امام حسین علیه‌السلام:  اگر دنیا و مظاهر آن زیبا و دوست داشتنی به نظر می‌آید، پس خانه آخرت و بهشت خداوند خیلی بالاتر و زیباتر از آن است. (کشف الغمه، ج. ۲، ص. ۲۸) 

هدف اسرائیل از کوروش‌پنداری پهلوی

سيدهاشم منيري

محمدرضا پهلوی تصور می‌کرد با برقراری رابطه‌ای نزدیک با رژیم صهیونیستی می‌تواند حمایت جامعه یهودیان آمریکا، کنگره، و رسانه‌های این کشور را برای ایران جلب کند. اسرائیل هم با تقویت این باور از طریق کوروش‌پنداری، تلاش کرد شاه را به‌عنوان یک «متحد راهبُردی» در برابر فشارهای احتمالی غرب حفظ کند. 

رژیم جعلی اسرائیل با کوروش‌پنداری محمدرضا پهلوی درصدد دستیابی به اهدافی چندگانه بود: تقویت روابط راهبُردی، بهره‌برداری از تاریخ برای مشروعیت‌بخشی، گسترش نفوذ اقتصادی و اطلاعاتی، و تضعیف دشمنان مشترک. این سیاست‌ها در چهارچوب دکترین اتحاد پیرامونی و منافع مشترک دو کشور در برابر پان‌عربیسم طراحی شده بود. 

مقدمه: به نوشته موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، رابطه ایران و رژیم جعلی اسرائیل در دوره پهلوی، به‌ویژه در زمان محمدرضا پهلوی، رابطه دیپلماتیک بسیار پیچیده و استراتژیکی در خاورمیانه بود. رژیم صهیونیستی با بهره‌گیری از تاریخ باستانی ایران و به‌ویژه شخصیت کوروش بزرگ، تلاش کرد رابطه خود با محمدرضا پهلوی را تثبیت کند و او را متحد کلیدی در منطقه قرار دهد. این امر به‌ویژه در برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی که در سال 1350 برگزار شد، نمود یافت. این مقاله به تحلیل اهداف رژیم صهیونیستی از کوروش‌پنداری محمدرضا پهلوی، مداخله این دولت غاصب در جشن‌های 2500 ساله، و مقایسه عظمت کوروش بزرگ با محمدرضا پهلوی اختصاص یافته و هدف از آن بررسی ابعاد مختلف این موضوع است.
چرا اسرائیل به کوروش متوسل شد؟
نظام غاصب صهیونیستی با اشاره به اقدام کوروش بزرگ در آزادسازی یهودیان از اسارت بابل و صدور اجازه بازسازی معبد اورشلیم، تلاش کرد محمدرضا پهلوی را «کوروش ثانی» معرفی کند. کوروش در متون یهودی، ناجی قوم یهود شناخته می‌شود. در عهد عتیق و کتاب «اشعیا» از زبان خداوند خطاب به کوروش آمده است: «من تو را برگزیده‌ام تا به اسرائیل که خدمتگزار من و قوم برگزیده من است یاری نمایی.» و در ادامه خداوند دوباره تأکید می‌کند که «من تمام بنی‌اسرائیل را نجات خواهم داد و آنان مرا ستایش خواهند کرد»؛ ازاین‌رو، کوروش ناجی یهودیان شناخته می‌شد و درنتیجه نه‌تنها برای یهودیان مقدس بود؛ بلکه به رژیم جعلی اسرائیل اجازه می‌داد با ایجاد پیوند تاریخی و عاطفی، روابط خود با ایران را مشروع جلوه دهد. رژیم صهیونیستی با این راهبُرد می‌خواست محمدرضا را به‌عنوان ادامه‌دهنده راه کوروش در حمایت از یهودیان و به‌ویژه دولت اسرائیل بازنمایی کند؛ اما چرا این رژیم جعلی خواهان رابطه با حکومت پهلوی بود؟
اسرائیل در دهه‌های 1950 و 1960م از دکترین «اتحاد پیرامونی» بن‌گوریون پیروی می‌کرد. هدف از این دکترین ایجاد ائتلاف با کشورهای غیرعرب منطقه، مانند ایران و ترکیه، برای مقابله با تهدیدات پان‌عربیسم، به‌ویژه از سوی رهبرانی مانند جمال عبدالناصر در مصر بود. این ائتلاف شامل روابط دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی بود تا رژیم صهیونیستی از انزوای منطقه‌ای خارج شود و جبهه‌ای علیه دشمنان عرب خود تشکیل دهد. در این چهارچوب، کوروش‌پنداری محمدرضا پهلوی و درواقع عنوان پادشاهی با عظمت تاریخی را برای او به‌کار بردن، ابزار دیپلماتیکی برای نزدیک‌تر کردن ایران به رژیم صهیونیستی بود. این رویکرد به محمدرضا پهلوی کمک می‌کرد تا خود را رهبری قدرتمند در منطقه معرفی کند که می‌تواند در برابر تهدیدات عربی با اسرائیل همکاری کند. از آن طرف سردمداران رژیم صهیونیستی نیز ایرانِ دوران پهلوی را بهترین دوست خود معرفی می‌کردند و همین نشانه‌ای از روابط راهبُردی و بادوام آن‌ها بود. 
شاه، صهیونیسم و بازی هویت‌سازی
محمدرضا پهلوی تصور می‌کرد با برقراری رابطه‌ای نزدیک با رژیم صهیونیستی می‌تواند حمایت جامعه یهودیان آمریکا، کنگره، و رسانه‌های این کشور را برای ایران جلب کند. اسرائیل هم با تقویت این باور از طریق کوروش‌پنداری، تلاش کرد شاه را به‌عنوان یک «متحد راهبُردی» در برابر فشارهای احتمالی غرب حفظ کند. این امر به‌ویژه در دوران جنگ سرد که ایران متحد کلیدی آمریکا در منطقه شناخته می‌شد، اهمیت داشت. از طرف دیگر، مسئله هر دوی این دولت‌ها، تضعیف دشمنان مشترک آن‌ها (یعنی پان‌عربیسم) و جهت‌گیری شاه بعد از جنگ اعراب و اسرائیل، به سمت یهودیان بود؛ ازاین‌رو، با توجه به رویکرد دولت‌های مصر و عراق نسبت به پهلوی و اسرائیل، مقامات صهیونیستی با ترویج کوروش‌پنداری محمدرضا و «کورش ثانی» نامیدن او سعی داشتند پهلوی دوم را به ادامه سیاست‌های ضدعربی تشویق کنند. بر این سیاست به‌ویژه در جنگ 1973م اعراب و اسرائیل تأکید شد؛ جنگی که در آن حکومت پهلوی از رژیم اشغالگر قدس حمایت غیرمستقیم کرد. این حمایت شامل تأمین نفت و همکاری‌های اطلاعاتی بود که به نفع هر دو طرف تمام شد. افزون بر آن، از جنبه داخلی رژیم نامشروع اسرائیل با حمایت از کوروش‌پنداری، به تقویت «هویت ملی‌گرایانه» رژیم پهلوی کمک کرد. محمدرضا پهلوی با تأکید بر تاریخ هخامنشی و کوروش می‌کوشید مشروعیت داخلی خود را تقویت کند و از انتقادات مذهبی، به‌ویژه از سوی امام خمینی (ره) که روابط با اسرائیل را محکوم می‌کرد، بکاهد. رژیم صهیونیستی این فرصت را مغتنم شمرد تا با حمایت از این روایت، جایگاه خود را در سیاست خارجی ایران مستحکم‌تر کند؛ ازاین‌رو، با طرح رویکرد باستان‌گرایی و زدن جرقه برگزاری جشن‌های شاهنشاهی یک‌بار دیگر تداعی کوروش و شاه را برانگیخت تا از آن برای رسیدن به هدف‌های خود بهره برد.
معنای پنهان یک جشن باستانی
اسرائیل یکی از عوامل اصلی ترغیب محمدرضا پهلوی به برگزاری جشن‌های 2500 سال شاهنشاهی بود. این جشن‌ها که در سال 1350 در تخت جمشید برگزار شد، به بهانه بزرگداشت سالروز آزادسازی یهودیان توسط کوروش بزرگ طراحی شد. بنا بر اسناد، تدی کولک، مدیرکل نخست‌وزیری و رئیس اتحادیه توریستی دولت اسرائیل، به دعوت علم روز 4 مردادماه 1341، به تهران عزیمت کرد و پس از ده روز توقف و چندبار مذاکره و ملاقات با علم، به اسرائیل بازگشت. او در این سفر ضمن دیدار با گردانندگان جشن‌های 2500 ساله مدعی شد تز اصلی برگزاری این جشن‌ها را وی در اختیار علم قرار داده است. همچنین در اسناد آمده است نت آهنگ کوروش کبیر توسط یک صهیونیست اسرائیلی به نام «عزرا کبای» به‌صورت یک «اوراتوریو» تنظیم و ساخته شده است. همچنین، حضور نمایندگان اسرائیل در این جشن‌ها و تأکید بر نقش کوروش در تاریخ یهود، پیامی به کشورهای عربی و جهان بود که ایران به رهبری محمدرضا، متحد نزدیک رژیم نامشروع اسرائیل است.
 مقایسه عظمت کورش و محمدرضا پهلوی
 1. قیاسی نارسا میان دو دوران:
محمدرضا پهلوی در شرایطی متفاوت از کوروش به قدرت رسید. او در دورانی پادشاهی کرد که ایران تحت تأثیر قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا و انگلستان، قرار داشت. کودتای 28 مرداد که با حمایت سیا و ام. آی. سیکس انجام شد، نشان‌دهنده وابستگی حکومت او به غرب بود. اگرچه محمدرضا پهلوی تلاش کرد با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، ایران را به سمت مدرنیزاسیون ببرد؛ اما این اقدامات با مقاومت داخلی، به‌ویژه از سوی روحانیان و روشنفکران، مواجه شد. برخلاف کوروش که امپراتوری خود را از صفر بنا کرد، محمدرضا در چهارچوب یک نظام سیاسی «وابسته» از پیش تعیین‌شده عمل می‌کرد که نقشه راه آن را آمریکا تدوین کرده بود. 
2. از امپراتوری مستقل تا حکومت وابسته:
کوروش با فتوحات خود، ایران را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کرد که هیچ قدرت خارجی نمی‌توانست آن را زیر سلطه خود درآورد. در مقابل، محمدرضا پهلوی، به دلیل وابستگی به غرب و به‌ویژه آمریکا، از استقلال کامل برخوردار نبود. این وابستگی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و نظامی او، از جمله روابط با اسرائیل، مشهود بود. کوروش با سیاست‌های خود، وحدت و ثبات را در قلمرویی چندفرهنگی ایجاد کرد، درحالی‌که محمدرضا با چالش‌های داخلی، روابط مخفی دیپلماتیک با اسرائیل، همراهی نکردن با اعراب در تحریم نفتی اسرائیل و همکاری با موساد و سیا در دستگیری، زندان و قتل مخالفان مذهبی، بی‌ثباتی، و شکاف مذهبی و سیاسی را به وجود آورد. 
3. دو گونه پیوند با قوم یهود:
کوروش به دلیل آزادسازی یهودیان و حمایت از بازسازی معبد اورشلیم، در تاریخ یهود جایگاهی بی‌نظیر دارد و تنها غیریهودی است که لقب «مسیح» به او داده شده است. محمدرضا نیز با به رسمیت شناختن رژیم جعلی اسرائیل و همکاری‌های گسترده با این دولت غاصب، روابط نزدیکی با یهودیان برقرار کرد، بااین‌حال، این روابط بیشتر از منظر سیاسی و راهبُردی بود تا انسان‌دوستانه. برخلاف کوروش که بدون انتظار منافع سیاسی از یهودیان حمایت کرد، روابط محمدرضا پهلوی با اسرائیل در چهارچوب منافع مشترک و «دکترین اتحاد پیرامونی» تعریف می‌شد؛ ازاین‌رو، با کوروش‌پنداری شاه، منافع اسرائیل از طریق شناسایی و مشروعیت، منابع انرژی و بازار اقتصادی تأمین و به زیان داخل و منطقه تمام شد.
 نتیجه
رژیم جعلی اسرائیل با کوروش‌پنداری محمدرضا پهلوی درصدد دستیابی به اهدافی چندگانه بود: تقویت روابط راهبُردی، بهره‌برداری از تاریخ برای مشروعیت‌بخشی، گسترش نفوذ اقتصادی و اطلاعاتی، و تضعیف دشمنان مشترک. این سیاست‌ها در چهارچوب دکترین اتحاد پیرامونی و منافع مشترک دو کشور در برابر پان‌عربیسم طراحی شده بود. بااین‌حال، مقایسه کوروش هخامنشی و محمدرضا پهلوی نشان می‌دهد که کوروش به‌عنوان یک امپراتور جهانی با استقلال و تأثیر فرهنگی عمیق، در جایگاهی غیرقابل‌مقایسه با محمدرضا قرار دارد. محمدرضا پهلوی، با وجود تلاش برای مدرنیزاسیون و تقویت روابط با غرب و اسرائیل، به دلیل وابستگی به قدرت‌های خارجی و ناتوانی در مدیریت چالش‌های داخلی، نتوانست عظمت کوروش را بازآفرینی کند؛ همچنین جشن‌های 2500ساله، اگرچه به نفع اسرائیل بود، در نهایت به دلیل نارضایتی‌های داخلی، به یکی از عوامل تضعیف رژیم پهلوی تبدیل شد.