دولت فرسوده سعودی با روی کار آمدن بن سلمان، مانند گاو شیردهی بود که بهخاطر خوردن قرص اکستازی، احساس گرگ بودن میکرد!
دولت سعودی، با همین تصور، علما و مبارزان شیعی را گردن میزد، بعد از حادثه مشکوک سفارت، با ایران رابطه سیاسی را قطع نمود، به یمن حمله کرد و به عنوان مادرخرج دشمنان جمهوری اسلامی، میلیاردها دلار پول صرف رسانههای ضدایرانی و به آتش کشیدن ایران با نقشههای آمریکایی و اسرائیلی نمود.
سیلیهای ایرانی یمنی مجاهدان در آرامکو و دمام و تحقیر شدن توسط آمریکا، به تدریج مستی را از سر دولت سعودی زدود و ترمز ترسآلود شرکای اقتصادی عربستان به تدریج، موجب حرکت بن سلمان به سوی عقلانیت و واقعیتهای میدانی شد.
از سوی دیگر چین هم به عنوان شریک تجاری بزرگ سعودی متوجه شد بدون جلب نظر ایران، نمیتواند منافع و سود تجاری و انرژی خود را از عربستان درو کند.
بنابراین، نقش میانجیگری چین در این مذاکرات، قطعا به عنوان داور و حَکم تعیین کننده نبود؛ بلکه به عنوان ذینفع، کارپردازی مذاکرات برای تامین نظر جمهوری اسلامی را بر عهده داشت تا از رهگذر این توافق، علاوه بر تقویت جایگاه منطقهای خود در برابر آمریکا، بتواند سود و امنیت سرمایهگذاری در عربستان را برای خود تضمین کند.
اکنون میتوان به این سوال پاسخ داد که چرا این توافق مهم در هشت سال گذشته شکل نگرفت؟ علت این است که این توافق، حاصل همافزایی «دیپلماسی» و «میدان» بود در حالی غربگرایان، میدان را هووی دیپلماسی فرض میکردند! البته این اشتباه خیلی خسارتبار بود...