رویان چگونه رویان شد؟
دکتر حمیدرضا گورابی
از زمانی که انگیزهی تشکیل «رویان» در میان چند دانشجوی جهاد دانشگاهی شکل گرفت، به روشهای مختلف و با وجود مشکلات فراوان، سعی کردیم ملزومات و امکانات کار را فراهم کنیم. نهایتاً مقدمات اولیه و لوازم اصلی که فراهم شد، مسئلهی ساختمان مطرح شد. هر چقدر فکر کردیم که به چه طریقی میتوانیم مشکل مکان را حل کنیم، به نتیجهای نرسیدیم.
مکان نسبتاً وسیعی برای این کار لازم بود که باید شرایط خاصی هم میداشت. پس از بحث و بررسیهای فراوان، تنها فکری که به نظرمان رسید، همان دوستی مشترک مرحوم دکتر کاظمی و رهبر معظم انقلاب بود. ایشان موضوع را به نحوی به رهبر معظم انقلاب منتقل کرد و گفت که این جوانان میخواهند این کار را در جهاد دانشگاهی انجام بدهند و امکاناتی در اختیارشان نیست.
نهایتاً رهبر معظم انقلاب بنیاد مستضعفان را موظف کردند که مکانی را در اختیار این مجموعه قرار دهد. همچنین ایشان سؤال کرده بودند که چقدر کمک مالی میخواهید؟ ما هم مبلغ شش میلیون تومان را اعلام کردیم و با کمک ایشان کار را شروع کردیم. وقتی معاونت وقت محرومان بنیاد مستضعفان دستور مستقیم آقا را مشاهده کرد، کمکهای بسیاری کرد. البته با توجه به اینکه آن معاونت هم شناختی از کار نداشت، شرط کرد که اگر دیدیم ظرف یک سال به نتیجهای نرسیدیم و درجا میزنیم، باید ساختمان را تخلیه کنیم.
نهایتاً خرداد سال ۱۳۷۰ با هر مشکلی که بود و با همهی سختیها، ساختمان مجهز شد و وزیر بهداشت آن زمان، آقای دکتر ملکزاده، مجموعه را افتتاح کرد. همه چیزِ حیاط آن ساختمان را ما خودمان ساخته بودیم. یک چهاردیواری در یک طرف حیاط با موزاییک و نبشی ساخته بودیم و به گروه پژوهش اختصاص دادیم؛ لذا توانستیم از فضای ساختمان خیلی بیشتر استفاده کنیم. آخر هم پول دادیم و آن ساختمان را خریدیم و آن طور نبود که به ما هدیه داده شود.
چیزی که باعث شد آن موقع و به واسطهی آن، رویان با انرژی پیش برود، این بود که فهمیدیم رهبری کشور به خوبی متوجه کاری هستند که جمعی از دانشجویان میکنند. یعنی در کشور و در این حد بالا به یک عده جوان اطمینان میکنند و میگویند که: شما میتوانید این کار را انجام دهید.
وقتی در همان سالها اولین موفقیتها حاصل شد، زمانی که خدمت رهبری رسیدند، ایشان تصریح کرده بودند که: من میدانستم که شما موفق میشوید و این موفقیت برای کشور خوب است. خوبیاش این است که به دست شما انجام شده و کسانی هم این کار را انجام دادند که روی آن تأکید داشتند.
این انرژی که رهبری به مجموعهی جوان ما میدادند، خیلی مهم بود. حتی این بیت معروف را که «باش تا صبح دولتت بدمد / کاین هنوز از نتایج سحر است» در آن جلسه خوانده بودند و تأکید کرده بودند که: این هنوز اول کارتان هست؛ بنابراین افق را خیلی وسیعتر ببینید. شما با این روحیهای که دارید و با این کار حتماً میتوانید موفقیتهای بیشتری کسب کنید.
این واقعاً موجب دلگرمی ما بود. در دی ماه سال ۱۳۸۱ توضیحاتی در مورد سلولهای بنیادی، کاربردهایش و شبیهسازی و غیره خدمت ایشان ارائه کردیم. موارد استفاده را توضیح دادیم و کسب اجازه کردیم تا وارد این عرصه بشویم. میدانید که سلولهای بنیادی جنینی، یک طرفش جنین انسان هست که باید از جنین انسان استفاده بشود. باید جنین انسان از بین برود تا سلولهای بنیادی ساخته شود.
بنابراین، با توجه به نظرات اخلاقی و مذهبی متفاوت در این زمینه در دنیا باید سؤال میشد که آیا ما مجاز هستیم در این زمینه جنینهای بلااستفاده را از بین ببریم و این سلولها را به دست بیاوریم؟ ایشان گفتند که: به این دوستان بگویید با همت و پشتکار، هدفهای بزرگ این تحقیقات را دنبال کنند و این ثروت هنگفت انسانی را برای خود و کشور محقق نمایند. البته یک جملهی دیگر هم گفتند که: باید مواظب باشند که ساختن قطعات یدکی انسان، به ساختن خود انسان منتهی نشود.
یعنی بهنوعی شبیهسازی انسان را اینجا منع کردند. این چیزی بود که زندهیاد دکتر کاظمی مدارکی برایش پیدا کرده بود و ایشان هم این پاسخ را داده بودند که فقط به این شکل میتوانید وارد این کار تحقیقاتی شویم. در زمان حیات دکتر کاظمی، هر از گاهی ملاقاتی صورت میگرفت تا انرژی و روحیهای تازه بگیریم. واقعاً دکتر وقتی به ملاقات آقا میرفت و میآمد، یک انرژی غیر قابل مهار میگرفت.
البته باید تصریح کنم که گزارش مستمری هم در این مدت خدمت آقا ارائه میشد، چرا که دکتر کاظمی همیشه میگفت آقا دوست دارند یک بازدیدی از رویان داشته باشند و همیشه دوست داشتیم این مسئله اتفاق بیفتد که متأسفانه در زمان حیات مرحوم دکتر کاظمی به وقوع نپیوست.
ما سعی کردیم کارهای نیمهکاره را به انجام برسانیم. خوشبختانه این امر با پایان کار ساختمان فعلیمان همزمان شد. دقیقاً تیر ماه ۱۳۸۶ زمانی که داشتیم به این ساختمان جابهجا میشدیم، آقا لطف کردند و در همان ابتدا تشریف آوردند. در آن زمان ما در حین اسبابکشی بودیم. برای جابهجایی، یک سری از کارهایمان را سرعت داده بودیم. نهایتاً روز ۲۵ تیرماه بود که این بازدید صورت گرفت…
در سال ۱۳۸۳ دوستان دوباره خدمت آقا رسیدند و توضیحاتی دربارهی کارها دادند. رهبر انقلاب تأکید کردند که: کاری کنید تا نتایج این تحقیقات سریعتر در دسترس مردم قرار بگیرد. یعنی تا زمانی که تحقیقات ما برای مردم ملموس نشده، راضی نیستند. درست است که بعضی بخشها بهصورت پایه است و پایهی علم را قوی کرده و مرزهای دانش را گسترش میدهد؛ ولی یک بخشی از آن را باید حتماً بهنوعی به کاربرد برسانیم. مردم زمانی رضایت خواهند داشت که نتیجه را ببینند و بدانند این هزینهای که شده، در زندگیشان تأثیر مثبتی گذاشته است…
ما سال پیش، قبل از اینکه برای گزارش «حیوان ترنسژن» به محضرشان برویم، مطابق معمول و پیش از ملاقات، یک گزارش کارشناسی فرستادیم. معمولاً وقتی گزارش کارشناسی در این سیستمهای اداری میافتد، خیلی روی آن دقت نمیشود و شاید بعضاً خوانده هم نشود؛ ولی وقتی خدمت ایشان رسیدیم، دیدیم تمام مطالب را بادقت خوانده بودند، بهطوری که میدانستند ما در آن نوشتهایم که ایران چندمین کشور است که در این زمینه کار میکند و تاکنون در چه زمینههایی به نتیجه رسیده است.
حتی آقا پرسیدند که اگر مثلاً پروتئینی که حاصل این ژن خاص است و وارد بدن این حیوان شده، یک پروتئین انعقادی است؟ باید خونش منعقد بشود؟ یک سؤالاتی که نشاندهندهی دقت نظر ایشان در این زمینهها بود. نظم و ترتیب اداری و تشکیلاتی که ایشان دارد، از مواردی است که همه باید از آن درس بگیریم؛ اینکه یک گزارش کارشناسی را بخوانند و بعد در جلسه حضور یابند.
شما دروغ می گویید!
دكتر پوپک افتخاری یزدی
بسم الله الرحمن الرحیم. من از پژوهشکده رویان در خدمت شما هستم. موضوع مقاله من …
یکی از استادان حاضر در سالن اجلاس، همین که اسم پژوهشکده رویان را میشنود، بلند میشود.
این اراجیف چیه که به خورد مردم میدهید؟
شما دروغ میگویید که به سلولهای بنیادی دست پیدا کردهاید!
چرا سر مردم را کلاه میگذارید؟ چرا با این دروغها مردم را آشفته میکنید؟ این کاری که شما میگویید انجامش دادهایم، سلول بنیادی نیست.
من ده سال پیش خودم توی یک مؤسسه دانشگاهی، چنین کاری را انجام دادهام. شما تازه الان به اینجا رسیدهاید؟ زحمت کشیدهاید!
با ما اینجوری برخورد میکردند! تازه موضوع مقاله اصلاً ربطی به سلولهای بنیادی نداشته؛ اما حدود ۵ – ۶ دقیقهای آن استاد محترم اجازه نداد کسی صحبت کند. همکار ما که در اجلاس مقاله داده بود، از شعبه اصفهان پژوهشکده رویان شرکت کرده بود. در حالی که تکثیر سلولهای بنیادی را شعبه تهران انجام داده، کار اصفهان چیز دیگری است.
خیلی توهینآمیز رفتار کردند!
باور این کار برای خیلی از دوستان سخت بود؛ شاید نگران بودند که واقعیت نداشته باشد. من و همسرم دکتر اسلامی در آن اجلاس بین جمعیت نشسته بودیم. همسرم سخنران بعدی بود. قرار بود ایشان درباره سلولهای بنیادی صحبت کنند، نه آن همکار قبلی.
وقتی این برخورد توهینآمیز را دیدیم، من به همسرم گفتم: شما سخنرانی نکنید؛ مگر نمیبینید جوّ چطوری است؟ به شما هم توهین میکنند.
اما ایشان گفت: اشکالی ندارد. به هر حال ما میخواهیم به مردم اطلاع بدهیم که در ایران چه اتفاقی افتاده. باقی مسائل را به زمان واگذار میکنیم، آینده مشخص میکند.
من با حالت گریه برگشتم پژوهشکده. ما سه نفر نتوانسته بودیم از حق خودمان دفاع کنیم.
اشاره: دکتر پوپک افتخاری یزدی، مدیر وقت گروه جنینشناسی پژوهشکده رویان