امام حسین علیه‌السلام:  خودنمایی گزافه‌گویی، عجله کم عقلی و سفاهت ناتوانی است. کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰  

نگاهی تاریخی به ارزشمندی و عظمت اربعین حسینی(ع) (بخش پایانی)

محمدابراهيم احمدي

وقتي شيعيان زائر و سوگوار به قتلگاه رسيدند، با صحنه هاي دلخراشي رو به رو شدند؛ قبرهاي گمنام، خيمه هاي سوخته، زمين خون آلود و تفتيده، نيزه ها و شمشيرهاي شکسته، همگي بيانگر اوج جنايت يزيديان و منتهاي مظلوميت عاشورائيان بود. مشاهده همين تصاوير، خود روضه و مرثيّه اي است که دل ها و چشم ها را با حال و هواي «کربلا و عاشوراي محرّم 61 هجري» پيوند مي دهد

 جابر بن عبدالله انصاري بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهي، با شهداي کربلا وداع نموده  و آرام آرام از سرزمين تابناک نينوا به جانب ديگر رهسپار شد تا پيام آور اهداف مقدّس عاشورائيان بوده باشد.

ميهمان عرشيان
وقتي شيعيان زائر و سوگوار به قتلگاه رسيدند، با صحنه‌های دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خيمه‌های سوخته، زمين خون آلود و تفتيده، نيزه‌ها و شمشيرهای شکسته، همگی بيانگر اوج جنايت يزيديان و منتهای مظلوميت عاشورائيان بود. مشاهده همين تصاوير، خود روضه و مرثيّه‌ای است که دل‌ها و چشم‌ها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم 61 هجری» پيوند می‌دهد و «حماسه حسينی» را برای هميشه تاريخ ماندگار می‌سازد. عطيّه عوفی در اين باره نقل می‌کند:
هنگامي که نزديک قبر مطهّر سيد الشّهداعليه السلام رسيديم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار. وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به يکباره از اعماق دل آهی کشيده و بی‌هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشيدم. چون به هوش آمد، سه بار فرياد برآورد: ياحسين!
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
حبيبٌ، لا يُجيبُ حَبيبَه؛ آيا دوست، جواب سلام دوستش را نمي دهد؟!
ولی بعد از لحظه‌ای، با حالتی غمزده گفت:
و إنّي لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علي اثباجک و فرّق بين بدنک و رأسک؛ حسين جان! من خود، جوابم را می‌دهم؛ چرا که می‌دانم رگهای گردنت را بريده‌اند و بين پيکر و سرت جدايی افکنده‌اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمی‌دهی
زيارتنامه (مثنوی زيارت(
جابر در مرحله بعد، اين گونه به پيشگاه سيد الشّهداعليه السلام سلام کرد:
 فأشهد أنّک ابن خاتم النّبيّين و ابن سيد المؤمنين و ابن حليف التّقوي و سليل الهدي و خامس اصحاب الکساء و ابن سيد النّقباء و ابن فاطمة سيدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سرور مؤمنان می‌باشی. تو فرزند هم پيمان تقوا و سلاله هدايتی و پنجمين نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقيبان و پسر فاطمه سيده بانوان هستی. و چرا چنين نباشی که سالار پيامبران با دست خود غذايت داده و در دامان پرهيزگاران پرورش يافته‌ای و از سينه ايمان شير خورده‌ای و از دامان اسلام بر آمده‌ای! خوشا به حال تو در حيات و ممات که پاکيزه زيستی و پاک از دنيا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگين است؛ با اين حال، شکّ ندارد که آنچه بر شما گذشت، خير بوده است. فعليک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضيت علي ما مضي عليه اخوک يحيي بن زکريّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. و گواهی می‌دهم که تو همان راه را رفتی که برادرت يحيی بن زکريّا عليه السلام پيمود.
سپس به پيشگاه شهدای کربلا چنين سلام فرستاد:
السّلام عليکم ايّتها الأرواح الّتي حلّت بفناء الحسين و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتيتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنکر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتّي أتاکم اليقين، والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً لقد شارکناکم فيما دخلتم فيه؛ سلام بر شما ای جان‌های پاک که در آستان حسين عليه السلام نزول کرده و آرميده‌ايد! گواهی می‌دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نيکی و نهی از پليدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده‌ايد و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده‌ايد. سوگند به آن خدايی که محمّد صلی الله عليه وآله وسلم را به حقّ برگزيده و مبعوث کرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شده‌ايد، شريک هستيم.
پاداش همدلي
جابر در فراز پايانی زيارتنامه‌اش گفته بود: «سوگند به آن خدايی که محمّد صلی الله عليه وآله وسلم را به حق برگزيده و مبعوث کرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شده‌ايد، شريک هستيم.» از اين رو، عطيّه و ديگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آن‌ها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پيامبر صلی الله عليه وآله وسلم باور داشتند؛ اما سزاوار است که پاسخی برای اين ابهام و سؤال دريابند؛ لذا عطيّه مي پرسد:
چگونه با آنان شريک هستيم و حال آنکه نه دشتي پيموده ايم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته‌ايم و نه در راه خدا شمشيری زده‌ايم؛ اما اينان کسانی هستند که بين سرها و پيکرشان جدائي افتاده و شهيد شده‌اند، فرزندان آن‌ها يتيم گشته و همسران آنان بيوه شده اند؟!
جابر پاسخ داد: اي عطيّه! من از حبيبم رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم شنيدم که می‌فرمود:
من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک في عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می‌شود. و هرکس کار عدّه‌ای را دوست بدارد، در عمل آن‌ها شريک خواهد بود.
جابر بعد از بيان حديث نبوي، گفت:
والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً انّ نيّتي و نيّة اصحابي علي مامضي عليه الحسين عليه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدايي که محمّد را به پيامبري برگزيد! نيّت و انگيزه من و يارانم همان چيزي است که حسين عليه السلام و يارانش داشتند.
ارزش تولّي و تبرّي
عطيّه عوفي در پايان گزارش «زيارت اربعين» مي گويد:
جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه‌های مردم کوفه ببر. بعد از پيمودن مسافتي، خطاب به من گفت: اي عطيّه! آيا به تو سفارش و وصيّتي بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از اين سفر، ديگر تو را نبينم و باهم ديداری نداشته باشيم! عرض کردم: بفرماييد. در اين موقع، آن صحابي جليل القدر گفت:
أحبب محبّ آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخري بمحبّتهم، فإنّ محبّهم يعود الي الجنّة و مبغضهم يعود الي النّار؛ دوستدار آل پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را دوست بدار مادامی که ايشان را دوست می‌دارد، و دشمن خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ايشان دشمنی می‌‌کند ولو اينکه فراوان روزه بگيرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بيتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زيادی گناهش يک پايش بلغزد، به واسطه دوستی‌اش با آنان، پای ديگرش استوار بماند. بنابراين، دوستدار پيامبر و آلش به سوي بهشت می‌رود و بازگشت و سرانجام دشمن آن‌ها، دوزخ خواهد بود.
روايتي ديگر
علاّمه مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بيان «زيارت اربعين»، داستان سفر زيارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا» می‌نويسد که او نيز همچون «عطيّه» از همسفران جابر بود. در اين گزارش، مطالب ديگري وجود دارد که می‌تواند موضوع اين مقاله را تکميل سازد؛ از جمله اينکه:
- جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بيهوش شد.
- وي بعد از به هوش آمدن، اين‌گونه سلام داد:
السّلام عليکم يا آل الله، السّلام عليکم يا صفوة الله...
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشيده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علی اکبرعليه السلام آمده و عرضه داشت:
السّلام عليک يا مولاي وابن مولاي، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الي الله بمحبّتکم و أبرء الي الله من عدوّکم.
- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پيشگاه شهداي کربلا چنين درود فرستاد:
السّلام علي الأرواح المُنيخة بقبر ابي عبدالله، السّلام عليکم يا شيعة الله و شيعة رسوله و شيعة اميرالمؤمنين و الحسن والحسين، السّلام عليکم يا طاهرون، السّلام عليکم يا مهديّون، السّلام عليکم يا ابرار، السّلام عليکم و علي ملائکة الله الحافّين بقبورکم، جمعني الله و ايّاکم في مستقرّ رحمته تحت عرشه.
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عبّاس عليه السلام رفته و اين زيارتنامه را زمزمه کرد:
السّلام عليک يا اباالقاسم، السّلام عليک يا عبّاس بن علي، السّلام عليک يابن اميرالمؤمنين، أشهد لقد بالغت في النّصيحة و أدّيت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخيک، فصلوات الله علي روحک الطّيّبة و جزاک الله من أخٍ خيراً.
- جابر بن عبدالله انصاري بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده و آرام آرام از سرزمين تابناک نينوا به جانب ديگر رهسپار شد تا پيام آور اهداف مقدّس عاشورائيان بوده باشد.