رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

مروری بر نامه‌های رهبر انقلاب به جوانان غرب

زینب نجیب

 

رهبر انقلاب اسلامی اولین نامه خود را به جوانان غرب، درست زمانی نوشتند که پاریس پایتخت فرانسه در شامگاه سیزدهم نوامبر ۲۰۱۵ تا ساعت اولیه صبح روز بعد، شاهد حوادث خونبار و یک سلسله از حملات هماهنگ شده تروریستی متشکل از تیراندازی‌های دسته‌جمعی و بمب‌گذاری‌های انتحاری در برخی مناطق این شهر بود که دست‌کم ۱۲۹ کشته به جای گذاشت. داعش مسئولیت این حملات را به عهده گرفت و بعد اعلام شد که همه مهاجمانِ شناسایی شده، اروپایی بودند. 
در چنین شرایطی که تروریسم به عنوان یک دغدغه و تهدید جهانی مطرح شد، نظام سلطه تلاش کرد با اتکای به آن و به بهانه مبارزه با آن، نظم موجود ظالمانه را تحکیم کند.
اما آیت الله امام خامنه‌ای از موضع شارح اصلی گفتمان انقلاب اسلامی و با اتکای بر فطرت و عدالت، الگویی جدید ارائه دادند. چرا که جامعه غرب و مخصوصاً جوانان، بیش از گذشته پذیرای اندیشه‌های جدید منطبق با فطرت انسانی شده بودند.
 از این رو ایشان در اول بهمن ۱۳۹۳، نامه‌ای نوشتند در خطاب به مخاطب جوانان؛ زیرا حس حقیقت‌جویی آنها زنده‌تر و هوشیارتر بود. ایشان درباره اسلام با آنان سخن گفتند و اذعان داشتند که تلاش ۲۰ ساله‌ای انجام شده تا اسلام به عنوان دشمن بزرگی شناسانده شود، این در حالی است که تاریخ اروپا و آمریکا از برده‌داری شرمسار است. از دوره استعمار سرافکنده است. از ستم بر رنگین‌پوستان و غیرمسیحیان خجل است. محققین و مورخین غرب از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیت و قومیت در جنگ‌های اول و دوم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی می‌کنند.  همچنین، رهبر انقلاب در این نامه، دو درخواست داشت:
۱. پرسش و کاوش درباره انگیزه‌های سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام.
۲. کسب شناخت مستقیم بی‌واسطه از دین اسلام در واکنش به سیل پیش‌داوری‌ها و تبلیغات منفی.
ایشان در توصیه‌ای به جوانان اروپایی و آمریکایی از آنان خواستند تا از روشنفکران خود بپرسند؛ چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری می‌شود؟
پس از آن، حدود ۹ ماه بعد در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۴ هم‌زمان با بازی فوتبال فرانسه و آلمان که با نتیجه دو بر صفر به نفع میزبان به اتمام رسید، صدای تیراندازی و انفجارهای متعدد، آرامش شبِ شهروندان پاریس را به طور هولناکی بهم زد. تروریست‌های داعش از سیاهی شب و سرگرمی هیجان‌انگیز مردم و مقامات فرانسوی سوءاستفاده کردند و به چند غذاخوری، سالن کنسرت و استادیوم حمله کردند و بیش از ۱۵۰ نفر را کشتند و حدود ۲۰۰ نفر هم را زخمی کردند.
این جنایت، موجب تشدید خشم و نفرت عموم مردم فرانسه و سایر کشورهای اروپایی علیه مسلمانان و شکل گرفتن راهپیمایی‌های اعتراضی گسترده‌ای در فرانسه علیه مسلمانان شد که در این اعتراضات، به قرآن، این کتاب مقدس و پیامبر عظیم الشان اسلام به شدت توهین شد، حتی روزنامه‌های فرانسوی اقدام به انتشار مجدد کاریکاتورهای توهین‌آمیز نسبت به پیامبر اسلام و قرآن کردند.
حادثه مرگبار پاریس بار دیگر رهبر انقلاب اسلامی را بر آن داشت تا با نوشتن نامه دوم، به صورت مستقیم با مردم اروپا به خصوص جوانان فرانسوی صحبت کنند. ایشان بار دیگر نامه‌ای به جوانان غربی نوشتند که به زبان انگلیسی نوشته شده بود و به ۴۸ زبان دنیا ترجمه شد و مناسبت نگارش نامه را همدردی در حوادث تلخ تروریستی در فرانسه عنوان کردند و فرمودند: «برای من تأسف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد؛ اما واقعیت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای هم‌فکری فراهم نکند، خسارت دو چندان خواهد شد.»
ایشان از تروریست به عنوان درد مشترک همه انسان‌ها سخن گفتند و بعد از تبیین خشونت‌های حاصل از القاعده و طالبان، از رنجی که فلسطینیان از جنایات صهیونیسم متحمل می‌شوند، هوشیارانه پرده برداشتند و از جوانان خواستند که برای آشنایی با حقیقت اسلام، به منابع اصلی مانند قرآن مراجعه کنند. در نامه اول، رهبر انقلاب به معرفی چهره اسلام پرداختند؛ اما در نامه دوم علاوه بر آن، تروریسم واقعی را معرفی کردند و این پدیده را درد مشترک میان انسان‌ها نامیدند؛ همان دردی که می‌تواند بیداری فطرت‌ها و اتحاد قلوب را ایجاد کند؛ مانند عفونتی که در بدن با درد و تب خود را آشکار می‌کند.
 در نامه اول و دوم، واکنش‌های بسیاری منعکس شد؛ مانند آنچه پروفسور دنیس رنکورت، عضو هیئت‌علمی و استاد سابق فیزیک دانشگاه اوتاوا،  پس از خواندن نامه رهبر معظم انقلاب، در نامه‌ای دیدگاه‌های خود را نسبت به نامه و شخصیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بیان کرد. وی در نامه‌ی خود خطاب به رهبر انقلاب چنین نوشت: «درست است که من از نظر سن‌وسال جوان نیستم؛ اما نامه‌ی ۲۹ نوامبر ۲۰۱۵ شما به جوانان غربی را با شیدایی و علاقه‌ی بسیاری خواندم. این نامه قلب و فهم مرا به هیجان آورد. ایران واقعاً از اینکه رهبری مانند شما دارد، خوشبخت است. ما در کانادا فقط سیاست‌مداران کوچک دورو، مغرض و خودشیفته‌ای داریم که برای نفع شرکت‌های بزرگ و خواسته‌های ایالات متحده رقابت می‌کنند و کسانی که در رسانه‌ی ملی شعارهای کلیشه‌ای می‌دهند. من واقعاً از تحلیل عمیق روان‌شناسانه و ژئوپلیتیکال شما در مورد ریشه‌های تروریسم بین‌الملل قدردانی می‌کنم. من باور دارم که تفسیر شما به شکلی بنیادین صحیح است و من از ارتباطی که شما با این حقیقت برقرار کرده‌اید، شگفت زده‌ام. من امید دارم که جوانان غربی نامه‌ی شما را مطالعه کرده و به آن نگاهی واکاوانه خواهند داشت و امید دارم که این نامه، بیداری قلب و ذهن غربی‌ها را سرعت می‌بخشد.» حال امروز، شاهد نامه سوم رهبر انقلاب هستیم. نگارش نامه‌ای که خطاب به جوانان و دانشجویان آمریکایی است که نمی‌خواهند کشورشان در تاریخ به عنوان کشور متجاوز و حامی تجاوز و وحشی‌گری رژیم اسرائیل ثبت شود، آن هم در زمانی که دقیقاً دولت آمریکا در این مسیر حرکت می‌کند و اقدامات آن در حمایت از رژیم کودک کش اسرائیل، در دیدگان و حافظه همه جهانیان ثبت شده است.
 این نامه، همدردی با جوانان غرب نیست؛ بلکه تشویق و تحسین آنها برای دفاع از مردم غزه است. این یعنی جوانان غرب بعد از ۱۰ سال از نامه اول، به بلوغی رسیده‌اند که مسئله اول دنیا یعنی غزه را تشخیص می‌دهند و از این رو مستحق تقدیرند. به عبارتی دیگر فضای این نامه فقط همدردی برای یک درد مشترک نیست؛ بلکه همبستگی برای مبارزه با این درد مشترک است. این یعنی جوانان غرب یک گام بلند به جلو رفته‌اند. آنها در طرف درست تاریخ ایستاده‌اند و توانسته‌اند جبهه مقاومتی برای این مبارزه شرافتمندانه دست و پا کنند.
 از اینجا به بعد، رهبر معظم انقلاب به تبیین حقیقی از رژیم آپارتاید صهیونیست می‌پردازدند و از حمایت آمریکا در این جنایات پرده برمی‌داردند. ایشان تاریخچه مبارزات فلسطین را شرح می‌دهند؛ تاریخچه‌ای که سال‌ها توسط امپراتوری رسانه‌ای غرب تحریف شده است. همچنین از مشت آهنین می‌گویند؛ همان مشتی که سال‌ها بر چهره مظلوم فلسطین کوبیده شد و امروز همان مشت توسط صهیونیست‌ها در آمریکا بر چهره جوانان آمریکایی و جامعه نخبگانی آن کوبیده می‌شود و دولت آمریکا همان‌طور که در قضیه غزه از این ظلم مستمر ابراز نارضایتی نمی‌کنند، در اینجا نیز منفعل‌اند.
رهبر انقلاب در پایان ‌نامه، به جای دعوت به آشنایی با اسلام و خواندن قرآن، یک‌قدم جلوتر رفته و به تبیین دو آیه از این مصحف شریف می‌پردازند. گویا در میان افرادی سخن می‌رانند که با اسلام آشنا و قرآن در دست دارند، در صورتی که این دانشجویان معترض، غالباً مسلمان نیستند و اگر هم باشند، نسل دوم و سوم مسلمانانند؛ اما آیات قرآن برای آنان حلاوت دارد.
تفاوت نامه‌ها، در حرکت به سوی سنگرهای بزرگ‌تر است. روزی همدردی، مناسبتی برای نگارش نامه بود و امروز همبستگی، دلیل نگارش نامه. روزی دعوت به اسلام بود و امروز گفتگو درباره آیات آن.
 این نامه بسیار بیشتر از آنکه دشمن تصور کند، مؤثر واقع شد؛ چرا که خلاء بزرگی را پر کرد. خلائی که جوانان غرب دارند و سردمداران آن، کتمان می‌کنند. این خلاء، دور شدن از حقایق فطری بشر، همچون آزادی، امنیت و صلح و آرامش برای همه است. این خلاء، گفتگو درباره همه حقایق بدون دیکتاتوری رسانه‌ای و بدون توجه به خواست و طلب جناح‌هاست. این خلاء، توجه به خواست جوانان برای همدست نشدن با جنایتکاران است.
جوانان غرب، امروز نمی‌خواهند تکه‌هایی از جورچین سیاستمداران غرب و آدم‌های نظام سلطه‌گری آنها باشند. آنها می‌خواهند، خود جورچین جدیدی بسازند. آنها می‌خواهند خود یک صفحه تاریک از تاریخ را ورق زنند.
 و آنکه به آنها جرئت طوفان داد، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران بود؛ زیرا کلید حرکت دانشگاه کلمبیا، یک هفته بعد از عملیات وعده صادق بود (۲۵ فروردین) و آنها احساس نزدیکی با جنبش ضداسرائیل در دنیا دارند و وقتی دیدند ایران نه تنها کلامی؛ بلکه به شکل عملی هم حاضر است به شکل جدی با نظام نسل‌کش و آپارتاید صهیونیستی مبارزه کند، آنها نیز از این عملیات تأثیر گرفتند.
 البته این اولین باری نیست که جوانان آمریکایی نقش مهمی ایفا می‌کنند. آنها در رابطه با جنگ ویتنام و جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی هم واکنش‌ها و اعتراضاتی داشتند و بعدها مشخص شد موضع‌گیری آنها درست بود.
این نامه در ایران نیز اثرگذار است. متاسفانه اقشاری هستند که هنوز معتقد به کدخدا و کدخدایی آمریکا هستند و این جوشش دانشجویان آمریکایی آنها را متوجه ایستادن در طرف درست تاریخ خواهد کرد. از سوی دیگر، نقش رهبر انقلاب در طراحی تمدن نوین اسلامی بیش از پیش روشن خواهد شد و البته جوانان ما دیدند که رهبر انقلاب در محوطه‌ی دانشگاه‌های آمریکا تریبون دارند و شعارهایشان از حنجره‌ی دانشجویان معترض در آمریکا شنیده می‌شود.