رویایی که کابوس شد!
ملیحه زرین پور
رئیسجمهور آمریکا در اولین روز حضور خود در کاخ سفید، فرمانهای اجرایی متعددی را امضا کرد که دستور توقف ۹۰ روزه تمام کمکهای خارجی ایالات متحده نیز یکی از آنان بود.
۹۰ روز برزخی!
براساس این فرمان اجرایی که عنوان «تجدید ارزیابی و تنظیم مجدد کمکهای خارجی ایالات متحده» را بر خود دارد، هزینهکرد آژانسهای دولتی آمریکا برای کشورهای خارجی به مدت سه ماه متوقف خواهد شد و به این ترتیب جریان پولهای آمریکایی به اپوزیسیون قطع خواهد شد و هرچند براساس این فرمان قرار است این برنامه در آینده مورد بازنگری قرار بگیرد، و احتمالاً در برنامه جدید هم اثری از اپوزیسیون ایران نباشد.
باید عنوان کرد ائتلاف مخالفان جمهوری اسلامی ایران، شامل گروهها و سازمانهای مختلفی است که در طول سالها با حمایت مالی و سیاسی کشورهایی مانند آمریکا به فعالیتهای خود ادامه دادهاند. این حمایتها اغلب با هدف تضعیف جمهوری اسلامی و با توهم ایجاد تغییرات سیاسی در ساختار داخلی ایران صورت گرفت. حالا کاهش یا قطع کمکهای آمریکا به این گروههای وطنفروش، تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد و تواناییهای ایجاد اغتشاش و شلوغی و پیش بردن سیاستهای تخریبگرانه آنها خواهد داشت.
رویایی که کابوس شد!
برخی تحلیلگران میگویند قطع کمکهای آمریکایی میتواند ارتباط مستقیمی با شرایط اقتصادی خراب خود ینگه دنیا داشته باشد؛ اما این اتفاق قطعاً اپوزیسیون را به محاق خواهد برد و آینده این گروه را در هالهای از ابهام فرو میبرد.
این امر عصبانیت زیادی در میان اپوزیسیون به همراه داشته است؛ گروههایی که به مفتخوری عادت داشته و حالا با قطع جیرههایشان قطعاً نابودی تنها راهشان است.
«منظرپور»، سردبیر سابق بیبیسی فارسی، گفته است: «اختلافات ترامپ و نتانیاهو، امید اپوزیسیون به اتحاد آنها را نابود کرد.»
«رامین پرهام»، تحلیلگر سیاسی نیز گفت: «قطع بودجه ۶۰ میلیون دلاری شبکههای ماهوارهای توسط ترامپ، اپوزیسیون را با شرایط دشواری روبهرو میکند.»
شبکههای من و تو، اینترنشنال و صدای آمریکا که رویکرد شکستخورده مریم رجوی و سازمان منافقین را دنبال میکنند .حالا سوال این است که با قطع حمایتهایی که بعد از ۹۰ روز آینده هم معلوم نیست چه سرنوشتی داشته باشد! آینده این گروههای برانداز چه خواهد شد؟
شاید مهمترین دلایل قطع حمایتهای آمریکا غیر از مشکلات مالی این کشور، تغییر اولویتهای سیاست خارجی، تمرکز بر مسائلی مانند چین، روسیه، و خاورمیانه (بهویژه اسرائیل و عربستان سعودی)، شکست پروژههای تغییر رژیم و ناکامی در ایجاد تغییرات اساسی در ایران علیرغم سالها حمایت، بالا گرفتن انتقادات داخلی در این کشور، تغییر رویکرد دیپلماتیک و تلاش برای بازگشت به برجام و کاهش تنشها با ایران باشد.
برای تحلیل بیشتر این امر باید به پیشینه کمکهای آمریکا به اپوزیسیون پرداخت.
حمایتهای غربی حمایت آمریکا از گروههای مخالف جمهوری اسلامی ایران و تشکیل این گروهها پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ آغاز شد. آمریکا از طریق تأمین بودجه برای فعالیتهای تبلیغاتی و رسانهای، حمایت مالی و با ایجاد فشار بینالمللی بر ایران از طریق تحریمها و قطعنامهها، حمایت سیاسی و ارائه آموزشها و ابزارهای فنی برای فعالیتهای مخفیانه، حمایت لجستیکی از اپوزیسیون داشته است. این کشور در سال 2024، بیش از 40 میلیارد دلار، بودجه برای کمکهای خارجی اختصاص داده است که بخشی از این کمکها در اختیار براندازان ایرانی برای اقدامی که آنها «حمایت از آزادی ایران» میخواندند، قرار گرفت. سال گذشته 65 میلیون دلار از 40 میلیارد دلار بودجه آمریکا به برنامه دموکراسی منطقهای خاور نزدیک اختصاص پیدا کرده است.
عمده این بودجه نیز با ادعای کمک به احیای دموکراسی در ایران در اختیار رسانههای فارسی و چهرههای برانداز قرار میگرفت. حالا اما وزارت خارجه آمریکا به مدت 90 روز و از تاریخ 26 ژانویه، این کمکهای خارجی را متوقف کرده است و آینده این گروههای برانداز رو به افول و نابودی خواهد رفت.
دعوای اپوزیسیون بالا میگیرد!
بسیاری از گروههای مخالف، به شدت وابسته به کمکهای خارجی بودند که با قطع این کمکها، توان مالی آنها برای انجام فعالیتهای تبلیغاتی، رسانهای، و سازمانی کاهش مییابد و برخی شبکههای ماهوارهای ضد ملت ایران همانطور که پیشتر به دلیل کاهش حمایتهای مالی مجبور به کاهش برنامهها یا تعطیلی شدند، شرایط پیچیدهتری خواهند یافت.
از طرفی بدون حمایت مالی و سیاسی آمریکا، اپوزیسیون نمیتواند حضور مؤثری در داخل ایران داشته باشد و نفوذ و تأثیرگذاریاش کاهش مییابد و از دیگر سوی همانطور که کاهش منابع مالی در گذشته باعث افزایش اختلافات داخلی بین گروههای مخالف شد، این بار هم قطع این حمایت بیشتر بر اختلافات داخلی آنها دامن خواهد زد، چرا که هر گروه سعی میکند سهم بیشتری از منابع محدود را به خود اختصاص دهد؛ حتی برخی گروهها به دلیل ناتوانی در تأمین هزینهها، فعالیتهای خود را کاهش داده یا متوقف میکنند و به سوی نابودی قطعی پیش خواهند رفت.
دیگه تمومه ماجرا!
به اذعان کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، با کاهش و قطع حمایت آمریکا، سایر کشورها نیز تمایل کمتری به حمایت از اپوزیسیون نشان خواهند داد. قطع کمکهای آمریکا به اپوزیسیون ایران، چالشهای جدی برای براندازان ایجاد خواهد کرد و شاهد تضعیف بیشتر اپوزیسیون بدون حمایت خارجی و به حاشیه رانده شدن آن خواهیم بود. شاید اپوزیسیون راهبُرد خود را تغییر دهند و به دنبال راههای جدید برای تأثیرگذاری باشند؛ اما قطعاً از دست دادن پایگاه حمایتی بزرگ آنها در غرب میتواند توان این گروههای برانداز را به صفر کاهش بدهد.
راز اشک حضرت آقا برای حاج قاسم
حسین جلالی
آیا شما کسی را به خاطر دارید که رهبری معظم مانند حاج قاسم سلیمانی، در منظر عموم برای او اشک ریخته باشد؟ چرا حاج قاسم با دیگر مسئولین متفاوت بود؟ چرا رهبر معظم انقلاب، حاج قاسم را مکتب میداند و اینطور برایش اشک میریزد؟
واقعیت این است که خداوند به حاج قاسم برکاتی داد که قابل شمارش نیست. او مقاومت را به اوج اقتدار رساند، دست فلسطینیان را از سلاح پُر کرد، داعش را نابود و آمریکا و اسرائیل را ذلیل کرد، مقاومت را تا أقصی نقاط غرب آسیا گسترش داد، بزرگترین شبکه ارتباطی مقاومت را ایجاد کرد، مقاومت را خودگردان و خودچرخان نمود و...، این همه توفیق و این همه خدمات چگونه ممکن است؟ خوب است به سیره حاج قاسم عزیز نگاهی داشته باشیم و آن را در دیگر فرماندهان و مسئولین نیز جستجو کنیم:
1. حاج قاسم به دین، ولایت، انقلاب و نظام اسلامی باور قلبی داشت. خواسته حضرت آقا را قبل از آنکه به زبان بیاورد، متوجه میشد و در میدان عملیاتی میکرد. برخلاف برخی مسئولین که حتی پس از دستور مستقیم رهبری، منتظر نظر کارشناسان مانده و با تعلل، فرصت را به تهدید تبدیل میکنند.
2. حاج قاسم بهعنوان یکی از فرماندهان رده بالای نظامی، دستش در امکانات و اختیارات باز بود و ثروت زیادی در اختیارش بود. نه از راه حرام یا شبههناک؛ بلکه از راه حلال میتوانست ثروتاندوزی کند، حق مأموریت سفر خارجی بگیرد، در ییلاقات برای خود ویلا بسازد و تفریح کند... اما نکرد! پشت پا به دنیا زد و دنیا را سه طلاقه کرد؛ برخلاف برخی مسئولین، نه در شمال ویلا داشت نه در کنار دریا و نه در هیچ جای دیگر... هستیاش را برای دین و مقاومت خرج کرد و به منافع شخصی خود فکر نمیکرد.
3. حاج قاسم شخصیت سیاسی بود؛ ولی از سیاسیکاری و سیاستبازی اجتناب میکرد. او سیاستورزی، مؤمنانه بود. به فرمان رهبر معظم انقلاب ایمان داشت. ملاکهای مورد نظر رهبری را ترویج میداد و خود را فقط پاسدار انقلاب و نظام میدانست.
4. پدیده آقازادگی در خانه و خانواده و مرام حاج قاسم جایی نداشت. فرزندان او در کارتلهای بین المللی، تراستها و شرکتهای اقتصادی و نفتی و... سهم و سهامی نداشتند و ندارند.
5. زرق و برق دنیا، حاج قاسم عزیز را شیفته خود نساخت. به هر کشوری که سفر میکرد بدون تجملات رفتار میکرد. نیمههای شب نماز شبش را میخواند تا بتواند آورده زیادی برای مقاومت و جمهوری اسلامی داشته باشد. به منافع ابرقدرتها نمیاندیشید و دائماً به فکر منافع مقاومت و جمهوری اسلامی بود.
6. اهتمام حاج قاسم به خانوادههای شهدا کم نظیر بود. میتوانستیم او را در حسینیه حزبالله و زیر سقف خانه شهدا و در کنار پدران و مادران شهدا پیدا کنیم. هرگز فرزندان شهدا را فراموش نمیکرد و آنان را فرزندان خود میدانست. حتی با تماس تلفنی، احوال آنها را جویا میشد. بچههای جنگ را همیشه کنار خود میدید، دفاع مقدس نصب العینش بود، به گذشته خود افتخار میکرد، جمهوری اسلامی را حرم میدانست و خود را نیز خادم این حرم مینامید.
7. او از نظر معنویت در قله بود. اهل توسل و توکل و اهل گریههای شب هنگام بود. نیمههای شب در پیشگاه خداوند ذلیلانه ظاهر میشد و روزها با حضور مقتدرانهاش دشمن را به وحشت میانداخت. حتی شایعه حضورش در میدان، دشمن را زمینگیر میکرد. هرگز مرعوب دشمن نمیشد و لحظهای چشم از تعقیب دشمن بر نمیداشت.
8. در یک کلمه حاج قاسم سلیمانی، خدایی بود، خدایی زیست و خدایی رفت. متشرع و متدین بود، خلاف قانون و خلاف شرع عمل نکرد، مطیع ولایت بود، برای اقامه عدل و داد، سوخت و ساخت و فدای اسلام و نظام اسلامی شد.
به این جهت بود که حضرت آقا در رثای حاج قاسم گریست و باید گفت حقاً مالک أشتر خود را از دست داد. او بزرگ مرد و اسطورهای بود که در دوران غیبت امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) رشد کرد و امامش را ندید؛ اما به فرامین نائب امام زمان گوش جان سپرد و خود را با شهادت عاقبت بخیر کرد. باید بر غم فقدان این مرد میدان گریست که چنین مالکی را از دست دادیم...