رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

مسجد جلوه گاه هنر اسلامی (قسمت دوم و پایانی)

کتیبه‌های منقش که بر روی دیوار درونی جایگاه نماز قرار دارد و یا دور محراب را فرا گرفته است، شخص مؤذن را نه تنها به یاد معنای کلمات آن می‌اندازد؛ بلکه او را متوجه وزن (ریتم) اشکال و صور روحانی آن و فیضان با جلال و قدرت وحی الهی نیز می‌کند. در حقیقت، اسلام به محیط انسان و مخصوصاً معماری، یک جنبه اعتدال و متانت و روشنی عقلانی می‌بخشد و بدین نحو، انسان را خاطر نشان می‌سازد که همه چیز اثر حقیقت الهی است.

غلامعلی حاتم

 

دیگر امتیاز مسجد، وجود مناره است. مناره، به عنوان برج دیده‌بانی مؤذن، بیشتر تحت تأثیر برج‌های قدیمی آتشکده‌ها ساخته شد. در ایران، این مناره بیشتر به شکل استوانه بود؛ اما مسلمانان آفریقا طرح مناره‌های چهارگوش را که شاید از فار اسکندریه اقتباس کرده‌اند و به شکل خاص خود برپا داشتند. در دوران اول، مناره ساده و بی‌پیرایه بود و دقت بنا و ارتفاع آن در قرون بعد بیشتر شد، بالکن‌های کوچک ظریف، قوس‌ها، کاشی‌کاری و مقرنس‌هایی بدان افزودند.
هیچ ماده‌ای در قبال هنرمند مسلمان سخت نبود؛ چوب، فلز، آجر، گچ، سنگ، سفال، کاشی و شیشه را برای تعبیر اشکال و صور هنری خویش که هیچ هنری حتی هنر چینی به پایه آن نرسیده بود، به کار بردند. در قلمرو اسلام، همه هنرها در خدمت معماری قرار داشت؛ حتی مجسمه‌ساز که از بیم تجدید بت‌پرستی از تراشیدن مجسمه ممنوع بود، کوشش خود را در راه ایجاد نقوش برجسته به کار انداخت و از تراش سنگ و گچ‌بری، اشکال فراوانی به وجود آورد یا هنر نقاشی که در ابتدا تا حدودی مکروه بود، به گونه‌ای توسط هنرمند نقاشی در گچ‌بری‌ها و کاشی‌کاری‌ها و طراحی‌های مسجد به کار برده شد. منع صورت‌سازی و هیکل تراشی، باعث شد که در مسجد اسلامی تنها به نقوش و طرح و گردش خطوط بر کاشی‌ها اکتفا شود. از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام و یا پیشه‌وری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی، بی‌گمان عقلانی‌ترین راه شمرده می‌شد؛ زیرا این نقش، اشاره بسیار آشکاری است بر این اندیشه که یگانگی الهی یا وحدت الوهیت، زمینه و پایه گوناگونی‌های بی‌کران جهان است. می‌دانیم که هیچ نماد و مظهری مانند نور، به وحدت الهی نزدیک نیست، بدین جهت است که هنرمندان اسلامی می‌کوشند تا در آن چه می‌آفرینند، از این عامل به منتهای حد ممکن بهره‌گیری کنند. برای رسیدن به چنین هدفی است که هنرمند، سطح‌های درونی مسجدها یا کاخ‌ها و گاه نمای آن‌ها را نیز با کاشی می‌پوشاند. این پوشش، غالباً به بخش‌های زیرین دیوارها منحصر می‌گردد تا پنداری درشتی و ضخامت آن‌ها را بزداید. برای همین منظور است که هنرمند، سطح‌های دیگر را هم با نقش‌های برجسته و مشبک می‌آراید تا از نور استفاده کرده باشد.
همچنین، کتیبه‌های منقش که بر روی دیوار درونی جایگاه نماز قرار دارد و یا دور محراب را فرا گرفته است، شخص مؤذن را نه تنها به یاد معنای کلمات آن می‌اندازد؛ بلکه او را متوجه وزن (ریتم) اشکال و صور روحانی آن و فیضان با جلال و قدرت وحی الهی نیز می‌کند. در حقیقت، اسلام به محیط انسان و مخصوصاً معماری، یک جنبه اعتدال و متانت و روشنی عقلانی می‌بخشد و بدین نحو، انسان را خاطر نشان می‌سازد که همه چیز اثر حقیقت الهی است.
معماری اسلامی از تمام هنرهای تزیینی کمک گرفت و در عربستان، فلسطین، شام، بین النهرین، ایران، ماوراءالنهر، هند، مصر، تونس، سیسیل، مراکش و اسپانیا مسجدها به پا شد که قوت و استحکام برون و زیبایی و ظرافت درون را با هم داشت. از آن جمله بود: مسجدهای مدینه، مکه و جامع بیت المقدس، دمشق، کوفه، بصره، شیراز، نیشابور، سامرا، ابن طولون، و ازهر و دیگر مساجد که در این دوران اولیه ساخته شد و بسیاری از آنها در اثر مرور زمان از بین رفته‌اند. همین‌قدر کافی است یادآوری کنیم که "مقدسی" درباره ایران از مسجدهایی یاد می‌کند که در شکوه از مسجد مدینه و دمشق کم نبوده‌اند. به گفته او مسجد نیشابور با ستون‌های مرمر و صفحات طلا و دیوارهایی که نقوش فرو رفته داشت، از عجایب روزگار بود و در همه خراسان و سیستان، مانند مسجد هرات نبوده است. از مطالعه گچ‌بری‌ها، ستون‌ها و سرستون‌ها که از محراب مسجد نایین برجاست و نیز از مناره زیبای مسجد تاریخانه دامغان، تصور مبهمی از زیبایی و جلال معماری اوایل اسلام در ایران می‌توان داشت.
سخن آخر اینکه، اسلام توانست بر روی خرابه‌های تمدن قدیم و به کمک همان باقی مانده، تمدن جدید را بنا نماید به طوری که در زمان خلفای عباسی، در اثر نفوذ تمدن ایرانی و یونانی، تمدن اسلامی به اوج ترقی رسید و پس از تسلط اعراب بر اسپانیا، تمدن اسلامی کم‌کم اروپای غربی را فرا گرفت و فرمانروایان مسلمان همین که قدرت پیدا کردند، شروع به افراشتن مساجد و کاخ‌هایی با عظمت کردند تا نشانه‌هایی از توانایی و توانگری خویش را بر عالمیان بنمایانند و در این راه همت بر آن گماشتند تا آثاری به مراتب بزرگ‌تر و باشکوه‌تر از ساختمان‌های دوره پیش از اسلام به وجود آورند. بیشتر این نخستین معماری‌های اسلامی در کشاکش ایام، تغییر ماهیت یافته و صورت اصلی خود را از دست داده است. چنانکه از نقشه کلی و تزیینات آن‌ها بر می‌آید، سازندگان این بناها استادکاران مصری، شامی، ایرانی و حتی بیزانسی بوده‌اند و عادت بر آن می‌داشتند که شیوه‌های محلی خود را در ساختن آن مساجد به کار برند. اما از اوایل قرن دوم هـ. ق به بعد است که مشاهده می‌کنیم سنتی مشخص از هنر اسلامی تکوین یافته و رو به تکامل گذارده است. شایان توجه است که تعداد قابل ملاحظه‌ای از ممتازترین نمونه‌های هنر تزیینی مسلمانان، به ویژه پارچه‌های ابریشمی و سنگ‌های قیمتی و عاج‌های کنده‌کاری شده و نیز ظروف شیشه‌ای و اشیای فلزی بسیار در کاخ‌ها و کلیساهای اروپای غربی حفظ گردیده است. این نفایس هنری که از راه تجارت و هدایای شخصی یا به عنوان غنیمت جنگی، در طول نبردهای صلیبی به خاک اروپا انتقال یافته بود، در سراسر قرون وسطی به عنوان نمونه‌های دل‌انگیزی از ذوق و تخیل استادانه گردآوری می‌شد و چه بسیار مورد تقلید هنرمندان مغرب‌زمین قرار گرفت.
در هنر تزیینی اسلام باید گفت گه اسلام در واقع میراث تزیینی بسیاری از ملل را جذب کرده است و آنها را بدون شک یکنواخت ساخته و به کلی‌ترین جنبه خود تقلید کرده است؛ لیکن در عین حال شاید بتوان گفت آن‌ها را یک نوع وضوح عقلی بخشیده است.
همان‌طوری که گفته شد، هنرمندان اسلامی جلوه‌های نبوغ خود را بیشتر در معماری و هنرهای ظریف، آشکار ساخته‌اند. معماری مسجدسازی به گونه‌ای خاص تحول یافت و آنچه از نظر مسلمانان هنرمند جلوه می‌کرد این بود که سطح خارجی و داخلی بنای مساجد، تماماً پوشیده باشند. این پوشش که عالی‌ترین جلوه‌های آن، صنعت کاشی‌کاری و گچ‌بری است، دارای طرحی یکنواخت و بدون تضاد است؛ یعنی همه‌جا، مجموعه کار و آهنگ ملایم رنگ‌ها و طرح‌ها مورد نظر است، نه یک موضوع به خصوص.
هر کس با هنر و معماری اسلامی آشنا باشد، به این مطلب توجه خواهد کرد که ریاضیات در اشکال هنرها نقش داشته است و یکی از ویژگی‌های هنری اسلام، وجود نقش‌های هندسی است که در بیشتر هنرها جلوه‌گری می‌کنند. در نقش‌های هندسی اسلامی، فضای پر و خالی شده و طرح زمینه آن، همه ارزش برابر دارند و با هم متوازن هستند و همان‌گونه هم توجه بیننده، هرگز در یک نقطه از عوامل زینتی متوقف نمی‌شود.
شکل‌های پیچاپیچ اسلامی معمولاً از یک یا چند شکل منتظم پرداخته می‌شوند که در انحناها و دوایر می‌افتند و به نقش ستارگان چند پر در می‌آیند و این بدان معنا است که تناسبات وابسته به یک نقش در سطح گسترش طرح تکرار می‌شود. طرح‌های گوناگون از نوع مشابه ـ چه بسا ـ در هم فرو بروند و شبکه‌ای از خطوط بسازند که مستمراً ادامه یابند و چند کانون یا مرکز بسازند. این پیچاپیچ هندسی، بی‌تردید عقلانی‌ترین شیوه کار بوده است؛ زیرا که این نقش، اشاره بسیار آشکاری بر اندیشه یگانگی در ورای همه مظاهر است و سرانجام اینکه سیر و سیاحت در جهان پر نقش و نگار تزیینات مسجدها و ساختمان خود بنای مساجد، بیننده را در عوامل روحانی غرق می‌نماید و پیچ و خم نقوش، ایمان به وحدت خداوند را در دل وی راسخ می‌سازد.