امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

ضرورت اهتمام ویژه به علوم عقلی در دروس حوزه

 محمدمهدی فریدونی

 با توجه به اینکه در جوامع اسلامی در دهه‌های اخیر توجه زیادی به علوم عقلی شده است و انحرافات جدی نیز به وجود آمده و بخش زیادی از شبهات را بدون تسلط به علوم عقلی نمی‌توان پاسخ داد، ضرورت دارد که به این علوم نیز به دیده علوم جنبی نگریسته نشود

هر چند در دو دهه گذشته در زمینه علوم عقلی کارهای بیشتری نسبت به قبل انجام شده است، با این وجود هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله بسیار زیادی است. در حوزه‌های علمیه به فقه و اصول به عنوان درس اصلی نگاه می‌شود؛ اما به علوم عقلی مثل فلسفه و کلام و حتی منطق به عنوان دروس جنبی و کم اهمیت نگاه می‌شود. منطق تنها در پایه اول به صورت مختصر و در پایه دوم یا سوم به صورت اجمالی خوانده می‌شود، بدون اینکه طلبه متوجه اهمیت و کاربرد آن باشد. در کلام نیز علی‌رغم اهمیتی که دارد و عمده شبهات مطرح در سطح جامعه کلامی هستند و با وجود اینکه در چندین پایه کلام تدریس می‌شود؛ اما به دلیل متون آموزشی بروز نشده و غیر استاندارد و روش‌های غیر صحیح تحصیل و تدریس آن‌ها و از طرف دیگر، نگاه جنبی و کم اهمیت به آن‌ها باعث شده است که نوع طلبه‌ها در مباحث اعتقادی و توان استدلال، در حد مطلوب نیستند.
در زمینه فلسفه نیز علی‌رغم تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب؛ اما هنوز در حد بدایةالحکمة و نهایةالحکمة خوانده می‌شود و آن نیز به عنوان درس جنبی و کم اهمیت!
در ادامه به برخی فرمایشات رهبر معظم انقلاب درباره اهمیت علوم عقلی به ویژه فلسفه در حوزه‌های علمیه اشاره می‌کنیم:
«یک مسئله، مسئله‌ی درس فلسفه و رشته‌ی فلسفه است. توجه بکنید؛ اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته‌ی فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از این‌ها مسئولیتی دارند. رشته‌ی فقه مسئولیتی دارد، فلسفه هم مسئولیت‌های بزرگی بر دوش دارد. پرچم فلسفه‌ی اسلامی دست حوزه‌های علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانی که احیاناً صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را برمی‌دارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه می‌افتد دست کسانی که شاید صلاحیت‌های لازم را برایش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعه‌ی ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه‌های وارداتی مختلف، لخت و بی‌دفاع خواهد ماند. آن چیزی که می‌تواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نیست؛ علوم عقلی است؛ فلسفه و کلام. این‌ها لازم است. در حوزه، این‌ها رشته‌های مهمی است…»
«فلسفه‌ی اسلامی، فقه اکبر است؛ پایه‌ی دین است؛ مبنای همه‌ی معارف دینی در ذهن و عمل خارجی انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد. مرکز فلسفه هم باید حوزه‌ی علمیه باشد. یکی از بزرگ‌ترین خسارت‌هایی که ما کردیم، این بوده که مرکز فلسفه‌ی اسلامی از حوزه‌ی علمیه به مناطق مختلف منتقل شده است. بعضی از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند. می‌گفتند برخی از آقایانی که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس می‌کنند و ناقص و سطحی و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبی را دست افراد می‌دهند. این‌ها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند. من خدمت آقای «جوادی» و آقای «مصباح» هم به تفاریق مکرّراً گفته‌ام باید کاری کنیم که قم از مرکزیّت و مرجعیّتِ فلسفه نیفتد و قطب اصلی فلسفه‌ی اسلامی همچنان باقی بماند؛ بنابراین در این زمینه هرچه شما تلاش کنید، بجا و بحق خواهد بود. همه باید تلاش کنند؛ مدیریّت حوزه و اساتید فلسفه هم باید تلاش کنند. طلّابِ فلسفه را باید تشویق کرد.»
«فلسفه‌ی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک می‌کرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است.»
«حوزه‌ی علمیه‌ی قم که بحمداللَّه در رشته‌ی فقاهت – که ما هم بارها گفته‌ایم رشته‌ی اصلی در حوزه‌های علمیه‌ی ماست – پیشرفت‌های خوبی کرده است، مبادا پرچم فلسفه‌ی اسلامی را زمین بگذارد. من احساس خطر می‌کنم. فلسفه‌ی اسلامی، فلسفه‌ی بسیار والایی است. فلسفه‌ی اسلامی، آن منطق عقلانیای است که می‌تواند بیپایگی بسیاری از تفکّرات شبه فلسفی و فلسفی را روشن کند. فلسفه‌ی اسلامی، افتخار حوزه‌های علمیه است. پرچم فلسفه‌ی اسلامی، همیشه در دست حوزه‌های علمیه بوده و بیش از همه در دورانهای اخیر، حوزه‌ی علمیه‌ی قم آن را در دست داشته است. مبادا این پرچم را زمین بگذارید. من از چند طریق هشدارهایی شنیدم که برایم قدری نگران کننده است. فلسفه‌ی اسلامی باید در سطوح مختلف، با شیوه‌های خوب، با کتاب‌های قوی و با استفاده از متون راقیی گذشته تدریس شود.»
«فلسفه هم اگرچه در حوزه‌ها رایج است؛ اما درحقیقت باید گفت که مهجور است. فلسفه باید در حوزه‌ها رواج پیدا کند. فلسفه فقط این نیست که ما کتاب منظومه یا اسفار را بگیریم و از اول تا آخر بخوانیم؛ نه، تبحر در فلسفه به این معناست که ما بتوانیم از تمام افکار فلسفی موجود دنیا – که به شکل ساعت‌نگاری پیش می‌رود و ساعت ‌به‌ ساعت فکر فلسفی مطرح می‌شود – و از مادّه‌ی فلسفه‌ی موجود خودمان مطلع باشیم و در مقابل فلسفه‌های غلط و انحرافی، خودمان را در حال آماده‌باش نگهداریم و احیاناً اگر نقطه‌ی مثبتی در آن‌ها هست، از آن نقطه‌ی مثبت استفاده بکنیم. فلسفه‌ی ما این‌طوری پیشرفت می‌کند؛ والّا در حد شناخت افکار و کلامات بزرگان به این اندازه ارزشی ندارد. فلسفه باید ما را به معرفت کامل برساند. باید دید در وادی معرفت در سطح بشری، چه‌کار دارد می‌شود. بایستی پی‌درپی کارهای جدید، افکار جدید، روش‌ها و متدهای جدید در حوزه مطرح بشود.»
«در گذشته در حوزه‌ی قم با فلسفه و وجود مرحوم آقای «طباطبایی» مخالفت می‌شد. می‌دانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دوره‌ی اخیر، قم مرکز حوزه‌ی فلسفی ما بوده است؛ آقای طباطبایی هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم‌الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآب‌های آن‌طوری نبوده است – البته جلسات خصوصی را کاری نداریم – مراتب علمی و فقه و اصولش هم طوری نبوده که کسی بتواند آن‌ها را انکار کند؛ در عین‌ حال کسی مثل آقای طباطبایی که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفی ما در جامعه و بین علمای دین محدود است. با بودنِ استادی مثل آقای طباطبایی، جا داشت امروز تعداد زیادی استاد درجه‌ی یک از تلامذه‌ی ایشان در قم و دیگر شهرستان‌ها داشته باشیم. آقای طباطبایی فرد فعّالی بود؛ بنابراین جریان فلسفی‌ای که به وسیله‌ی ایشان پایه‌گذاری شد، باید به شکل وسیعی گسترش پیدا می‌کرد، که نکرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقای «بروجردی» بودیم و الآن هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه می‌کنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود.»
رهبر انقلاب در بیانیه حوزه سرآمد نیز بر لزوم توجه به علوم عقلی به ویژه کلام در کنار فقه تاکید داشته و می‌فرمایند:
«برنامه‌های درسی حوزه به گونه‌ای نوشته شود که فقه روشن‌بین و پاسخگو و به‌روز، و البتّه فنّی و متّکی به شیوه‌ی اجتهادی، همراه با فلسفه‌ی روشن و دارای امتداد اجتماعی و صاحب‌نظر در شاکله‌ی زندگی جامعه، در کنار دانش کلام رسا و استوار و دارای قدرت اقناع، به وسیله‌ی استادان ماهر تدریس شود…»
این حقیقت قابل کتمان نیست که عمده شبهات و سوالات و نیازهای جامعه، سوالات و شبهات اعتقادی است، نه فقهی؛ بلکه سوالات فقهی اگر وجود داشته باشد، عمدتاً یا به توضیح المسائل رجوع می‌کنند یا نهایتاً از دفتر مرجع تقلید سوال می‌پرسند یا از روحانی که در دسترس باشد و روحانی نیز حتی اگر مجتهد باشد، نمی‌تواند به رأی خود فتوا دهد؛ بلکه باید فتوای مرجع تقلید سوال کنند را جویا شود. با این وجود می‌توان گفت بالای ۸۰ درصد از وقت و هزینه و دغدغه‌ی حوزه‌های علمیه صرف مباحث فقهی می‌شود که هر چند لازم و ضروری است به ویژه در مباحث مستحدثه؛ اما نیاز اعتقادی مردم و سوالات و شبهات آنان که روز به روز به کمیت و کیفیت آن‌ها افزوده می‌شود باید با کلام و فلسفه و سایر علوم عقلی پاسخ داده شود؛ ولی این دانش‌ها در حوزه‌های علمیه به عنوان دروس جنبی لحاظ شده و طلاب به قابلیت لازم و مهارت لازم برای پاسخگویی نمی‌رسند؛ بر همین اساس از طرفی فراگیران حوزه‌های علمیه احساس بی‌فایده بودن علوم حوزوی به آنان دست می‌دهد و از طرف دیگر جامعه نیز احساس می‌کند حوزه‌های علمیه پاسخگوی او نیست.
بنابراین، با توجه به اینکه در جوامع اسلامی در دهه‌های اخیر توجه زیادی به علوم عقلی شده است و انحرافات جدی نیز به وجود آمده و بخش زیادی از شبهات را بدون تسلط به علوم عقلی نمی‌توان پاسخ داد، ضرورت دارد که به این علوم نیز به دیده علوم جنبی نگریسته نشود. نه تنها فلسفه؛ بلکه حتی علم کلام در حوزه علمیه به عنوان علمی جنبی مورد توجه قرار می‌گیرد؛ از این رو باید این رویکرد که فقط فقه و اصول درس اصلی محسوب می‌شود در حوزه تغییر یابد و همه علوم حوزوی چه عقلی و چه نقلی به عنوان درس‌های اصلی مورد توجه قرار بگیرد تا توازن لازم برقرار شود. در همین رابطه شورای عالی در مصوبه ۶۲۴ با عنوان (آیین‌نامه مدیریت مراکز تخصصی و مؤسسات آموزش عالی) یکی از وظایف گروه‌های اموزشی مراکز تخصصی و موسسات اموزشی را این‌گونه تصویب کرده است: «پیشنهاد رشته و گرایش‌های مورد نیاز، جهت طرح در شورای واحد آموزشی.»
از این رو شورای عالی می تواند این نگاه را تغییر داده و با بازنگری در اولویت‌بندی‌های سنتی با توجه به نیاز جامعه علوم عقلی را نیز در اولویت قرار داده تا پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.