هنر اسلامی یکی از دورانهای شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری به شمار میآید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و مانند آنها میشود.
ظهور هنر اسلامی از دل دین و دولت جدید به صورت تدریجی و گام به گام نبود؛ بلکه همچون ظهور خود دین اسلام و حکومت اسلامی، روندی پرشتاب و ناگهانی داشت. عمده آنچه بر شکلگیری و تزیین بناهای صدر اسلام تأثیر گذاشت، ویژه مسلمانان بود و این تأثیرات در خدمت اهدافی قرار گرفت که پیش از اسلام به آن شکل و صورت وجود نداشت.
هنر اسلامی برای گسترش خود، از منابع بسیاری الهام گرفت: هنر رومی، هنر اولیه مسیحی و هنر بیزانس در هنر و معماری اسلامی اولیه مؤثر بودند. نفوذ هنر ساسانی از ایران پیش از اسلام، اهمیت بیشتری داشت؛ بعدها روشها و عناصر مختلفی از هنر آسیای مرکزی و هنر چین، طی تاخت و تازهای چادرنشینان مغول، اثر مهمی در نقاشی اسلامی، سفالگری و منسوجات بر جای گذاشت.
بازنمایی تصویری موجودات زنده در قرآن به صراحت منع نشده، با این وجود بسیاری از مسلمانان ترسیم چهرهها و موجودات زنده را خطری به سوی بتپرستی به شمار میآوردند و گناه میدانستند؛ بنابراین هنر اسلامی اغلب بر خلق زیبایی با نقوش انتزاعی و استفاده از حروف متمرکز بوده است و به دلیل محدودیت نسبی سایر هنرها همچون نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، مسلمانان به توسعه سبکهای مختلف در زمینههایی انتزاعی سوق داده شدند.
در هنر اسلامی به عناصر تکرارشونده زیادی برمیخوریم؛ مانند استفاده از طرحهای هندسی و یا ترسیمی تخیلی از گل و گیاه که به اسلیمی معروفند .نقوش اسلیمی در هنر اسلامی اغلب به عنوان نمادی از طبیعت بیکرانی بکار میرود که مخلوق خداست. هر چند این نظریه مورد قبول همگان نیست؛ اما تعمد در عدم بازنمایی و تقلید دقیق طبیعت را معمولاً به عنوان نشانی از فروتنی هنرمندان دانستهاند که معتقد بودند، ایجاد کمال، تنها خاص خداوند است.
رشتههای مختلف هنر در بین مسلمانان
معماری
شاید یکی از مهمترین نمودهای هنر اسلامی، معماری باشد. به ویژه مساجد چهار ایوانه و ستوندار که معرف هنر و معماری اسلامی هستند. این عمارتهای باشکوه، میتواند تأثیر فرهنگهای متفاوت در درون تمدن اسلامی را نشان دهد. به عنوان مثال عناصر رومی ـ بیزانسی، در معماری شمال آفریقا و اسپانیای اسلامی در کاخ الحمراء در گرانادا یا در مسجد جامع قرطبه به خوبی قابل مشاهده است.
نقش گنبد در معماري اسلامي بسیار قابل توجه بوده و طي قرنها، گنبد در معماري اسلامي مورد استفاده قرار گرفته است. قدیميترین گنبد باقی مانده در تاريخ اسلام، بخشي از بناي تاريخي قبهالصخره متعلق به سال 691 ميلادي است. يکي ديگر از گنبدهاي شاخص متعلق به بناي زيباي تاج محل متعلق به معماری هندي ـ ايراني از سده 17 ميلادي است.
در اواخر سده نوزدهم میلادی گنبدهای اسلامی با معماری غربی ادغام شدهاند.
تزئینات بناها
تزئینات بناها و نقوش مختلف بر آنها، رشته مهم دیگری در هنر اسلامی است. شاید بتوان گفت که به جهت تحریم مجسمهسازی و نقاشی در میان مسلمانان، استعداد هنرمند به سوی تنوع نقوش معطوف شده است.
صنایع مستظرفه
رشته دیگر، صنایع مستظرفه است. نکته مهم این است که از ساختن ظروف بدون استعمال و صرفاً تجملی و نمایشی اجتناب شده است. یعنی این ظروف با وجود تزئینات و اشکال و نقوش متعدد، همگی موارد استفاده داشتهاند.
خوشنویسی
خوشنویسی، بارزترین هنر اسلامی است. خوشنویسی را میتوان شاخصترین هنر در پهنه سرزمینهای اسلامی دانست و آن را به مثابه زبان هنری مشترک برای تمامی مسلمانان تلقی کرد.
هنر خوشنويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشتهاست؛ زيرا در اصل، آن را هنر تجسم کلام وحی ميدانستهاند. در سرزمینهاي اسلامی خط زيبا را نه فقط در نگارش قرآن؛ بلکه در اغلب هنرها بکار ميبردند. در هنر اسلامي تزئينات خطی و خوشنويسي در همه جا به چشم ميخورد؛ در کتیبههاي ديوارها و گنبدهاي بناهاي مختلف مذهبي و غيرمذهبي، منبرها، سکهها، سفالينهها، ظروف فلزي، سلاحها، لباسها و منسوجات، نسخههاي خطي اسناد و کتابها و قطعات هنري تذهيب شده و در همه جا از خط به عنوان عاملي تزئيني بهره گرفتهاند.
شعر اسلامی
شعر اسلامی از وجوه برجسته هنری در فرهنگ اسلامی به شمار میآید که در سه زبان عربی، فارسی و ترکی به اوج رونق خود رسیده است. دو زبان مهم دیگر در شعر اسلامی، زبان اردو و بنگالی هستند.
قالیبافی و منسوجات
قالیبافی و منسوجات، از هنرهای دستی و سنتی مهم در کشورهای اسلامی به ویژه در ایران و آسیای مرکزی است که شهرتی جهانی دارد.
سفالگری و کاشیکاری
وسایل و محصولات مختلف از سفال و سرامیک در تمامی مناطق مسلماننشین با اندکی اختلاف در نوع مواد اولیه، رنگ و طرحهای تزئینی همواره تولید میشده است؛ از این رو محصولات هر ناحیه به خوبی قابل تشخیص از فرآوردههای سایر نقاط است. بسیاری از نقوش تزئینی این سفالینهها از آثار برجسته هنری به شمار میآیند. همچنین کاشیکاری به عنوان پوششی تزئینی برای ساختمانها به ویژه در ایران و آسیای مرکزی، رشد شگرفی را تجربه کرده است و از مفاخر هنر اسلامی و بلکه هنر جهانی محسوب میشوند.
هنرهای نمایشی
علاوه بر انواع هنرهای مختلف نمایشی مانند نمایشهای خیمهشببازی یا سایه عروسکها و مانند آنها، تعزیه در ایران که نوعی نمایش سنتی در سوگ مصائب حسین بن علی علیهالسلام است، یکی از نمونههای بارز هنرهای نمایشی سنتی در جهان اسلام میباشد.
سیر تاریخی هنر اسلامی
سیر تحول هنر اسلامی - از قرن هفتم تا هجدهم میلادی - را در سه دوره میتوان طبقهبندی کرد. دوره شکلگیری هنر اسلامی، کمابیش با حاکمیت اولین حاکمان اسلامی یا خلفای بنیامیه (661 الی 750 م) که اسلام را از دمشق در سوریه تا اسپانیا گسترش دادند، همزمان بود.
دوره میانی، عصر خلفای عباسی (۷۵۰ م الی ۱۲۵۸ م) که تا زمان استیلای مغول را در بر میگیرد. در این دوران که در ترویج آموزش و فرهنگ پرآوازه است، تأثیر نماهای هنر ایرانی چشمگیر شد.
دوره پسین هنر اسلامی: از استیلای مغول تا قرن هجدهم میلادی را میتوان برای سهولت، دوره پسین هنر اسلامی نامید. در این دوره سبکهای متمایز هنر در بخشهای مختلف جهان اسلام قابل شناسایی است که با سلسلههای گوناگون حاکمان ارتباط دارند.
برخی ویژگیهای هنر اسلامی
هنر اسلامی را نباید متعارف هنر دینی دانست؛ بلکه هنر دینی در اسلام جزیی از مجموعه هنرهای اسلامی است و خود هنر اسلامی شامل تمام هنرهایی که در جغرافیای فرهنگی اسلام تولید شدهاند، میباشد و گونههای مختلفی چون هنر سنتی قدسی، دینی و... را در بر میگیرد. برخی از ویژگیهای هنر اسلامی را چنین میتوان برشمرد:
۱ . ثمره معرفت الهی:
هنر اسلامي، ثمره معرفتي است كه خود، محصول تجلي وحدت در عالم كثرت است. هنر اسلامي به شدت توحيدي است و همه چيز را به يك مبدا واحد رجعت ميدهد. آنچه در معماري مساجد، خطوط و حروف در خوشنويسي قرآني، شعر و... ديده ميشود از اين قبيل ميباشد.
۲. هنرمند اسلامی در مسیر تکامل:
هنرمند اسلامی در مسیر این تکامل قرار گرفته و اثرش روحی خداگونه با خود همراه دارد که ذرهذره وجود اثر هنری او، منادیهاییاند که به سوی خداوند متعال دعوت میکند. سرشت روحانی از خصوصیتهای ملازم و جدانشدنی هنر اسلامی است و به راستی مملو از حکمت است.
۳. تعالی بخشیدن به مخاطب:
اگر هنر غربی به سمت ایجاد حس لذت و خوشایند بودن مخاطب گام برداشته، در هنر اسلامی ارشاد و تعالی بخشیدن به مخاطب، گوهر اصلی هنر بوده و اصولاً آنچه به جهت تفنن و سرگرمیهای بیمغز باشد را هنر نخواندهاند؛ بلکه مذمت نیز نمودهاند. تعالیم اسلام پیروان خود را به گونهای تربیت نموده که از لحظهلحظه عمرشان بهره جسته و به سوی کمال که همان سعادت ابدی و تقرب به خداوند است، گام بردارند و به خاطر ساعاتی که به بیهودگی و بیهدفی بگذرانند، ملامت میشوند.
۴ . تقارن با عرفان :
هنر اسلامی تناسب و تقارب عجیبی با عرفان دارد. چرا که هنرمند اسلامی از طریق خلق آثاری الهی و یا هدف تعالیبخشی به مخاطب، به سمت و سوی وحدت گام برمیدارد و هر دو؛ هم مؤلف و هم مخاطب به سمت غایت هنر اسلامی میروند. اگر در باب هنر بگوییم که «هنر آنگاه آغاز میشود که انسانی با قصد انتقال احساسی که خود آن را تجربه کرده است، آن احساس را در خویشتن برانگیزد و به یاری علائم معروف و شناخته شده ظاهری بیانش کند»
۵. حس عبودیت نقطه حرکت هنرمند:
شروع هنر اسلامی از حس عبودیت یا اصطلاحاً انبساط روح است؛ چرا که در هنر اسلامی، هم عوامل عاطفی و حسی مؤثر است و هم عوامل عقلی و هر دوی این عوامل است که هنر اسلامی را خلق مینماید؛ لذا این احساس گاه نتیجه تعقل و تدبر است، هنرمند اسلامی از قدرت و توانایی عنصر عاطفه و شهود استفاده کرده و مخاطب را به تدبر وامیدارد.
«فعالیت هنر یعنی انسان، احساسی را که قبلاً تجربه کرده است در خود بیدار کند و برانگیختن آن به وسیله حرکات و اشارات و خطها و رنگها و صداها و نقشها و کلمات، به نحوی که دیگران نیز بتوانند همان احساس را تجربه کنند و آن را به سایرین منتقل سازند. هنر یک فعالیت انسانی و عبارت از این است که انسانی آگاهانه و به یاری علائم مشخصه ظاهری، احساساتی را که خود تجربه کرده است به دیگران انتقال دهد، به طوری که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از همان مراحل حسی که او گذشته است، بگذارند»
تولستوی نیز همچو بسیاری دیگر از نظریهپردازان غربی، هنر را در حس لذت معنا میکند، اگر چه کسی مثل افلاطون، هنری که هدفمند و در خدمت اخلاق نباشد را هنر نمیداند؛ اما به نظر، نگرش غالب نظریهپردازان چنین نیست و برخلاف هنر اسلامی، همان برانگیخته شدن حس لذت را کافی میدانند.
«هنر کوششی است برای آفرینش صور لذتبخش، این صور حس زیبایی ما را ارضا میکنند و حس زیبایی وقتی راضی میشود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط، مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم»
۶ . مخالفت با لذتهای نامشروع :
هنر اسلامی، هرگز ارضا حس زیبایی یا احساس لذتی که نامشروع باشد یا در جهت غیر تقرب به خدا باشد را نمیپذیرد و هنر فاسد و هنر شیطانی را از این قبیل میداند. گفتیم از آن جهت که هنر نیز احساسات و عاطفه را مورد توجه قرار میدهد، همانند عرفان است؛ چرا که «جوهر عرفان، عاطفه است و عواطف، ذهنیاند. به این معنا که یک حقیقت عینی از جهان خارج ذهن به دست نمیدهند»
البته عرفان اسلامی بر وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد و با عرفانهای غربی نظیر آنچه افلوطین و... میگویند متفاوت است. در هنر اسلامی لذتهای سمعی و بصری که در چارچوب دین خدا نباشد، مردود و غیرقابل تایید میباشد. بسا یک چهره زیبا که از لحاظ زیبایی بصری در حد اعلا باشد؛ اما دین اسلام نگاه به آن را همچو تیر مسمومی از سوی شیطان دانسته و از آن فرمان حذر و دوری میدهد.