سید صادق سیدنژاد
گرچه در کارنامه حیات اجتماعی بشر، حماسههای بسیار بزرگی در طول تاریخ به ثبت رسیده است؛ اما به اعتراف بسیاری از صاحبنظران، هیچ یک از رخدادهای تاریخی قابل مقایسه با حماسه عاشورای امام حسین علیهالسلام نیست. درباره علل امتیاز این نهضت از سایر قیامهای آزادیبخش، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. به یک اعتبار، استثنایی بودن این قیام در سه امر اساسی، وجه امتیاز این قیام است: رهبری قیام، اهداف و انگیزههای قیام، پیروان رهبری.
روشن است که پرداختن به این سه ویژگی، نه کار آسانی است و نه در این مجال ممکن. هدف این نوشته آن است که به برخی از ویژگیهای جوانانی که تا آخرین قطره خون خویش از رهبری و اهداف والای این نهضت دفاع کردند، اشاره شود. بدان امید که این کار در حد خود به آشنایی بیشتر نسل جوان جامعه اسلامی با اسوه و الگوهای جاودان نهضت عظیم عاشورا کمک کند و زمینه تاسی و تبعیت از ایشان را فراهم سازد.
همانگونه که در تمام حرکتهای بزرگ اصلاحطلبانه و انقلابهای رهاییبخش، حساسترین مسئولیتها بر عهده نیروهای توانمند جوان قرار داده میشود، در نهضت عاشورا نیز از همان ابتدا مهمترین و سرنوشتسازترین نقشها را نیروهای جوان عهدهدار بودند. موفقیت در انجام تکتک این مسئولیتهای خطیر، جز از طریق آراسته بودن به فضیلتهای والای انسانی و الهی، امکانپذیر نمیباشد. در اینجا به برخی از کمالاتی که جوانان عاشورا به دلیل آراستگی به آنها توانستند در ایفای وظایف خود موفق باشند اشاره میگردد:
الف) ایمان راسخ: جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامن خانوادههای مؤمن و پرهیزکار، به کاملترین مراحل ایمان دست یافته بودند؛ به گونهای که جز به اعتلای حق و حاکمیت احکام الهی، به چیز دیگری نمیاندیشیدند و حتی با اشتیاق تمام در این راه آماده شهادت بودند.
وقتی امام حسین علیهالسلام در مسیر کربلا در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بودند جمله "انا لله و انا الیه راجعون" را بر زبان آوردند، فرزند بزرگوارشان علیاکبر علیهالسلام از آن حضرت علت این امر را سؤال کردند. حضرت فرمودند: در خواب دیدم سواری میگوید: این کاروان به سوی مرگ میرود.
حضرت علیاکبر در پاسخ به پدر عرض کرد: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ امام علیهالسلام فرمودند: بله. آنگاه علیاکبر فرمود: در این صورت ما باکی از مرگ در راه حق نداریم.
در شب عاشورا نیز وقتی امام حسین علیهالسلام به اصحاب خود مژده شهادت در راه خدا میدادند، ناگهان حضرت قاسم، فرزند امام مجتبی علیهالسلام رو به امام کرده، فرمودند: عموجان! آیا این فیض بزرگ شامل حال من نیز خواهد شد؟! امام حسین علیهالسلام در حالی که سخت تحت تاثیر برادرزاده مهربان قرار گرفته بودند، از او پرسیدند: پسرم، مرگ در کام تو چه طعمی دارد؟ عرض کرد: مرگ در راه حق برای من شیرینتر از عسل است! آنگاه امام علیهالسلام فرمودند: آری به خدا سوگند تو نیز یکی از کسانی خواهی بود که فردا به فیض عظیم شهادت نائل میآیی. وی از شنیدن این خبر بسیار خوشحال گشت.
بدیهی است اینگونه از خود گذشتگی، حکایت والای یقین و ایمان دارد؛ لذا وقتی علیاکبر به عنوان اولین شهید از بنیهاشم عازم میدان شدند، در توصیف ویژگیهای اخلاقی و کمالات بلند الهی او، فرمودند: پروردگارا شاهد باش که به مبارزه این مردم ستمگر، جوانی را که شبیهترین مردم از نظر خلقت و اخلاق و گفتار به رسول تو بود، فرستادیم و ما هرگاه اشتیاق دیدار پیامبرت را پیدا میکردیم به چهره او نگاه میکردیم.
ب) بصیرت: در دوران حاکمیت حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله، تشخیص حقانیت امام حسین علیهالسلام کار آسانی نبود و حتی بسیاری از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار میدادند و افراد به اصطلاح خیرخواه، به امام علیهالسلام توصیه میکردند که دست از مخالفت با یزید برداشته و با او به گونهای مصالحه کنند! در چنین موقعیتی عدهای از جوانان با بصیرت، به ضرورت قیام امام حسین علیهالسلام پی برده و با تمام وجود به حمایت از او پرداختند و لحظهای در این راه به خود تردیدی راه ندادند. امام صادق علیهالسلام در یک مورد وقتی به توصیف صفات و فضیلت بینظیر فرمانده و پرچمدار لشکریان امام حسین علیه السلام میپردازند، میفرمایند: خدا رحمت کند عموی ما عباس را. او از بصیرت و ژرفبینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه اباعبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد. در جایی دیگر، در این باره در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم: گواهی میدهم که تو در امر دین و اعتقادات، هیچگونه سستی از خود نشان ندادی و از روی علم و آگاهی و بصیرت کامل به انجام وظیفه پرداختی و به شایستهترین انسان اقتدا کردی و در این مسیر به شهادت رسیدی.
به برکت همین بینش ژرف و بصیرت کامل بود که دشمن از هر راه وارد شد تا بلکه با طریقی او را از امام حسین علیهالسلام جدا سازد تا بدین ترتیب، ضربه سهمگین از درون نیروهای خودی به لشکریان جبهه حق وارد سازد که هرگز موفق نشد.
ج) وفاداری: در فرهنگ اسلامی، وفا از نشانههای ایمان است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بارها تاکید میفرمودند: هر کس به خدا و عالم آخرت ایمان آورد، باید وفای به عهد و پیمان را لازم بشمارد و از آن تخلف ننماید. بارزترین صفت جوانان کربلا، وفاداری آنان به امام زمانشان است. چرا که در سختترین شرایط، حاضر نشدند عهدی را که با امام خود بسته بودند، نقض کنند. در میان اصحاب اباعبدالله، حضرت ابوالفضلالعباس علیه السلام در آراستگی به این فضیلت، از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. نام عباس بن علی علیهالسلام، همیشه با صفت "باوفاترین" است.
در عصر تاسوعا، شمر از سوی عبیدالله بن زیاد، اماننامهای را برای آن حضرت و برادرانش آورد. او در پاسخ به شمر، فرمود: ما هرگز نیازی به امان شما نداشتهایم و نداریم. برای ما امان الهی کفایت میکند. خداوند بر تو و بر امانی که برای ما آوردهای لعنت کند. آیا شما به ما امان میدهید؛ ولی فرزند رسول خدا را مورد تعرض قرار میدهید؟! هرگز ما حاضر به پذیرش چنین کاری نخواهیم شد.
شب عاشورا نیز زمانی که امام حسین علیهالسلام همه یاران خود را در خیمه جمع کردند، به آنها فرمودند: هرکس با من بماند، سرنوشتش شهادت است. هرکس دوست دارد که از معرکه خود را نجات دهد، هم اینک از تاریکی استفاده کرده و خود را به جای امنی برساند و از ناحیه من در این باره هیچگونه منعی نیست. در ضمن این مردم با ما کار دارند، نه با شما...
چون سخنان امام حسین علیهالسلام به پایان رسید، نخستین کسی که لب به سخن گشود، عباس بن علی علیهالسلام بود. وی خطاب به اباعبدالله فرمود: برای چه این کار را بکنیم و تو را تنها بگذاریم! آیا این کار را به خاطر چند روز زنده ماندن انجام بدهیم؟ هرگز خداوند آن روز را نیاورد.
با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا، امام صادق علیهالسلام میفرمایند: شهادت میدهم که در برابر جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره تسلیم بودی... همیشه به جهت خدا وفادار ماندی و لحظهای از خیرخواهی بر او کوتاهی نکردی...
د) ادب: از ویژگیهای دیگر یاران امام حسین علیهالسلام به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت ادب است و در این میان، قمر بنیهاشم دارای منزلت خاصی است. به شهادت تاریخ، حضرت عباس علیهالسلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمینشست، و هنگامی که با اجازه در حضور برادر مینشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود، بر روی دو زانو در کمال تواضع مینشست. نقل شده است که آن حضرت در طول عمر خود، هرگز امام حسین علیهالسلام را برادر خطاب نکرد؛ بلکه اغلب در صدا زدنِ امام علیهالسلام از تعابیری چون: سرور من، ای پسر رسول خدا صلی الله علیه وآله، و... استفاده میکرد. گویا فقط یکبار، آن هم در لحظهای که پس از نبرد با دشمنان، زمان شهادت آن حضرت فرا رسیده بود، امام حسین علیهالسلام را با عنوان برادر جان صدا میزنند و شاید بارزترین صحنه اظهار ادب حضرت ابوالفضلالعباس علیهالسلام، آن لحظهای است که چون پس از جنگ سخت با دشمنان، خود را به شریعه فرات رساند و مشک را پر از آب ساخت تا اطفال امام حسین علیهالسلام را سیراب سازد، در همان لحظه وقتی دو دست خود را پر از آب کرد تا کام تشنه خود را با جرعه آب سیراب کند، ناگهان به یاد عطش امام و مولای خود افتاد و بیدرنگ آب را بر زمین ریخت و با لب تشنه و در حالی که این دو بیت را زیر لب زمزمه میکرد به سمت خیمههای امام حسین علیهالسلام حرکت کرد:
«ای نفس! زندگی بعد از حسین، خواری و ذلت است. مبادا بعد از او زنده بمانی که دچار این ذلت شوی.
این حسین است که با لب تشنه در معرض خطر مرگ قرار گرفته است. آیا تو با این حال میخواهی آب خنک و گوارا بنوشی؟
سوگند به خدا اینگونه رفتار کردن دور از ادب است و با دین و اعتقاد همخوانی ندارد.»
ه) پایبندی به احکام و ارزشها: ویژگی دیگر اصحاب امام حسین علیهالسلام، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزشهای اصیل دینی است. همانگونه که خود امام حسین علیهالسلام حتی در بحبوحه جنگ به محض اینکه متوجه میشوند وقت نماز است، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز میشوند. خواهر بزرگوارشان حضرت زینب علیهاالسلام نیز با شهادت امام علیهالسلام، علیرغم تحمل آن همه مصائب، حتی در شب یازدهم عاشورا نماز شب خود را ترک نمیکنند و طبق معمول پس از نماز شب، به راز و نیاز و مناجات با پروردگار مشغول میشوند. همانطور که بعضی مورخین ذکر کردهاند: شخصی به نام سهل به سعد نقل میکند که هنگام ورود کاروان اسرای کربلا به شام، در کنار دروازه دمشق بودم که دیدم مردم به جشن و پایکوبی مشغولاند. از دیدن این صحنه و وضع نامناسب اهلبیت علیهمالسلام بسیار متاثر شدم. در فرصتی که به دست آمد، خودم را به کنار محمل حضرت سکینه دختر امام حسین علیهالسلام رساندم. خودم را به آن بانوی بزرگوار معرفی کردم. عرض کردم: بانوی من! من از شیعیان پدر بزرگوار تو هستم، اگر کاری داشته باشید حاضرم آن را انجام دهم.
سهل بن سعد میگوید: حضرت سکینه به محض شنیدن این سخن به من فرمودند: به نیزه داری که این سر مبارک را با خود حمل میکند بگو کمی جلوتر حرکت کند؛ بلکه مردم مشغول تماشای سر بشوند و در نتیجه از نگاه کردن به سر و صورت حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله خودداری کنند.
از این حکایت به خوبی روشن میشود که علیرغم تحمل داغ پدر و برادران و عموها و... بیاحترامیهای سربازان بیرحم یزید، در چنان شرایطی نیز لحظهای از حجاب، این حکم ارزشمند اسلامی، غافل نبوده است. در حد توان تلاش کرده است تا از آن پاسداری نموده و از به خطر افتادن آن جلوگیری به عمل آورد.
علاوه بر موارد مذکور، صبر و استقامت، شجاعت و شهامت، ایثار و فداکاری، عفو و بخشش، آزادگی و عزت نفس و اخلاص و رافت و... بخشی دیگر اوصاف جوانان عاشوراست.
امید که با تامل در اوصاف جوانان عاشورایی، آنان را الگوی زندگی خویش قرار دهیم.