرفت کرده‌ایم! حالا اگر 22 میلیون نفر هم گرسنه داریم، اینها فدای سر آن چند نفر! اگر آنها بخواهند ترقی کنند، اینها باید از بین بروند! مگر شما گوسفند نمی‌کشید؟ اینها مثل گوسفندها هستند! معیار، نخبه‌های ثروتمند و علمی و کسانی هستند که تکنولوژی در دست آنهاست! آنها پیشرفت کنند تا ما بتوانیم آمار دهیم که درآمد ملی ما، چقدر از سال گذشته بیشتر بوده است؛ حالا در جیب چه کسی رفته است، هر کس باشد. درآمد ملی، ملاک است!
ما باید اینجا حساب خود را تسویه کنیم که ما چه‌کاره هستیم؟ دنبال چه چیزی میگردیم؟ در بحث‌ها گاهی الفاظ، لغزنده هستند؛ یعنی ما را از یک حوزه به حوزهای دیگر میاندازد و متوجه نیستیم که دنبال چه می‌گشتیم و وارد چه چیزی شدیم. برای چه انقلاب کردیم؟ حالا دنباله‌روی چه کسی هستیم؟ چه آرزویی داریم؟ آرزویی که دشمن انقلاب ما دارد؟ میخواهیم مثل او شویم؟
الان کسانی در دانشگاه‌ها با ادعای کار آکادمیک و علمی، حلقه‌هایی برای ترویج اندیشه‌های دورکیم و مانند او، تشکیل می‌دهند. دورکیم کیست؟ ایشان میگفت: اینکه هزاران سال مردم گفتند خدا عالم را خلق کرده است، اینها اشتباه کردند! خدا را بردارید و به‌جای آن جامعه را بگذارید! جامعه، همان خدایی است که مردم میگویند! این یک اصل فکری آقای دورکیم است که اکنون اساتیدی از دانشگاه‌های ما، این رویکرد را استراتژی خودشان قرار داده‌اند و می‌گویند: کار ما این است که می‌خواهیم فکر دورکیم را در قالب فعالیت آکادمیک علمی، در جامعه توسعه دهیم. ما کار به سیاست نداریم!
امروز فکر افراد جامعه ما، به‌ویژه نوجوان‌ها با چه چیزی ساخته میشود؟ آیا با سخنان امام، و دیدن صحنه‌هایی از شهدا و دفاع مقدس؟ نوجوان ما، دین، فکر، شخصیت و هویت خود را از معلم، استاد، رسانه‌ها و فیلم‌ها میگیرد؛ ما برای اینها چه کار کرده‌ایم؟ چه توقعی داریم که اینها مثل فلان شهید و فلان شخصیت شوند و حاضر باشند همه چیز خود را برای خدا، دین، مصلحت مردم و کمک به مستضعفین فدا کنند؟ چه چیزی به آنها داده‌ایم که توقع داریم اینگونه شوند؟ می‌گویند: ما به برکت تعالیم امام، هشت سال دفاع مقدس و به برکت هزاران عواملی که در انقلاب مؤثر بودند، اینگونه شدیم؛ پس شما هم مثل ما باشید! شما آنها را داشتید و اینگونه شدید! این نوجوان‌ها چه چیزی دارند که آنگونه شوند؟! آیا توقع دارید فقط با دستور شما، اینگونه شوند؟ عزیزان من! این کار، معلول صدها عامل است؛ چند مورد از آن عوامل، الان وجود دارد؟ پس ما باید فکری کنیم تا عواملی به‌وجود آوریم که زمینه را فراهم سازد تا نسل بعد، لااقل در این حد بمانند.