در عین حالی که این نعمت بزرگ را باید ارزش بگذاریم و قدر بدانیم و شکرگزار آن باشیم، باید مواظب هم باشیم که تکلیف مهمی هم به دوشمان میآید که انشاءالله خودمان احترام این لباس را حفظ کنیم و کاری نکنیم که مردم نسبت به این لباس بدبین بشوند.
عزیزان! قدر این لباستان را بدانید! مبادا رفتار ما بهگونهای باشد که احترام این لباس کاسته شود. توهین به این لباس یعنی توهین به دستگاه امام زمان صلواتاللهعلیه. اگر رفتار ما موجب فراهم شدن زمینه چنین توهینی باشد، ما زمینه چنین توهینی را فراهم کردهایم و مسئولش خواهیم بود.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
برای اینکه یک یادی از بزرگان شده باشد و برادران عزیز قدر لباس روحانیت را بیشتر بدانند، یک داستانی را از مرحوم علامه طباطباییرضوان الله علیه نقل میکنم به شرطی که یک صلواتی به روح ایشان اهدا بفرمائید؛ ایشان میفرمودند که ما مدتی به نجف مشرّف شدیم و در آنجا مشغول تحصیل بودیم. ایشان در تبریز یک مزرعه ای داشتند که اجاره این مزرعه را برای ایشان میفرستادند و زندگی ایشان با همان تأمین میشد و از سهم امام استفاده نمیکردند. ایشان میفرمودند بعد از چندی مشکلاتی پیش آمد که دیگر از ایران برای ما پول نمیفرستادند؛ چون در ارتباط جنگ، روابط ایران و عراق قطع شده بوده و ایشان به خاطر فقر و گرفتاری، خیلی در تنگنای معیشت قرار گرفته بودند. ایشان بچه کوچک داشتند و مادر بچه شیر نداشت و گرفتاریهای زیادی داشتند.
ایشان میفرمودند من در فکر فرو رفته بودم که چه کار کنم؟! شبی در همین افکار بودم که دیدم یک کسی در میزند. پاسی از شب گذشته بود، نیمهشبی بود. رفتم در را باز کردم و دیدم یک شخصی با یک قیافه و لباس نامأنوسی، لباسی که معمولاً پوشیدنش مرسوم نیست، درِ خانه در زد و سلام کرد و گفتم سلامٌ علیکم، شما چه کسی هستید؟! گفت من شاه حسین ولی هستم. من تعجب کردم، این اسم را هم نشنیده بودم. گفتم چه فرمایشی دارید؟! گفت آقا فرمودهاند که دوازده سال است ما متکفّل مخارج شما هستیم، نگران نباشید! این را گفت و رفت. در را بستم و به داخل خانه آمدم. از یک طرف فکر کردم که یک همچون شخصی با این قیافه، در نجف، یک قیافه ای با یک لباس دهاتی مانند مال مثلاً صد سال، دویست سال پیش، این کجا بود؟! خانه ما را از کجا میدانست؟! آقا چه کسی هستند؟!
ابتدا به ذهنم آمد که منظور از آقا، مولا امیرالمؤمنین باشد. بعد فکر کردم که اینکه میفرماید ما دوازده سال متکفل شما هستیم، ما دوازده سال نیست که به نجف آمدهایم، کمتر از دوازده سال است، چطور آقا فرمودهاند دوازده سال؟! آیا منظورشان این است که یعنی از آن وقتی که به نجف آمدهایم؟! دیدم جور درنمیآید. خلاصه خیلی فکر کردم. گفتم اگر از آن وقتی که طلبه شدیم منظور است، بیشتر از دوازده سال است. این از چه تاریخی بوده که میفرماید دوازده سال است که ما متکفل مخارج شما هستیم؟!
بعد از فکر زیادی، یادم آمد که من دوازده سال است که معمم شده ام و آن وقت فهمیدم که منظور از آقا هم، مولا امام زمان صلواتاللهعلیه است و از فردا گشایشی در کار ما پیدا شد و مسافری از تبریز آمد و بخشی از اجارهای که باید به ما برسانند، رسید و کار ما راه افتاد. از طرفی مانده بودم که این شخص چه کسی بود؟! من یک همچون اسمی نشنیده بودم.
مدتی گذشت و ما به ایران برگشتیم و در آن قریهای که نزدیک تبریز بوده و محل اقامت ایشان بوده و حالا جز شهر شده، یک روز برای فاتحه خواندن به قبرستان آنجا رفته بودم. دیدم یک گوشهای یک مقبره مخروبهای هست. یادم نمی آمد که اینجا مقبره چه کسی است. بالاخره گشتم و یک پیرمردی را پیدا کردم و پرسیدم این مقبره که اینجا هست مال چه کسی است؟! گفت نمیدانم، معروف است که میگویند اینجا مقبره شاه حسین ولی است. معلوم شد که آن شخص، صورت برزخی و صورت مثالی آن شخصی بوده که در شهر ما و در روستای ما آنجا مدفون است و این با آقا امام زمانعجل الله فرجه الشریف رابطه ای داشته است.
منظورم از نقل این داستان، همان جمله بود که دوازده سال است که شما تحت تکفل ما هستید، حتی نه از آن وقتی که طلبه شدید؛ تا معمم نشده بودید اسمتان در دفتر ما نبود. از آن وقتی که معمم شدید، شما در دفتر ما وارد شدید و ما متکفل هزینه شما هستیم!
عزیزان! قدر این لباستان را بدانید! مبادا رفتار ما بهگونهای باشد که احترام این لباس کاسته شود. توهین به این لباس یعنی توهین به دستگاه امام زمان صلواتاللهعلیه. اگر رفتار ما موجب فراهم شدن زمینه چنین توهینی باشد، ما زمینه چنین توهینی را فراهم کردهایم و مسئولش خواهیم بود. در عین حالی که این نعمت بزرگ را باید ارزش بگذاریم و قدر بدانیم و شکرگزار آن باشیم، باید مواظب هم باشیم که تکلیف مهمی هم به دوشمان میآید که انشاءالله خودمان احترام این لباس را حفظ کنیم و کاری نکنیم که مردم نسبت به این لباس بدبین بشوند.
پروردگارا! تو را به مقام مقدس ولیعصر ارواحنافداه قسم میدهیم که همه دوستان آن حضرت را مورد عنایت قرار بده! جوانهای ما را از شبهات و شکوک شیطانی حفظ فرما! سایه مقام رهبر عظیم را بر سرمان مستدام بدار!
(سخنرانی علامه مصباح یزدی در حوزه علمیه امام خمینی (ره) ارومیه، 22 آبان، 1379)