امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

نقدی بر قرائت فمنیستی از حجاب و ضرورت ایجاد گفتمان آن

زینب نجیب

 

نقدی بر قرائت فمینیستی از حجاب:

یکی از مخالفت‌ها، با الزامی‌بودن حجاب در جامعه، به قرائت فمینیستی از حجاب باز می‌گردد. بدین ترتیب که امر به حجاب، در راستای مردسالاری و برخاسته از طلب مردانه، تفسیر می‌شود. به زبان ساده‌تر، این رویکرد معتقد است حجاب در جامعه الزامی شده است؛ زیرا امکان به گناه افتادن مردان در پیِ نظر به زنان وجود دارد. پس باید برای پوشش، حد تعیین شود و الزام به حجاب، منطقی معرفی گردد. در واقع از دیدگاه ایشان آنچه درباره حجاب موضوعیت دارد، تنها امنیت روانی و آرامش مردان است. غیرت نیز در این میان، ابزار و بهانه‌ای برای همین به اصطلاح دیکتاتوری به کار می‌رود.
همان‌طور که گفته شد، این قرائت از حجاب ریشه در افکار فمینیستی دارد که امروزه تحت عنوان شعار تساوی جنسیتی مطرح است. قاعده‌سازان اصلی این جریان را فمینیسم اسلامی می‌گویند. آنها درصدد ارائه خوانش متفاوتی از رویارویی اسلام با مسائل زنان هستند که با بیان فهم جدید خود از آیات، دیدگاه مفسران سنتی قرآن را به چالش کشیده و به مبانی آنها می‌تازند؛ زیرا تفسیر آنان را ناشی از غلبه‌ی نگاه و تفسیر مردانه می‌پندارند.
 به‌ عنوان مثال یکی از اندیشمندان این حوزه، خانم بارلاس نام دارد. ایشان معتقد است فلسفه حجاب قرآنی، در چارچوب طبیعت یا بدنِ شهوت‌انگیزِ زن، صورت‌بندی نمی‌شود. بدین معنا که حجاب برای زن در آیات قرآن به دلیل خطر جنسی آنها نیست؛ بلکه حجاب مذکور، صرفاً وسیله‌ای برای حفاظت از تعرض مردان جاهلی بوده است؛ بنابراین شیوه بیان آیات قرآن درباره آشکار شدن بدن انسان در محیط‌های عمومی و خصوصی مبتنی بر این دیدگاه نبوده که خود بدن فساد انگیز باشد. از این رو به جای محدودکردن زن به پوشش‌هایی مانند جلباب، می‌توان همچون جوامع پیشرفته‌ی امروزی، قوانینی وضع کرد تا شهوت مردان کنترل شود و تعرض به زنان کاهش یابد و مسئله مذکور در آیه ۵۹ سوره احزاب که همان مردان جاهلی جوامع کهن و برده‌دار بودند، به طور ریشه‌ای سامان داده شود.
 او معتقد است جوامع سکولار با وضع قوانین توانستند امنیت زنان را تأمین کنند و آنان را در پوشش آزاد بگذارند؛ اما متاسفانه قوانین جوامع اسلامی در این مسیر ناکارآمد بوده است. به همین دلیل نوک پیکان به سمت زنان می‌رود. او ریشه فرهنگی این ناکارآمدی را در وهله‌ی اول، این می‌داند که مفسران سنتی اسلام، بدن زن را فساد انگیز معرفی می‌کنند و دوم اینکه مردان حق دارند سریع تحریک شوند. از این رو زنان ناچارند حجاب داشته باشند.
این شبهه در سطح جامعه نیز بی‌توجه به مغلطه موجود در ادعا و بی‌توجه به ریشه‌های تاریخی آن با این ادبیات منتقل می‌شود که؛ "چرا من به‌ عنوان یک زن باید خود را بپوشانم؟ چرا آزادی من باید محدود شود؟ این مردان هستند که نباید نگاه کنند و اگر نگاه کردند باید خود را بتوانند کنترل کنند." در واقع این افراد نیز تنها دلیل حکم حجاب را امنیت روانی مردان می‌پندارند و طبیعتاً آن را منطقی تلقی نمی‌کنند.
اما ابتدا باید تأکید کرد که بارلاس و امثال او نیز به‌ عنوان زمینه‌سازان چنین اندیشه‌ای، از یک سو معتقد به تاریخ‌مندی حکم حجاب هستند و آن را جهان‌شمول نمی‌دانند. در واقع این حکم را مختص به زمان جاهلیت عرب دانسته و حکم حجاب را برای جدا کردن زن آزاد از کنیز و جلوگیری از تعرض به زنان آزاد می‌دانند.
از سوی دیگر جلباب را، راه حل قرآنی، برای امنیت روانی همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ذکر می‌کنند که از تهمت به آنها جلوگیری شود که هیچ‌کدام از این دلایل در جامعه امروز جهانی، محلی از اعراب نداشته و حکم حجاب، امروز معنایی نمی‌یابد. ضمن اینکه امنیت روانی در میان زنان و مردان میتواند توسط وضع قوانین مدنی، تأمین شود. 
حال مسئله این است که اولاً این خوانش تاریخی از آیات قرآن از کجا آمده است؟ بر اساس چه منطقی علت نزول آیات حجاب، تاریخی تفسیر شده و در جهان‌شمول بودن آن تردید می‌شود؟ دوما، آیا یگانه راهکار تأمین امنیت در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فقط حجاب بوده و اصلاً قوانین مدنی دیگری وضع نشده است؟ آیا در مدینه النبی، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به شکایات زنان رسیدگی نمی‌کردند و فقط سازوکار امنیت، حجاب زنان بود؟ سوما، کجای قوانین موجود در کشورهای امروزی قادر به تضمین امنیت زنان است؟ آیا این قوانین توانسته‌اند جایگزین مناسبی برای پوشش‌های سنتی و کارکردهای آن باشد؟ این آمار فساد جنسی در کشورهای غرب و آمار بی‌شمار تجاوز به زنان از کجا نشئت می‌گیرد؟ و در آخر اینکه اگر جامعه‌ای این قوانین را نداشته باشد، آیا عاقلانه است که از حجاب هم که به قول خانم بارلاس در دوره‌ای از تاریخ طرح خوبی برای ایجاد امنیت زنان بوده است، به عقب برگردد و از همین راهکار هم صرف نظر کنیم؟
در میان سخنان بسیاری از این دست فمینیست‌ها، تنها یک نکته‌ی برجسته وجود دارد و آن این است که حجاب از یک‌سو سبب افزایش قدرت تسلط و استیلای مردانه و از سوی دیگر باعث انزوای زنان می‌شود و این همان مردسالاری است. حال این مطلب گاهی مانند خانم سیمون دوبوار از دریچه فلسفی برای اقناع اذهان تئوریزه می‌شود و گاهی مانند خانم بارلاس با تفسیر قرآن به شیوه‌ای جدید.
به هر ترتیب فرقی نمی‌کند. منهای مغالطه در فلسفه و تحریف در تفسیر قرآن، اصل موضوعی که آن‌ها بدان پرداخته‌اند، اشتباه است. اصل موضوع این است که حجاب نه ریشه در مرد سالاری دارد، نه دلیل آن فقط امنیت روانی مردان است و نه باعث انزوای زنان می‌شود.
 بلکه حجاب، موجب آزادی زنان از اسارت نگاه هوس‌آلود مردان و نعمتی الهی برای حفظ کرامت نفس ایشان است. حجاب، عامل استحکام خانواده، باعث کسب کمالات معنوی و انسانی و علم و اخلاق و رسیدن به تعالی معنوی زن است. زنان با حفظ حجاب، شخصیت و ارزشمندی می‌یابند و امنیت آنان در حد زیادی تأمین می‌شود. حفظ انگیزه ازدواج و جلوگیری از روی آوردن به کارهای غیر اخلاقی، از دیگر ثمرات حجاب است.
حجاب نماد هویتی زن مسلمان است. در تمام جهان یک زن مسلمان با پوشش خاص خود یعنی حجاب اسلامی شناخته می‌شود و این یعنی حجاب، یک پرچم هویتی است. هویتی که به او بالندگی عطا کرد، نه انزوا. تجربه کنونی جمهوری اسلامی ایران در شرکت ۶۴ درصدی زنان در آزمون‌های دانشگاهی، ورزش قهرمانی در رقابت‌های جهانی، کرسی‌های سیاسی، فعالیت‌های اقتصادی و تجارت را نمی‌توان نتیجه جلوگیری حاکمیت از رشد زنان و انزوای آنان قلمداد کرد.
 در واقع حجاب، امر به زنان برای حرکت اجتماعی، همگام با خانواده داری‌ است.
ضرورت ایجاد گفتمان حجاب:
امروز ما با پدیده‌ای به نام کشف حجاب مواجهیم که مدتی هست در سطح جامعه علنی شده است؛ اما مسئله‌ی ضعیف الحجاب یا به عبارتی شل حجاب نیز به دهه‌های پیش تر باز می‌گردد. علت چیست؟ بسیاری از پاسخ‌ها در حیطه فرهنگی و قانون حجاب بحث می‌شود که پاسخ‌های بی‌راهی نیست؛ اما کامل نیست و به همه ابعاد نمی‌پردازد. اگر بخواهیم واضح‌تر سخن بگوییم باید به این پرسش پاسخ دهیم که ما برای نهادینه کردن فرهنگ حجاب در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب چه تدابیری اندیشیده‌ایم؟ یا جز چند نمایشگاه محصولات حجاب و یا نگارش چند کتاب داستانی برای بچه‌ها و تشویق گاه و بیگاه بانوان باحجاب، در باب کدام کار عمیق فرهنگی دیگری مبادرت ورزیده‌ایم؟ آیا برای صنعت پوشاک و مد و لباس، نظارتی همه جانبه پیش‌بینی شده است؟ یا در برنامه‌های صداوسیما به غیر از کنترل حجاب مجریان زن و بازیگران، آن هم، تنها در سریال‌های تلویزیونی، نه سینمایی و نه حتی فیلم‌های خانگی، راه‌های دیگری اتخاذ شده است؟ آیا وقتی حتی در باب نظارت بر قانون حجاب در جامعه، پدیده گشت ارشاد ایجاد شد و با سر و صدا پا به میدان گذاشت، به همان اندازه، بدون اشکال و در سطح وسیع با متد جدید مأموریت خود را انجام داد؟ 
 در کنار این سؤالات برخی از منتقدان نیز از ترک فعل مسئولان، ناکارآمدی قوانین، تخصیص بودجه ناکافی و فقدان ساختاری، به عنوان خلأهای اصلی نام می‌برند. آیا می‌شود غیر از این‌ها دلایل دیگری جستجو کرد؟ به نظر می‌رسد یک دلیل بیش از هر چیزی برجسته است؛ اما مغفول مانده. از دیدگاه رهبری، گفتمان به مفهوم روح کلی حاکم بر اندیشه‌ها و انگیزه‌های جامعه است که به حرکت عمومی کشور جهت می‌دهد و تصمیم‌ها و اقدامات کارگزاران نظام نیز از آن متأثر است. ایشان می‌فرماید: «گفتمان یعنی یک مفهوم، و یک معرفت، همه‌گیر بشود. در برهه‌ای از زمان در یک جامعه، گفتمان یک جامعه مثل هوا است. همه تنفسش می‌کنند؛ چه بدانند چه ندانند، چه بخواهند چه نخواهند. گفتمان یعنی باور عمومی یعنی آن چیزی که به صورت یک سخن مورد قبول عموم تلقی بشود. مردم به آن توجه داشته باشند».
 بحث گفتمان‌سازی، خود ریشه در بحث ولایت در اسلام دارد. ولایتی که پیوستگی آحاد جامعه را تضمین می‌کند و آنها را مانند مهره‌های یک تسبیح، گرد هم می‌آورد. بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد باید تمام فعالیت‌های فرهنگی و حتی ضمانت اجرای آن در جامعه حتی به صورت قانون و نظارت، ذیل همین گفتمان طرح شود. گفتمانی که پشتوانه تمام اقدامات است و همگی در جهت تقویت گفتمان انجام می‌گیرد.
در گفتمان‌سازی معمولاً نخبگان پیشگام هستند و به همین منظور باید اول توجه این قشر را جلب کرد. متأسفانه امروزه گفتمان ترویج حجاب در بین مسئولان کشور وجود ندارد. نخبگان باید این گفتمان را ایجاد کنند و مسئولان را در جهت آن وادار به اقدام کنند. ما مردم نیز مانند مسئولان در زمینه‌ی گفتمان ترویج حجاب مسئولیم.
از سوی دیگر همین نخبگان با سازوکاری مناسب باید جریان‌سازی کنند.
به عنوان مثال باید تحول در محتوای درسی در آموزش و پرورش و آموزش عالی در همین راستا اتفاق بیفتد. کنشگری معلمان، حوزویان، مبلغان، هنرمندان و... همگی باید در همین جهت تقویت شوند، نیروهای زبده‌ی پرورشی در همین راستا تربیت شده و در کنار کادر مدرسه، فرهنگ‌سازی کنند و...
از سوی دیگر برای گفتمان‌سازی، ایستادگی، هوشیاری و شجاعت لازم است.
باید توجه کرد که این مسیر تنها مخصوص گفتمان‌سازیِ خوب نیست و گفتمان‌سازی بد و غلط نیز همین مسیر را طی می‌کند. پس همان روزی که حجاب در جامعه ضعیف شد، همین مسیر را طی کرده بود.