امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

نخستین شهید مدافع حریم ولایت و عدالت

منیره غلامی توکلی

 

در روزهایی که مدینه در تب‌وتاب وداع با پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌سوخت، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نظاره‌گر حوادثی بودند که از ایشان بانویی ساخت، پاسدار حقیقت و حافظ رسالت. حقیقتی که اگرچه پیامبر 23 سال رسالت الهی خود را برای ترویج و تعمیق آن صرف کرده بودند؛ اما در آخرین ساعات پایانی عمر شریفشان، در خطر فراموشی قرار داشت. 
ایشان شاهد بودند که چگونه در حالی که بدن پیامبر بر زمین است، زمزمه‌های قدرت در گوشه و کنار مسجد طنین می‌اندازد. از این رو همان لحظه‌ای که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چشم از جهان فروبستند، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قیامی را آغاز کردند که تا همیشه ادامه یافت. قیامی نه با شمشیر؛ بلکه با آگاهی، اعتراض و پایداری.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در برابر «فراموشی خودخواسته» و «دنیاطلبانه» افرادی ایستادند که خواهان نسیان در مهم‌ترین واقعه تاریخ اسلام یعنی «غدیر خم» و «احکام الهی» بودند. ایشان می‌دانستند که رسالت پدرشان تنها در الفاظ و خطابه‌ها زنده نمی‌ماند؛ بلکه نیازمند پاسداری عملی از حقیقت هستند. وقتی مسیر خلافت از مدار وصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) منحرف شد، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در حالی که داغدار پدر و دل‌شکسته بسیاری از اصحاب رسول‌الله بودند، سکوت را شکستند. ایشان سخن گفتند، نه از میراث شخصی؛ بلکه از امانتی الهی. خطبه‌شان در مسجد که در منابع شیعه و حتی در برخی آثار اهل‌سنت نقل شده، سندی است از زنی که در اوج مظلومیت، زبان رسالت را به کار گرفتند تا حق را از زیر غبار قدرت بیرون بکشند. ایشان در برابر کسانی که خود را ادامه‌دهنده راه پیامبر می‌دانستند، ایستادند و به آنان یادآور شدند که دین، نه با شورا و نه با رأی اکثریت، که با ولایت الهی معنا می‌یابد.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در این خطبه تاریخی که از ماندگارترین و عمقی‌ترین متون اسلامی است، در قامت زنی قیام کننده علیه انحرافی که در جامعه شکل می‌گرفت، با استدلالی قاطع و بیانی روشن ایستادند. خطبه ایشان جلوه‌ای از آگاهی، ایمان و احساس مسئولیت الهی بود. خطبه‌ای که می‌توان آن را فریادی برای بیداری امت و پاسداشت عدالت دانست؛ آن هم در زمانی که قدرت بر حقیقت پیشی گرفته بود. این خطبه یادآور آن است که دفاع از حق، هرچند در اقلیت، رسالتی الهی و ماندگار است.
از اعجاز این قیام الهی آن است که در مسجد آغاز شد و تاکنون صدای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خاموش نشده است؛ چراکه این قیام در خطبه مسجد پیامبر خلاصه نشده است. سید محمدباقر صدر در کتاب «فدک فی‌التاریخ» معتقد است «مطالبه فدک، یک مسئله شخصی و نزاع مادی نبوده است؛ بلکه نوعی اعلام مخالفت علیه حاکمیت وقت و نامشروع دانستن بنیان‌های حاکمیت؛ یعنی سقیفه بود.» او مطالبه فدک را نقطه آغاز نهضت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) علیه حاکمیت و یکی از مراحل دفاع او از امامت و ولایت می‌داند.
 وقتی خانه‌شان را به آتش کشیدند و پهلویش را شکستند، باز هم صدای فاطمه خاموش نشد. ایشان با درد سخن گفتند و با اشک مقاومت را معنا کردند. در آن روزها که اصحاب، انصار و مهاجرین فراموش کرده بودند که دختر پیامبر کیست، فاطمه (سلام الله علیها) همچنان به خانه‌های مهاجر و انصار و مردم مدینه می‌رفتند و حقیقت را برایشان بازگو می‌کردند. بسیاری نشنیدند و بسیاری روی برگرداندند؛ اما تاریخ شنید. همان تاریخی که بعدها در صفحات بحارالأنوار و الاحتجاج، در شرح ابن ابی‌الحدید بر نهج‌البلاغه و حتی در برخی آثار اهل‌سنت چون مسند احمد، شهادت می‌دهد که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تنها برای فدک سخن نگفتند؛ بلکه برای عدالت ایستادند.
در دل این ایستادگی، رازی نهفته است! فاطمه (سلام الله علیها) به دنبال پیروزی سیاسی نبودند؛ بلکه می‌خواستند حقیقت را در برابر تحریف نگاه دارند. ایشان می‌دانستند که گاهی ایستادن در اقلیت، مقدمه بیداری نسل‌هاست. ایشان در برابر انحرافی که به تدریج در حال شکل‌گیری بود، قد برافراشتند تا وجدان امت را بیدار نگه دارند. آنگاه که دیگران به مصلحت اندیشیدند، ایشان حقیقت را ترجیح دادند. آنگاه که دیگران سکوت کردند، ایشان فریاد زدند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌دانستند که راه عدالت، گاه از میان بی‌تفاوتی و رنج می‌گذرد. ایشان نه از سر خشم، که از سر آگاهی قیام کردند؛ از این رو در آخرین جمله به همسرشان بعد از اقامه خطبه فدک فرمودند: «حَسْبِیَ اللَّهُ، و أمسکت؛ خدا مرا کافی است، آنگاه سکوت کردند.»
روزهای پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، آغاز حرکت رسالت‌گونه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رقم خورد. در هر دیدار، در هر سخن، در هر اشکِ دختر پیامبر، تداوم بعثت را می‌شد دید. حتی در لحظات بیماری با پهلوی شکسته و چشمی اشک‌آلود، نگاهشان روشن و استوار و دلشان با امیرالمومنین علی (علیه السلام) و آینده امت بود. در واپسین گفت‌وگویشان با همسر، سفارش کردند شبانه دفنشان کنند. این خواسته، نه از سر گمنامی؛ بلکه از سر اعتراض بود. پنهان بودن قبر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) سندی است زنده از ادامه همان قیام؛ اعتراض خاموشی که هنوز بعد از قرن‌ها طنین دارد.
در حقیقت، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نخستین شهید مدافع حرم ولایت و عدالت پس از پیامبر بودند. اگر امیرالمومنین علی (علیه السلام) صبر کردند تا حقیقت محفوظ بماند، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فریاد زدند تا آن صبر معنایش را از دست ندهد. در تاریخ اسلام، هیچ صبری چون صبر فاطمه و هیچ فریادی چون فریاد ایشان معنا نیافته است. ایشان میان دو وظیفه ایستادند: حفظ اسلام و افشای انحراف، و هر دو را با جان خویش انجام دادند. قیام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در میدان جنگ رقم نمی‌خورد؛ بلکه قیام ایشان از جنس معرفت، از جنس آگاهی، از جنس ایمانِ بی‌تزلزل به وعده خدا بود.
امروز، پس از قرن‌ها، هنوز وقتی نام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برده می‌شود، جهان به یاد عدالتِ ازدست‌رفته می‌افتد. هنوز هر دل آزاده‌ای در برابر ظلم، بخشی از قیام ایشان را ادامه می‌دهد. اگر قبرشان پنهان است، راهشان روشن است. اگر صدایشان خاموش شد، اندیشه‌شان در جان تاریخ ماند. فاطمه، قیامی بود که نه آغازش در مدینه بود و نه پایانش در بقیع. 
ایشان در لحظه لحظه زندگیشان، در دفاع از حق امیرالمومنین علی (علیه السلام)، در تربیت فرزندانشان، در اعتراض‌های صریح و سکوت‌های سنگینشان، روحِ بی‌پایانِ مقاومت را معنا کردند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از ما نمی‌خواهند فقط در غم شهادتشان اشک بریزیم و سیاه بپوشیم؛ بلکه می‌خواهند بفهمیم. 
می‌خواهد بدانیم که ایمان، بی‌مقاومت در برابر ظلم، نیمه‌کاره است. قیام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هنوز ادامه دارد؛ در هر صدایی که در برابر ستم برمی‌خیزد، در هر زنی که از کرامت انسانی دفاع می‌کند، در هر مردی که عدالت را بر قدرت ترجیح می‌دهد.
فاطمه، قیام بی‌پایان است؛ مکتب استقامت فاطمه زنده است در وجدان امت، در هر زمزمه‌ای برای حق و در هر لبخندی که از ایمان برمی‌خیزد.