آموزههای نئولیبرالی مانند آزادسازی قیمتها، شناورسازی ارز و خصوصیسازی، در عمل به افزایش شکاف طبقاتی، تضعیف دولت ملی و ایجاد اولیگارشی منجر شده است. جبرائیلی این سیاستها را "پروژه دولت سوزی" خواند که دولت را از منابع و توانایی اجرای پروژههای توسعه ملی تهی کرده است.
اگرچه هر دو طرف بر وجود مشکلات جدی اقتصادی مانند تورم، شکاف طبقاتی و ناکارآمدی تاکید داشتند؛ اما تحلیل ریشهها و راهکارهای آنها در تقابل کامل بود. غنینژاد، استقرار کامل اقتصاد بازار آزاد و کنار کشیدن دولت از اقتصاد را راه نجات میدانست، در حالی که جبرائیلی، تقویت دولت ملی و خروج از سیاستهای نئولیبرالی را تنها راه برونرفت از بحران توصیف میکرد.
اشاره: اخیراً مناظرهای با عنوان "نئولیبرالیسم در ایران" بین موسی غنینژاد، اقتصاددان و سید یاسر جبرائیلی، پژوهشگر اقتصادی برگزار شد. در این مناظره رویکردها و دیدگاههای متفاوتی نسبت به چالشهای مبانی و همچنین نظری اقتصاد ایران مطرح شد. پرسشهای بنیادینی که در این مناظره بین این دو کارشناس مورد بررسی قرار گرفتند، از این قبل است: ریشه اصلی مشکلات اقتصادی ایران چیست؟ آیا دولتی که بیش از حد در اقتصاد دخالت کرده، مانع شکوفایی شده است؟ یا برعکس، سیاستهای "کوچکسازی دولت" و سپردن امور به بازار است که به تشدید نابرابری و فساد انجامیده است؟ در یک سو، موسی غنینژاد اقتصاد "دستوری" را علت العلل مشکلات میداند و در سوی دیگر، یاسر جبرائیلی، "سیاستهای نئولیبرالی" را پروژهای برای تضعیف دولت و خدمت به اولیگارشی معرفی میکند؛ تقابلی که فهم آن برای هر تحلیل اقتصادی ضروری است. در ادامه خلاصهای از این مناظره آمده است.
موسی غنینژاد: مشکل اصلی، اقتصاد دستوری و فقدان آزادی اقتصادی است
غنینژاد با بیان اینکه اساساً استفاده از اصطلاح "نئولیبرالیسم" به دلیل ابهام و تحریف معنایی آن را مناسب نمیداند، خود را پیرو "لیبرالیسم کلاسیک" خواند. وی تاکید کرد مشکل اصلی اقتصاد ایران، "اقتصاد دستوری" و فقدان آزادیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است.
وی اقتصاد ایران را نه دولتی؛ بلکه "دستوری" توصیف کرد که در آن قیمتگذاریها توسط قدرت سیاسی حاکم تعیین میشود و رقابت واقعی وجود ندارد. به گفته او، خصوصیسازیهای انجام شده به دلیل نبود بستر آزادسازی و رقابت، به ایجاد "خصولتیها" منجر شده است.
غنینژاد راهحل اصلی را استقرار "اقتصاد آزاد رقابتی" و "تجارت آزاد" دانست. او تاکید کرد تنها در یک فضای رقابتی واقعی است که منابع بهینه تخصیص مییابد، رانت از بین میرود و زمینه فساد زدوده میشود. وی دخالت دولت در قیمتگذاری (مانند بنزین و ارز) و حمایت از تولیدات داخلی بدون رقابت را عامل اصلی اتلاف منابع و عقبماندگی برشمرد.
او هرگونه ارتباط بین لیبرالیسم کلاسیک و سرمایهداران انحصارگر را رد کرد و تاکید نمود که منافع سرمایهداران رفاقتی در انحصار است، نه در اقتصاد رقابتی. غنینژاد همچنین تورم را یک پدیده صرفاً پولی دانست و افزایش نقدینگی را عامل آن معرفی کرد.
یاسر جبرائیلی: نئولیبرالیسم، پروژه دولتزدایی برای خدمت به اولیگارشی است
جبرائیلی با استناد به تعریف فوکویاما، نئولیبرالیسم را مکتبی اقتصادی معرفی کرد که خاستگاه آن مکاتب شیکاگو و اتریش و مبتنی بر کوچکسازی دولت و تقدس بازار آزاد است. او با ارائه اسناد تاریخی، این مکتب را برساخته و تامین شده توسط سرمایهداران بزرگ آمریکایی (مانند راکفلر) برای مقابله با مقرراتزدایی دولتها دانست.
وی تاکید کرد آموزههای نئولیبرالی مانند آزادسازی قیمتها، شناورسازی ارز و خصوصیسازی، در عمل به افزایش شکاف طبقاتی، تضعیف دولت ملی و ایجاد اولیگارشی منجر شده است. جبرائیلی این سیاستها را "پروژه دولت سوزی" خواند که دولت را از منابع و توانایی اجرای پروژههای توسعه ملی تهی کرده است.
به اعتقاد جبرائیلی، این سیاستها از طریق نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول و توسط مترجمان و مفسران داخلی (مانند غنینژاد) در ایران ترویج و تا حد زیادی اجرا شده است. نتیجه آن، تخلیه دولت از منابع (از طریق خصوصیسازیهای غیرواقعی)، تبدیل آموزش و درمان به کالای تجملی، افزایش هزینه تولید به دلیل شناورسازی عملی نرخ ارز و شکلگیری یک طبقه نوکیسه اولیگارش بوده است.
وی برخلاف غنینژاد، نقش فعال و موثر دولت در هدایت توسعه، بسیج منابع و تنظیم بازار را ضروری دانست و نمونههای موفقیتی مانند کره جنوبی و چین را نتیجه مداخلهگری هوشمندانه دولت برشمرد. جبرائیلی "آزادی" مورد نظر نئولیبرالها را در عمل به معنای آزادی سرمایهداران بزرگ برای افزایش سود از طریق مکانیزمهایی مانند افزایش نرخ ارز دانست که به ضرر عموم مردم و تولیدکنندگان داخلی تمام میشود.
نقطه اشتراک و اختلاف نهایی
اگرچه هر دو طرف بر وجود مشکلات جدی اقتصادی مانند تورم، شکاف طبقاتی و ناکارآمدی تاکید داشتند؛ اما تحلیل ریشهها و راهکارهای آنها در تقابل کامل بود. غنینژاد، استقرار کامل اقتصاد بازار آزاد و کنار کشیدن دولت از اقتصاد را راه نجات میدانست، در حالی که جبرائیلی، تقویت دولت ملی و خروج از سیاستهای نئولیبرالی را تنها راه برونرفت از بحران توصیف میکرد.
در پایان، بر ضرورت ادامه گفتگو و تشکیل جلسات کارشناسی برای بررسی عینیتر مشکلات اقتصاد ایران تاکید شد. این مناظره بازتابی از دوگانه نظری اصلی در تحلیل اقتصاد ایران بود که حلقه مفقوده آن، واکاوی میدانی بیشتر و یافتن راهکارهای بومی متناسب با شرایط خاص کشور است.