پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):  دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند. بحارالانوار، ج 51، ص 66

چگونه به موشک بالستیک ضد شناور دست یافتیم؟

معصومه سپهری

حسن ایده بکری داشت که با مهندسان نخبه جهاد خودکفایی نیروی هوایی در میان گذاشت و پروژه سنگینِ دیگری گشوده شد. ـ بچه‌ها! الآن محصول دقیقی که ما در اختیار داریم و کاملاً به دانش فنی اون مسلط شدیم، موشک‌های تندرـ69 هستن، به کمک خدا ما باید این موشک‌های بالستیک رو ضد شناور کنیم! ایده جسورانه حسن، ده‌ها مسئله ریزودرشت را پیش‌ِروی‌شان قرار می‌داد.
ناگهان در مرکز فرماندهی، موشکی که به سمت زمین و محدوده هدف شیرجه رفته بود و در ابتدا، جز سطح پیوسته ابرها چیزی نشان نمی‌داد، سوراخ زیبایی را به نمایش درآورد که موشک به‌سرعت از آن گذشت و سطح آب دریاچه را نشانشان داد! موشک، بارج پلاستیکی در ابعاد یک شناور را روی آب دید، روی آن قفل کرد و ثانیه‌ای بعد، آخرین تصویرش را ارسال کرد. با انهدامِ دقیقِ هدف، فریاد بلند اللّه‌اکبر توی بی‌سیم‌ها ریخت! 
ایده‌های حسن در سازمان جهاد خودکفایی، انتها نداشت! هر اتفاقی که در منطقه می‌افتاد، او را که ذهن و زندگی‌اش وقف دفاع از کشورش بود، به تکاپو وامی‌داشت. با ازدیاد حضور آمریکایی‌ها در منطقه، بحث‌های جدی بین فرماندهان ارشد نظامی ایران بود. برای دورسازی شناورهای آمریکایی از آب‌های سرزمینی‌مان چه باید بکنیم؟
هیچ مسئولیت مستقیمی متوجه فرماندهی موشکی نبود! فرماندهی موشکی می‌توانست دست به جیب بنشیند تا بچه‌های نیروی دریایی خودشان کارشان را انجام دهند؛ اما فرمانده بلندپروازِ موشکی، مردِ نشستن نبود و می‌خواست نقشی در زدنِ شناورهای آمریکایی در منطقه به عهده موشکی باشد! تا آن روز، به‌جز تجربه ظفر که با موفقیت به پایان رسیده؛ اما با دستور مقام معظم رهبری ادامه نیافته بود، هیچ پروژه دریایی دیگری نداشتند. حسن ایده بکری داشت که با مهندسان نخبه جهاد خودکفایی نیروی هوایی در میان گذاشت و پروژه سنگینِ دیگری گشوده شد.
ـ بچه‌ها! الآن محصول دقیقی که ما در اختیار داریم و کاملاً به دانش فنی اون مسلط شدیم، موشک‌های تندرـ69 هستن، به کمک خدا ما باید این موشک‌های بالستیک رو ضد شناور کنیم!
ایده جسورانه حسن، ده‌ها مسئله ریزودرشت را پیش‌ِروی‌شان قرار می‌داد. تندر، موشکِ نقطه‌زن چینی، زمین‌به‌زمین و بالستیک بود، یعنی مسیر پرواز سطح به سطحِ منحنی‌شکل داشت و منشأ خیرات زیادی برای تحقیقات موشکی شده بود. تا آن روز در همه جای دنیا، تمام موشک‌های ضد شناور از نوع کروز بودند که پایه‌شان دریایی بود. موشک‌های کروز، موشک‌هایی بودند که بعد از پرتاب، بخشی از مسیرشان را موازی با سطح زمین طی می‌کردند تا به هدف برسند. ذهن جسور و محدودیت‌ناپذیر مقدّم، ایدۀ تبدیل یک موشک بالستیک «زمین‌به‌زمین» به موشکی «زمین به دریا» را مطرح کرد و پروژه‌ای به نام «قدر» کلید خورد.
موشک تندر که پس از جنگ، در سال 69 به‌تعداد خوبی به دستشان رسیده بود؛ اما به‌دلیل ماهیت بسیار سنگینِ عملیاتی‌اش، نیش‌وکنایه‌های زیادی متوجه فرمانده موشکی کرده بود، حالا باز هم داشت به محصولی دیگر تبدیل می‌شد، قبلاً تندر را به موشک فاتحی تبدیل کرده بودند که همه‌چیزش ایرانی و به‌قول حاج حسن MADE IN SHIA بود، حالا تلاش دیگری به روی تندر شروع شد برای تغییر رفتار پروازی موشک. تا آن روز این موشک قرار بود هدف‌های ثابت روی زمین را بزند؛ اما حالا هدف، موضعِ شناوری روی دریا بود!
مهندسین سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوایی هم کار روی این پروژه را با حمایت کامل سردار کاظمی شروع کردند. کار طولانی بود و همین امر، علاوه بر دشواری ذاتیِ کار، مشکلات دیگری چون احساس تکرار و سستی هم به وجود می‌آورد؛ اما حسن، آیات یأس و ناامیدی را از مجموعه‌های مدیریتی‌اش می‌زدود و نمی‌گذاشت سرعت کار بخوابد، حتی اگر لازم می‌دید با جابه‌جایی افراد و مدیریت‌ها، نمی‌گذاشت آتش پروژه سرد شود! باز هم راهی سخت و طولانی و باز هم استقامت و صبوری تا رسیدن به نتیجه!
وقتی موعد تست تندرهای ضد شناور فرا رسید، بچه‌های گروه 19 ذوالفقار، برای آماده کردن محیط دریاچه ارومیه و ساخت هدف‌های پلاستیکی شناور خیلی زحمت کشیدند، در دریای عمان در جنوب کشور هم چندین تست انجام شد.
پروژه قدر، مسیری طولانی پیمود و تست‌های متعددی سپری کرد که بازتاب برخی تست‌ها، همان آورده‌ای را که دنبالش بودند، به دست می‌داد؛ یعنی دور شدن شناورهای مهاجم از آب‌های ایران! موفقیت نهایی پروژه، چند سال بعد به دست آمد که حسن مقدّم دیگر مسئولیتی در سازمان جهادِ نیروی هوایی نداشت.
روز تست موشک قدر از نظر قابلیت دوربین اپتیکی، روزی خاص برای تستی حساس بود. حاج حسن در محل پرتاب موشک بود و حمید اسفندیاری با تعدادی دیگر در دریاچه ارومیه و محل اصابت موشک. حمید که از قدیمی‌ترین مهندسین سازمان جهاد خودکفایی نیرو بود، با چند نفر دیگر در شناوری دور از هدف، در حال بررسی منطقه و اعلام آغاز عملیات تست بود.
اتفاقاً آن روز، تمام آسمان ارومیه پوشیده از ابر بود. در چنان شرایطی که دید مناسب برای دوربین اپتیک موشک وجود نداشت، عملاً آزمایش معنی نداشت! زحمات زیادی تا آن روز کشیده شده بود و چندین  گروه، شبانه‌روز تلاش کرده بودند تا به این تست برسند؛ اما طبیعت سربه‌سرشان گذاشته بود. حمید تمام آسمان را به‌دقت رصد کرد. در دوردست، میان ابرها، سوراخی بی‌ابر وجود داشت که به نظرش رسید با توجه به سرعت حرکت ابرها، به‌زودی آن محوطه بی‌ابر بالای هدفِ شناورشان، می‌رسد.
ـ  بهترین فرصته برای روانه‌شدن موشک!
نمی‌توانست ماجرا را پشت بی‌سیم به حاج حسن توضیح دهد، فقط با موضع پرتاب تماس گرفت و گفت که آماده‌اند، بلافاصله شمارش معکوس آغاز شد.
دل توی دلشان نبود، علی‌رغم حضور در ده‌ها تست مختلف، باز هم هیجان و اضطراب خاص این تست را هم داشتند.
موشک قدر، همان تندری که با تغییراتی تبدیل به موشک ضد شناور شده و با نصب دوربین داده‌برداری بر سر جنگی، از تمام طول پرواز به مرکز فرماندهی تصویر می‌فرستاد، به پرواز درآمد! ناگهان صدای آشنای حسن، با لحنی تند توی بی‌سیم پیچید و لبخندی بر صورت آفتاب‌سوخته حمید و دوستانش نشاند!
ـ حمید! تو روحت! اون‌جا که همه‌ش ابره! چی‌و گفتی آمادهاین!
صدای تَشَر حاج حسن در آن اوضاع هم شیرین بود!
ـ حاج آقا!... صبر کن!
ناگهان در مرکز فرماندهی، موشکی که به سمت زمین و محدوده هدف شیرجه رفته بود و در ابتدا، جز سطح پیوسته ابرها چیزی نشان نمی‌داد، سوراخ زیبایی را به نمایش درآورد که موشک به‌سرعت از آن گذشت و سطح آب دریاچه را نشانشان داد! موشک، بارج پلاستیکی در ابعاد یک شناور را روی آب دید، روی آن قفل کرد و ثانیه‌ای بعد، آخرین تصویرش را ارسال کرد. با انهدامِ دقیقِ هدف، فریاد بلند اللّه‌اکبر توی بی‌سیم‌ها ریخت! حمید و دوستانش آن‌قدر با مشت‌های گره‌کرده، تنهای تنها وسط دریاچه ارومیه فریاد کشیده و اللّه‌اکبر سر داده بودند که صدایشان گرفته بود...، لحظه بی‌نظیری بود.
ـ حمید! بچه‌ها!... دمتون گرم!
ـ حاج آقا! خیالتون راحت، ما دیدیم وسط ابرا خالیه وگرنه اعلام آمادگی نمی‌کردیم!
این حال خوب در مجموعه دانشمندان گمنام صنعت دفاعی کشور، مزد زحمات طاقت‌فرسا و چراغ خاموششان طی سال‌ها بود، موشکی دیگر برای دفاع از آب‌های سرزمینشان ساخته بودند و نیرویی بیشتر برای ادامه همین راه در وجودشان دمیده بود.
سال‌های بعد، دستاورد حاصل از تحقیقات و آزمایشات صورت‌گرفته به روی موشک تندر به موشک فاتح منتقل شد، همین مسیر ادامه یافت و از پروژه‌ای که حاج حسن تعریف و حمایتش کرده بود، دو محصولِ بی‌نظیر در جهان به دست آمد؛ موشک‌های بالستیک ضد شناور «هرمز» و «خلیج فارس» که در سر جنگی تفاوت‌هایی با هم داشتند.
رسانه‌ای شدن خبر تولد هرمز و خلیج فارس، هیاهوی زیادی میان کارشناسان نظامی دنیا به پا کرد. ایران برای نخستین بار، موشک‌هایی ساخته بود که پیش‌تر، کسی به این شکل بدان ورود نکرده بود! قدرتی خلق شده بود که ماشین جنگی دشمن را با ترسی در دل، از آب‌های سرزمینی ایران دور می‌کرد.
حسن سربه‌زیر و با لبخندی ساده، فقط به فکر نزدیک شدن به هدف نهایی‌اش بود. بزرگی این هدف، او را پر از جوش‌وخروش کرده بود، هدفی که هرگز فراموشش نکرده بود و مترصد فرصت بود تا مقدمات آن را بچیند. هدف بزرگِ فرمانده موشکی ایران، دست یافتن به موشک دوربرد با سوخت جامد بود که هرسال به آن نزدیک‌تر می‌شد!
منبع: مرد ابدی