تاریخ، چیزی جز روایت وقایع نیست؛ ولی راوی یا تاریخنگار، کمتر اتفاق افتاده که حقیقت و مُرِّ واقعهای را روایت و ثبت نماید. غالباً علایق شخصی، منافع مادی حزبی و گروهی، منافع و مطامع سیاسی، دلبستگیهای مذهبی و غرضورزی و عداوت، تطمیع و تهدید، از جمله فاکتورهایی است که در تحریف، جعل و قلب واقعیت و وارونه جلوه داده وقایع، تاثیر به سزایی دارد. همین مولفهها میتواند یک حقیقت مسلم را برخلاف واقع روایت نماید و به قول امروزیها به یک فیک نیوز تبدیل و تیتر و سر تیتر رسانهها کند و مخاطبانی که فاقد سواد رسانهای هستند و از نظر عقل سیاسی به بلوغ سیاسی نرسیده و از تمیز دوست و دشمن عاجز و ناتوانند را جذب و جلب نماید. دقیقاً آنچه امروز در رسانههای معاند وابسته به جبهه استکبار و برخی رسانههای زرد زنجیرهای وطنفروش و خائن داخلی علیه ملت و کشور ما میگذرد، از مصادیق عینی و اتم همین وضعیت خیانت بار است. یادمان باشد که امیرالمومنین علیهالسلام و حسنین علیهمالسلام را قبل از آغاز و یا تحمیل جنگ نظامی، در جنگ روایتها و به قول امروزیها در جنگ رسانهای و با ساختن فیک نیوزها و نشر اکاذیب و تحریف حق و با اخبار توریهآمیز، ترور شخصیتی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی نمودند و بعد که در جنگ روایتها غالب شدند، مبادرت به ترور فیزیکی و حذف و شهادت آنها نمودند. برای مثال: آیا اگر در آن روزگاران فراخوان میدادند که قرار است به جنگ امیرالمومنین و خلیفه و جانشین بلافصل رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و کسی که از طرف خدا و پیامبر به امامت و خلافت برگزیده شده است و فاتح بلامنازع و بلامعارض بدر و حنین واحد و خیبر برویم، کسی به این فراخوان لبیک میگفت؟
یا اگر در زمان امام حسن مجتبی علیهالسلام فراخوان میدادند که معاویه میخواهد برای بدست آوردن حکومت و پادشاهی و سلطنت ظالمانه بر مردم و گرفتن انتقام خون کثیف آباء و اجدادش که با شمشیر خدا که در دست یداللهی امیرالمومنین بوده به جهنم فرستاده شدهاند، به جنگ با کریم اهل بیت و قرآن ناطق برود و او را از منصب امامت و ولایت که حق مسلم اوست و این حق را خدا به او داده، خلع نماید، کسی با معاویه همکاری و همراهی میکرد؟ یا اگر برای قتل سیدالشهدا و هتک حرمت به ناموس خدا، فراخوان میدادند، و تصریح میکردند که میخواهیم به جنگ علیه حق مطلق برویم و انتقام خون کشتهشدگان بدر واحد را از فرزند علی و خاندانش بگیریم، کسی حاضر میشد به این فراخوان لبیک بگوید و به جنگ سید شباب اهل جنت و فرزند رسول الله و پاره تن فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برود؟ آیا احدی حاضر میشد در صورت بیان حقیقت، به جنگ چنین انسان کامل و برگزیده خاص الهی برود و برای قتلعام خانوادهاش اقدام کند؟ آیا اگر رسانهها و راویان اخبار و مستندسازان دنیا، حقیقت شخصیت و مجاهدتهای سردار عزیز دلها را برای مردم دنیا بازگو میکردند، و به انسان شرقی و عربی میگفتند اگر امنیت داری، مدیون و مرهون فداکاریهای سردار حاج قاسم سلیمانی در مبارزات او با جانوران وحشی دستپرورده مثلث شوم جبهه غربی، عربی و عبری بنام داعش خونخوار است، امریکا جرئت ترور این ابر مجاهد را داشت؟ و یا امروز اروپا و آمریکا جرئت تحریم ایران را داشتند؟ بدیهی است که پاسخ منفی است. اما برادران و خواهران گرامی، دشمنان، اول در جنگروایتها، باطل بودن و خارجی بودن یعنی خروج آنها از دین اسلام را فریاد زدند و به کمک مفتیهای مزدور، حکم مهدورالدم بودن آنها صادر شد تا قاتلین تحت تاثیر این فضای مسموم جنگ روایتها، به قصد قربت و با وضو و با ندای الله اکبر و به طمع بهشت برین، فرق امیرالمومنین علیه السلام را شکافتند و آن بلا را بر سر امام حسن علیه السلام آوردند و امام حسین علیه السلام و فرزندانش را در صحرای کربلا در روز عاشورای محرم ۶۱ قمری قتلعام و اموالشان را غارت و نوامیسشان را به اسارت گرفتند و سردار عزیز ما را اول تروریست خواندند و به جهانیان معرفی کردند و بعد او را شبانه و بزدلانه و ناجوانمردانه ارباً ارباً کردند.
عزیزان هموطن! امروز امویان زمان، با استفاده از علم و تکنولوژی و رسانه و صنعتی که در دست کفار اسیر گشته و به کمک غربگرایان داخلی و اصلاحطلبان سکولار، خیلی تخصصیتر و دقیقتر و ماهرانهتر از نیاکان ملعون خود، مترصد و مستعد هستند در جنگ روایتها همان بلایی که قبل از جنگهای جمل و نهروان و صفین بر سر امیرمومنان و پیروانش آوردهاند، بر سر علی زمان ما و علویون زمان بیاورند. امروز وظیفه و تکلیف شرعی بسیار سنگینی و حساسی متوجه ما شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و عاشقان و مدافعان ولایت است. این تکلیف یا تکالیف عبارت است از: تهذیب نفس، ارتقاء معرفت توحیدی و بسط و تعمیم دادن شعار توحید، تا ایمان و اعتقاد قلبی و التزام عملی به اوامر و نواهی ولیفقیه زمان که بدون تردید تالی تلو امام معصوم و نایب بر حق بقیه الله روحی و ارواح العالمین له الفدا است. تقویت بنیه فکری، عقیدتی و سیاسی است. تقویت دوستشناسی و دشمنشناسی و زمانشناسی است. رعایت تولا و تبرای سیاسی در قول و عمل و رعایت تقوای الهی و تقوای سیاسی و بیتوجهی مطلق و محض نسبت به رسانههای بیگانه و دشمن. افزایش بصیرت سیاسی، دینی و فرهنگی و شناخت عناصر مزدور و سرسپرده داخلی دشمنان و عدم اعتماد به آنها، همکاری با عزیزان در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی در عرصههای مختلف است. امروز نیروهای انقلابی باید در بصیرتیابی و تقویت سواد رسانهای و سیاسی، به کمال برسند و بیش از پیش تلاش کنند تا در جنگ روایتها مغلوب و مغبون نشوند. یکی از راههای اصلی و به تعبیری شاهراه تحریف که مقام عظمای ولایت، خطر آن را بیش از تحریم دانستهاند، همین جنگ روایتهاست؛ لذا ضرورت دارد در عرصههای مختلف با عصای بصیرت با احتیاط لازم قدم برداریم و در حوزههایی که علم نداریم، قلم نزنیم و سخن نگوییم. تا مبادا در سنگر تبیین به تحریف و تخریب انقلاب و یاران انقلاب مشغول شویم.
بیحجابی، فروکاستن از شخصیت زن
آمنه عسکری منفرد
آنچه امروز دستگاههای سیاسی غرب آن را ترویج میکنند، همان «جاهلیتی» است که بعثت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله و سلم) برای زدودن آن فرهنگ از محیط زندگی بشر به وجود آمده است. امروز نشانههای همان جاهلیت در تمدن رایج فاسد غربی مشاهده میشود که همان بیعدالتی، تبعیض و نادیده گرفتن کرامت انسانی و مهم جلوه دادن مسائل و نیازهای جنسی است. مسئلهی «تبرج» زنان یا همان «عرضهی زنانگی» در اجتماع به عنوان یکی از نشانههای جاهلیت اولی، از عمدهترین مظاهر تمدن غربی است و به تعبیر رهبر انقلاب، بر اساس آیه ۳۳ سورهی احزاب، «تبرج» همان جاهلیت است؛ اما جاهلیتی که توانسته خود را با سلاح تبلیغات مدرن مجهز کرده، حقایق را بپوشاند.
در دوران انقلاب صنعتی، طبقه ایلومیناتی، زن غربی را به بهانهی بدست آوردن حق برابری با مردان و با هدف جلوهگری یا همان عرضهی زنانگی در ملأعام، از محیط خانه به خیابانها کشید و از این طریق با استفادهی ابزاری از زنانگی زن و با هدف بهرهبرداری سود بیشتر، از او سوءاستفاده کرد، تا بدین طریق چشمهای هرزه و آلودهی مردان بهرهمند شده و زمینه برای اطفای شهوت هوسرانان فراهم آید. گناه بزرگی که تمدن غرب در مورد جنس زن مرتکب شد، همین بود که جلوهگری را بهعنوان یک حق و خصوصیت حتمی و لازم زن معرفی کرد، تا نقطهی مقابل آن، اسارت زن محسوب شود. جیمی کارتر، یکی از رؤسای جمهور گذشته آمریکا، در کتابی بنام (تقاضایی برای اقدام) به نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته، میگوید: «هرساله صدهزار دختر بهعنوان برده در آمریکا فروخته میشود، جایی که یک صاحب روسپیخانه میتواند دختری را که معمولاً اهل آمریکای لاتین یا آفریقا است، با قیمتی برابر یک هزار دلار خریداری کند.» وی همچنین در مورد تجاوزات جنسی که در محوطههای کالجها رخ میدهد، اشاره میکند و میگوید: «از هر بیست و پنج تجاوز، فقط یک مورد گزارش شده و تنها یک درصد از متجاوزان جنسی در آمریکا محاکمه میشوند.» امروز هم بسیاری از سلبریتیهای آمریکایی از جمله بازیگران هالیوودی و یا خوانندههایی که ظاهراً «جایزههای نوبل» و «زن برتر سال» را دریافت کردهاند، ضمن ابراز پشیمانی از راهرفته و بیان تجربیات تلخ خود در این زمینه، عمر خود را تباه شده مینامند. این همان زوال تمدن تاریخی غرب است که بهتدریج اتفاق افتاده و امروز دنیای غرب را در سراشیبی افول و سقوط قرار داده است. این در حالی است که نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، «نگاه انسان در مسئله انسانیت» خواهد بود که در این صورت، سیر مقامات معنوی، استعدادهای فکری و علمی و حتی خود مسئلهی انسانیت، بهعنوان امری مشترک در جنس زن و مرد؛ اما در دو قالب جنسیت متفاوت بروز خواهد کرد.
بر این اساس و با توجه به عقبهی وجود حیا، عفت، حجاب و کمالطلبی در باور و اعتقاد بانوان ایرانی حتی قبل از ظهور اسلام، نقطهی هدف استعمار غرب، واردکردن زن در چرخهی باطل تبرج و عرضهی زنانگی شد؛ چراکه استعمار سلطهطلب در طول تاریخ، همواره بزرگترین و مؤثرترین ضربهها را در ناکامی از رسیدن به اهداف سلطهطلبانهاش، از جانب زنان با ایمان، بااراده و مؤثر ایرانی خورده است، مانند روزهای قبل از انقلاب و در روزهای کشف حجاب اجباری رضاخانی که زنِ مسلمانِ باحیا و عفیف ایرانی، سالها در سنگر خانه ماند تا حرمت حجاب و عفتش حفظ شود؛ اما از کنج همان خانه، مردان غیور و انقلابی را پرورش داد که حکومت نظامی شاهنشاهی را نادیده گرفت، در خون خود غلتید و در پیروزی انقلاب نقش ایفا کرد. دشمن میداند که زن ایرانی به عنوان مهرهی اجتماعی انسانساز و تمدنساز است، پس تلاش کرد تا با استفاده از حربههای جنگ شناختی متناسب با زمان، زن به کالایی ارزانقیمت و گاه بدون قیمت در اختیار مردان و طبقه قدرت و شهوت قرار دهد و از این طریق، نظام خانواده را در ایران دچار از همگسیختگی و فروپاشی کند؛ بنابراین بار دیگر تلاش کرد با عادیسازی پدیدهی کشف حجاب در ادامهی فتنه «زن، زندگی، آزادی»، به ترویج فساد بپردازد تا امنیت روانی و امنیتی از جامعهی اسلامی ریشهکن شود. وقتی مسئلهی کشف حجاب در جامعه اسلامی از گناه شرعی و ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی فراتر میرود و با عنوان یک اثر سیاسی و فرهنگی پا به میدان میگذارد، مخل امنیت نظم و آرامش جامعه میشود و بهاینترتیب تبعاتش فراتر از یک ناهنجاری، امنیت کشور را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. بر این اساس وضع فریضه امربهمعروف و نهیازمنکر بهعنوان یک فرعی واجب در جامعه اسلامی، امری اجتنابناپذیر خواهد بود؛ چراکه نهتنها آثار کشف حجاب؛ بلکه آثار وضعی شلحجابی و بیحجابی نیز از تبعات اجتماعی و سیاسی مهلکی برخوردار خواهد بود. ازاینرو قانونی بودن حجاب و مجازات کشف حجاب و بدپوششی نهتنها لازم؛ بلکه امری ضروری و فوری به نظر میرسد؛ زیرا تبعات بدپوششی، ولنگاری و در یک کلام، عرضه زنانگی به انحاء مختلف آن، به ارزان شدن و در دسترس بودن زن محدود نبوده و تبعات آن قطعاً مخرب فرهنگ و قاتل امنیت سلامت و روان جامعه خواهد بود.