امام حسین علیه‌السلام:  لا یکمُلُ الْعَقْلُ الَّا بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛ عقل، جز از راهِ پیروی حق کامل نمی‌شود.   (بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷) 

شهادت؛ کامل‌ترین مصداق بندگی

 آدم می‌تواند یک کمی سعی کند در آن قله‌ای که اولیای خدا در رأسش قرار گرفتند در دامنه‌اش حرکت کند به آن سمت، اقلاً از خدا بخواهیم، خدایا! چنین معرفتی، چنین نیتی ولو یک جو به ما هم بده! اگر این دعا مستجاب بشود فکر نمی‌کنم ما در عالم، بردی بهتر از این و سودی بیشتر از این توانسته باشیم به دست بیاوریم که یک کمی معرفتشان را به ما بدهند، معرفت ما طوری بشود که بتوانیم عبادتی برای خدا، لاخوفا من النار ولاطمعا فی الجنه بل لأنه اهلاً للعباده انجام بدهیم.

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
خداوند متعال گفته: آن بهترین‌هایی که برای شما ممکن است، در سایه بندگی کردن به شما می‌دهیم. کامل‌ترین مصداقش آن است که جان‌تان را هم به خدا تسلیم کنید. کارهای دیگر بندگی که ما می‌کنیم کارمان را تسلیم می‌کنیم، خم شدن و راست شدن و با زبان حرف زدن و این‌ها را برای خدا انجام می‌دهیم؛ اما اگر شد که جانمان را هم بدهیم، مگر چنین چیزی می‌شود؟! فقط در جهاد می‌شود. البته خود آن جهاد هم مراتبی دارد. شاید در عالم کامل‌ترین کسی که همه چیزش را داد سیدالشهدا بود، قبل از خودش حتی تا طفل شیرخواره‌اش را هم داد و گفت: تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا وَاَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا. تو را می‌خواهم و همه چیز برای تو. ابراهیم گفت: إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي؛ اما سیدالشهدا فرمود: زن و بچه و طفل شیرخوارم هم برای تو! اگر آن معنا را درباره عبادت پذیرفتیم و معنایی که هدف خلقت، عبادت است یعنی چه، آن وقت جهاد هم به‌عنوان کامل‌ترین مصداق عبادت برای ما قابل‌فهم می‌شود که خدا چرا این را دوست دارد؟ او دوست دارد چون تو با این وسیله به بهترین فیض‌های الهی نائل می‌شوی، او که چیزی کم ندارد، او از باب اینکه حسنش به قول آقایانی که مسائل عقلی و این‌ها را می‌نویسند فوق مالایتناهی بما لایتناهی است، لازمه این مرتبه وجودی‌اش این است که دوست دارد که دیگران هم بهره‌مند بشوند. او دوست دارد که شما به کمال برسید، به بهترین لذت‌ها برسید. ملائکه از اول که خدا خلق‌شان می‌کند در همان راهی هستند که هر روز دارند فیض الهی را دریافت می‌کنند، در همان مقام معلوم خودشان هستند که دیگر بالا و پایین و هم ندارند، وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ،[1] اما خدا یک موجودی آفریده که خودش بتواند مقامش را تعیین کند که تا کجا بروم یعنی همتت چه اندازه است؟ چه قدر حاضری بندگی کنی؟ اختیارش با خودت است، از یک الله گفتن شروع می‌شود؛ بلکه از یک توجه قلبی به اسم الله تا به شهادت سیدالشهدا منتهی می‌شود. اگر شهادت این‌قدر اهمیت دارد برای این است ‌که کامل‌ترین مصداق بندگی است و بندگی هدف اعلای خلقت انسان است و این نوع بندگی که انسان به آن می‌رسد، بندگی اختیاری است، والا فرشتگان غیر از این راهی ندارند... عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ*لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ،[2] راهشان یک‌سویه است و دیگر برگشتی ندارد؛ جبرئیل از اولی که خلق شده جبرئیل بوده و تا آخر نیز همین است؛ اما این انسان اعجوبه خلقت است، کامل‌ترین مخلوقات خداست که خودش می‌تواند مقام خودش را تعیین کند، به دست خودش حدش را تعیین کند که به کجا می‌خواهد برسد، تا کجا؟ تا آنجایی که آن ملائکه هم خادم تو می‌شوند و افتخار می‌کنند که خدمتگزار مؤمن باشند! سر آدم سوت می‌کشد که چه می‌گوید! آن فرشتگانی که اصلاً عصیان برای آن‌ها معنا ندارد، عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ، بیایند دم درب بهشت به مؤمنین خوش‌آمد بگویند، طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ؛[3] خوش آمدید! کارشان این است که بیایند آنجا دم در نوکری کنند و خوش‌آمد بگویند. عالی‌ترین مرتبه این بندگی آن است که با شهادت حاصل می‌شود.
مراتب شهادت در راه خدا
سؤال دیگری که در اینجا شایسته است پاسخ داده شود این سؤال است که آیا همه آن‌هایی که جهاد کردند و به شهادت رسیدند، همه این‌ها در یک ردیفند؟ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، خدا جان این‌ها را خرید و در مقابلش بهشت می‌دهد؛ آیا خدا که این جان را خرید، آن بهشتی که می‌دهد همه یک طورند یا فرق دارد؟ اگر فرق دارد، چرا فرق دارد و فرقش به چیست؟
فرض کنید در یک جبهه جنگی صد نفر شهید شدند. از این نمونه‌ها ما در جنگ فراوان داشتیم، صد نفر در یک جبهه‌ای شهید شدند، همه إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، خدا جان این‌ها را خرید و به همه‌شان هم بهشت خواهد داد، وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ؛[4] کیست که بهتر از خدا به عهدش وفا کند؟ عهد کرده، می‌دهد، حتماً خواهد داد، هیچ تخلف ندارد؛ اما فرموده به همه به یک اندازه می‌دهم یا فرق دارد؟ چه قدر فرق دارد؟... آن‌قدر فرق دارد که آن‌هایی که در درجه پایین‌تر هستند نمی‌توانند لذتی که آن بالایی‌ها می‌برند را درک کنند. اصلاً نمی‌فهمند که آن‌ها چه می‌فهمند و چه لذتی می‌برند که این‌ها ندارند. همه کنار هم هستیم مثلاً، عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ،[5]...
نیت؛ عامل اختلاف مراتب شهدا
اجمالش این است که این فرق‌ها به واسطه تفاوت نیت آدم‌ها است. معرفت و محبتی که از آن نیت برمی‌خیزد باعث می‌شود ارزش کارها کم و زیاد بشود. بخواهیم و نخواهیم معرفت پیغمبر اکرم و سیدالشهدا (علیهما السلام) نسبت به خدا قابل مقایسه با معرفت ما نیست، این است که مراتب درجات‌شان هم خیلی با ما فرق دارد. حالا یکی از چیزهایی که همه ما قبول داریم و ممکن است درباره‌اش زیاد فکر نکرده باشیم؛ اما قبول داریم که همه کسانی که به بهشت می‌روند، در یک مرتبه‌ای با شفاعت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌روند حتی انبیا، حالا شما انبیایش را کنار بگذارید، معصومینش را هم کنار بگذارید، همه گناهکاران که به بهشت می‌روند نهایتاً با شفاعت پیغمبر اکرم است، یعنی چه؟ یعنی یک کلمه پیش خدا می‌گویند خدایا! دوست دارم که این‌ها را بیامرزی و ببخشی، دست‌شان را بگیر و ببرشان. این چه مقامی است؟! در جهاد هم این نیت‌ها فرق می‌کند. حالا آن‌هایی که نیت‌هایشان اصلاً در عبادت‌های دیگر هم باعث کمبود ثواب یا بطلان عبادت و این‌ها می‌شود این‌ها هیچ، آن تقسیمی که همه ما شنیدیم و چند تا روایت هم دارد این است که عبادت چند مرحله دارد، سه مرحله کلی دارد؛ قوم عبدوا الله خوفا من النار فذلک عبادة‌ الاجری، قوم عبد الله طمعا فی الجنه فذلک عبادة التجار، قوم وجد الله اهلا للعبادة فعبدوا، فتلک عبادة الاحرار. خب ما در همان چند مرتبه اولش هم، خوفاً من النار هم اگر شهادت نصیب‌مان بشود کلاهمان را به عرش می‌اندازیم، خود آن‌هم بسیار مقام عالی است؛ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا،[6]؛ اما نسبت به آن مقامی که اولیای خدا، انبیا و مثل پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله به آن رسیدند، ما با محاسبات کامپیوتری هم نمی‌توانیم فرقش را بفهمیم که چیست. اگر بخواهیم باید سعی کنیم نیت‌مان را به آن مرتبه عالی‌تر نزدیک کنیم...
یک راه ساده‌ای است که آدم می‌تواند یک کمی سعی کند در آن قله‌ای که اولیای خدا در رأسش قرار گرفتند در دامنه‌اش حرکت کند به آن سمت، اقلاً از خدا بخواهیم، خدایا! چنین معرفتی، چنین نیتی ولو یک جو به ما هم بده! اگر این دعا مستجاب بشود فکر نمی‌کنم ما در عالم، بردی بهتر از این و سودی بیشتر از این توانسته باشیم به دست بیاوریم که یک کمی معرفتشان را به ما بدهند، معرفت ما طوری بشود که بتوانیم عبادتی برای خدا، لاخوفا من النار ولاطمعا فی الجنه بل لأنه اهلاً للعباده انجام بدهیم.
گدایی اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین؛ راه کسب معرفت
این چیزی است که اصحاب سیدالشهدا در شب عاشورا به آن رسیدند. می‌شود یک جو از آن را هم به ما بدهند؟ اگر بشود راهش گدایی است، راهش همین است که برویم در خانه سیدالشهدا گدایی کنیم، همین زیارت السلام علیک یا اباعبدالله، آمدیم مهمان تو هستیم، چیزی که از شما می‌خواهیم این است که دعا کنید خدا یک جو این معرفت را به ما بدهد، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهیم؛ اما به شرطی که راست بگوییم. اگر یک ضرر مادی به ما رسید نگوییم آقا! این چه کاری بود!... بزرگانی از مراجع تقلید بودند که در خانه‌شان روضه هفتگی قرار می‌دادند و چند نفر می‌آمدند. مقید بودند خودشان کفش کسانی که شرکت می‌کنند را جلوی پایشان جفت کنند. به نظرم مرحوم آقای بهجت از آقاشیخ محمدحسین کمپانی نقل می‌کردند که ایشان روزهای پنج‌شنبه در منزلشان یک روضه هفتگی داشتند، مقید بودند چایی را خود ایشان بریزد و ببرد جلوی مهمان بگذارد، موقعی هم که مهمان‌ها می‌خواهند بروند خودش برود کفش‌ها را جفت بکند. این برای این بود که مثلاً یک میوه بهشتی بیشتر به او بدهند؟! اصلاً دوست داشت. اگر آدم یک محبت گیرش بیاید هیچ ضرر نمی‌کند هر چه هم از دستش برود ضرر نمی‌کند...
پروردگارا! تو را به مقام سیدالشهدا و همه عزیزانی که مثل سیدالشهدا آن‌ها را دوستشان می‌داری، یک جو از معرفت و محبت خودت و اولیای خودت را به ما افاضه بفرما! 
__________________________
[1]. صافات، 164.
[2]. انبیا، 26 و 27.
[3]. زمر، 73.
[4]. توبه، 111.
[5]. حجر، 47.
[6]. نساء، 95.