امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

نقدی بر استشهاد تاریخی رئیس جمهور به فتح مکه

رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در همان روز فتح مکه، نه تنها به فتنه‌گران غیرنادم پست ندادند؛ بلکه برخی از سران فتنه را که امیدی به توبه و اعتمادی به ندامتشان نبود، عفو نکردند. یازده مرد و شش زن فتنه‌گر را نام بردند و فرمودند: اگر آنها را زیر پرده خانه خدا هم دیدید به قتل برسانید.

دکتر جواد سلیمانی

با عرض ادب و احترام خدمت رئیس جمهور محترم جناب دکتر پزشکیان «حفظه الله».
از آنجا که مقام ریاست جمهوری نظام جمهوری اسلامی ایران از منظر حقوقی مقام بسیار والایی در دنیاست و جهانیان بر این پندارند که سخنان رئیس جمهور چنین نظام اسلامی، منطبق بر موازین و داده‌های اسلام است؛ لذا توقع این است که حضرتعالی و هر شخص دیگری که در این مقام قرار می‌گیرد، وقتی به آیه یا روایت یا خبری از تاریخ اسلام استشهاد می‌کند، اولاً خبرش متقن و مستند باشد و ثانیاً برداشتش از سند صحیح و ثالثاً استشهادش بجا و انطباقش بر موضوع مورد بحث، صحیح باشد. وگرنه برای شنوندگان بدآموزی داشته و موجب انحراف افکار عمومی و ترویج برداشت‌های غلط از اسلام و رواج  هرج و مرج فکری و ولنگاری گفتاری و رفتاری می‌شود و این امر دون شأن شماست که همواره نظم و انضباط و سخن کارشناسانه و دقیق، شعار شماست و روشن است همواره گفتار نیک و دقیق، حاکی از پندار نیک و دقیق است و پندار نیک موجب رفتار نیک می‌شود. 
با عرض پوزش، استشهادهای تاریخی شما در گزارش عملکرد یک ماهه دولت در صدا و سیما، از جهات پیش‌گفته قابل نقد است.
شما در توجیه شعار دولت وفاق ملی که منجر به روی کار آمدن برخی از متهمان مشارکت در فتنه 88 و 1401 و سپردن پست‌های نظام جمهوری اسلامی به متهمان اقتصادی شده است، فرمودید: 
«آنچه که من به آن باور دارم و جزو آموزه‌های اعتقادی ماست، وحدت و انسجام مسلمانان است. اصلی که رسول خدا وقتی مکه را فتح کردند، در آنجا سخنرانی کردند و آدم‌های حاضر افرادی بودند که از هیچ کاری علیه مسلمانان کوتاهی نکرده بودند؛ اما پیامبر گفتند همه انسان‌ها با هم برابر هستند و مسلمان، برادر مسلمان است.» 
در حالی که اولاً اصل وحدت و انسجام مسلمانان ربطی به ماجرای فتح مکه ندارد. در ماجرای فتح مکه، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مکیانی را که در گذشته مرتکب جرم شده بودند و تسلیم اسلام شده بودند را عفو کردند و فرمودند: من همان سخنی که حضرت یوسف (علیه السلام) بعد از ندامت برادرانش به آنها فرمود به شما می‌گویم: «لاتثریب علیکم الیوم فاذهبوا انتم الطلقا»؛ امروز دیگر سرزنشی بر شما نیست، بروید شما آزاد هستید. درست همین برخورد را نظام جمهوری اسلامی با بسیاری از نادمان فتنه 88 و 1401 انجام داد و آنها را آزاد کرد. پس موضوع پست دادن به متهمان و فتنه‌گران با شعار دولت وفاق و وحدت ملی، با موضوع آزاد کردن نادمان فتح مکه دو موضوع کامل جداگانه‌ای‌ست که هرگز قابل تطبیق با هم نمی‌باشد. 
ثانیاً: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در همان روز فتح مکه، نه تنها به فتنه‌گران غیرنادم پست ندادند؛ بلکه برخی از سران فتنه را که امیدی به توبه و اعتمادی به ندامتشان نبود، عفو نکردند. یازده مرد و شش زن فتنه‌گر را نام بردند و فرمودند: اگر آنها را زیر پرده خانه خدا هم دیدید به قتل برسانید. (تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۹۰؛ شرح الأخبار، ج ۲، ص ۱۵۱)‌.
 آیا این رفتار رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با پست دادن به فتنه‎‌گرانی که نه تنها اظهار ندامت؛ بلکه صریحاً مواضع مخالف خود با نظام را در انتخابات تکرار کردند، سازگار است؟!
ثالثاً اگر معیار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وحدت ولو با مخالفان و معارضان نظام اسلامی بود، چرا مکه را با نیروی نظامی فتح کردند؟ در همان جنگ احزاب می‌فرمودند بیایید با هم وحدت کنیم، یک حکومتی تشکیل می‌دهیم، بخشی از مناصب آن دست معارضان و مخالفان حکومت اسلامی باشد و بخشی دیگر دست ما موافقان. چرا هیچگاه حتی در صلح حدیبیه چنین بحثی را مطرح نکردند؟ و سعی کردند قوت بگیرند و حکومتی که صدر و ذیلش در دست موافقان نظام اسلامی باشد تشکیل دهند.
رابعاً شاید بپرسید چرا از ابوسفیان برای جمع‌آوری مالیات قضائه و خالد بن ولید برای فرماندهی لشکرش استفاده کردند؟ پاسخ این است که این افراد تسلیم اسلام شدند و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برای تألیف قلوب و مصالح دیگری، برخی پست‌های درجه سه و چهار را به تعداد بسیار اندکی از آنها دادند، به‌طوری کاملاً بر آنها مسلط بودند و آنها از حکومت اسلامی تبعیت می‌کردند و هرگز خطر ضربه زدن آنها به ساختار و بدنه نظام اسلامی در موردشان مطرح نبود. هرگز پست‌های کلیدی را به آنها ندادند. حتی به آیندگان سفارش کردند که مواظب برخی از این فتنه‌گران به ظاهر نادم باشند و هرگز پست‌های کلیدی را به آنها نسپارند. فرمودند: در آینده هرگاه دیدید معاویه بر منبر تکیه زد، او را بکشید. (منقری، وقعه صفین، ص221) و یا در مورد فرزندان ابی العاص، جد مروان بن حکم فرمودند: مراقب باشید هرگاه سی چهره از فرزندان ابی العاص در حکومت اسلامی نفوذ کنند، آنها دین خدا را تحریف می‌کنند، مردم را بنده خود می‌نمایند و بیت‌المال را بین خود دست به دست می‌کنند. (رک: مجلسی، بحارالانوار، ج 31، ص 537)
خامساً جناب آقای رئیس جمهور! اگر در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) وحدت در جامعه به معنای وحدت با مجرمان و متهمان به فتنه‌گری و براندازی نظام اسلامی است و سپردن پست‌های کلیدی به مخالفان نظام اسلامی جائز است؛ پس چرا امیرمومنان (علیه السلام) به محض رسیدن به حکومت، کارگزاران اموی معاویه بن ابی‌سفیان (والی شام)، عبدالله بن سعد بن ابی سرح (والی مصر)، یعلی بن منیه (والی یمن)، عبدالله بن عامر بن کریز (والی بصره) را از کار برکنار کردند؟ (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 179.) چرا دولت وفاق تشکیل ندادند؟!
سادساً آقای رئیس جمهور! چرا امیرمومنان (علیه السلام) معاویه را تحمل نکردند و به افرادی مانند طلحه و زبیر که توقع پست داشتند، پست ندادند؟ چرا سخن افرادی مانند ابن عباس را که معتقد بودند برای آرام کردن اوضاع باید به برخی از مخالفان پست داد، نپذیرفتند؟ (الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 197) و معتقد بودند آنها از این فرصتی که در اختیارشان می‌گذاریم، برای ظلم و فساد و براندازی استفاده خواهند کرد؛ لذا نباید به آنها پست داد. (همان؛ المعیار و الموازنه، ص 97 ـ 98)
سابعاً اگر بفرمایید پس چرا در دولت علوی افرادی مثل ابوموسی اشعری و اشعث بن قیس پست گرفتند، خواهم گفت بر اساس اسناد متقن تاریخی، به علت فشار خواص بود و آنها مسئولانی بودند که خواص، آنها را بر حضرت تحمیل کردند و بخشی از مردم نیز پشت خواص ایستادند و امام برای اتمام حجت و جلوگیری از تفرقه و فروپاشی زودرس حکومتشان، به ناچار آنها را ابقاء کردند. (رک: منقری، وقعه صفین، ص 137-227؛ شیخ مفید، الامالی، ص 295 و 296)