امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

شرایط مدیریت انقلاب در امروز قابل مقایسه با شرایط قبلی نیست

شرایط مدیریت انقلاب در امروز، قابل مقایسه با شرایط قبلی نیست. به جهات متعددی مهم‌تر هست و نقش رهبر در پیشبرد و حراست از این انقلاب و هدایت برای آینده انقلاب در مقطع فعلی، بسیار مهم‌تر از دوران اول انقلاب است. این اهمیت مسئله رهبری است. 

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
مسئله بعدی، تغییر شرایط محیطی و روابط بین‌الملل است. در شرایطی که انقلاب شد، شرایط بین‌المللی جوری بود که با توجه به آن شرایط، انقلاب یک برنامه‌ای را برای خودش طراحی و اجرا کرد؛ اما این شرایط در طول چهار دهه بسیار تغییر کرد. هم در درون آن کشورها شرایط عوض شده، هم نگاهشان به این انقلاب عوض شده و موضع‌گیری‌شان در مقابل این انقلاب تغییر کرده است. این تغییر شرایط بیرون از خود جامعه انقلابی ایران است. خود این‌ها بر اهمیت مدیریت این انقلاب می‌افزاید.
این است که عرض می‌کنم مدیریت این انقلاب در این وقت، از سخت‌ترین مواقف مدیریت انقلاب از زمان پیدایش انقلاب تاکنون است و کسی که می‌خواهد مدیریت کند، باید علاوه بر سایر مسائلی که در مدیریت این انقلاب مؤثر بوده، این‌ها را رعایت کند؛ که من با چه کسانی مواجه‌ام، چه تغییراتی در این نسل پدید آمده، چه تغییراتی در دنیا به وجود آمده که ارتباط پیدا می‌کند با این‌ها، و چه دشمنی‌هایی در خارج به وجود آمده که دشمنی‌های جدیدی است، چه عواملی امروز برای اِعمال آن دشمنی‌ها پدید آمده که آن روز نبود. اوایل انقلاب، ما چیزی به نام رسانههای مجازی نداشتیم. اگر کسانی می‌خواستند تبلیغات علیه انقلاب کنند، با روزنامه و مقاله و... بود؛ اما امروز عواملی در اختیار دارند که می‌توانند بچه‌های ما را در خانه‌های خودشان تحت تأثیر قرار دهند. این آفت‌هایی که امروز ایجاد شده، هیچ‌وقت برای انقلاب نبود و احتیاج به مدیریت خاص نداشت؛ چون اصلاً موضوعیتی نداشت. امروز با توجه به این شرایط باید این جامعه را مدیریت کرد که از آفات کاسته بشود و از فرصت‌ها بهتر استفاده بشود. اینها اول انقلاب مطرح نبود. البته آن‌وقت هم ویژگی‌های خاصی برای بنیانگذار انقلاب لازم بود که الان ضرورت ندارد. الحمدللّه عوامل موافق هم فراوان هست. میلیون‌ها انسان، طرفدارند و افتخار می‌کنند که عضو این انقلاب هستند. منابع مادی، معنوی، دانشگاه، حوزه، معادن، پیشرفت تکنولوژی، پیشرفت در سلاح‌های خیلی پیشرفته و نوین و... این‌ها چیزهایی است که الان مطرح است و باید اینها را بشناسیم.
به هر حال منظور این است که شرایط مدیریت انقلاب در امروز، قابل مقایسه با شرایط قبلی نیست. به جهات متعددی مهم‌تر هست و نقش رهبر در پیشبرد و حراست از این انقلاب و هدایت برای آینده انقلاب در مقطع فعلی، بسیار مهم‌تر از دوران اول انقلاب است. این اهمیت مسئله رهبری است. حالا رهبر در چنین موقعیتی که مشکلات جدیدی به وجود آمده، با وجود نسل‌هایی که امام (ره) را ندیدند، سخنرانی‌های امام را نشنیدند، آن آموزش‌های اول انقلاب، عواملی که موجب ضدیت با دستگاه پهلوی می‌شد، ظلم‌ها و ستم‌های دستگاه پهلوی را ندیدند، آن زندان‌ها و شکنجه‌ها را ندیدند، بفهمد چه کار کند، چه بگوید، با کی بگوید، در چه موقعیتی، با چه لحنی، روی چه عواملی تکیه کند، عواملی را با اشاره بگذرد، تصریح نکند، کار حکیمانه‌ای می‌خواهد که زحمت نوشتن یک سطر این بیانیه با نوشتن یک اعلامیه کامل زمان ابتدای انقلاب شاید مساوی باشد. اینکه کسانی تحقیقاً گفتند کاری که رهبر انقلاب در تدوین این بیانیه کردند، از فکر خیلی عمیق، سنجیده، حساب‌شده و جامع‌نگر برخوردار هست، تعبیرهای بجایی است و بنده هم باید اعتراف کنم که با همه آنچه گفتم، حقِ اهمیت این بیانیه و ارزشش ادا نمی‌شود.
سؤالی ناظر به شرایط اجتماعی صدور این بیانیه برای برخی افراد و حتی بعضی عناصر مؤمن، مطرح است. بالاخره در بُرهه‌ای هستیم که از جنبه‌های مختلف، مشکلاتی وجود دارد؛ فشارهای اقتصادی زیاد است و مردم بعضی گلایه‌ها را دارند. در چنین شرایطی صحبت از اینکه گام دوم انقلاب است و باید تمدن نوین اسلامی را شکل دهیم و... محل سؤال است. چرا رهبر انقلاب اسلامی در چنین شرایطی بیانیه‌ای با این محتوا و ادبیات صادر کرده‌اند؟
بنده تصورم این است که در این موقعیت لازم بود یک ارزشیابی از گذشته انقلاب بشود و برای آینده، روی دو دسته از عوامل مطالعه بشود؛ یکی عوامل مثبت و شرایط مساعد و امکاناتی که برای ادامه کار انقلاب و پیشرفت این انقلاب لازم است که آن‌ها درست شناخته و تقویت بشود، یکی هم در مقابل خطرها و تهدیدهایی که هست، پاسخ داده بشود و آن‌ها تضعیف بشود. این خطرها چند دسته هستند؛ یکی خطرهایِ اصول فکری است که حالا کی گفت انقلاب لازم است؟ چه لزومی دارد که این انقلاب اسلامی باشد؟ انقلاب اسلامی باید بر مسائل دینی تکیه کند و به سایر مسائل چه کار دارد؟ مگر اصلاً می‌شود یک انقلابی دوام پیدا کند و همیشگی باشد؟ انقلاب یک پدیده اجتماعی است و مثل همه پدیده‌های دیگر، حیاتی دارد و مرگی دارد. هر موجودی که متولد می‌شود در یک زمانی متولد می‌شود و یک دورانی را سپری می‌کند؛ جوانی و قدرت و پیری و می‌میرد و تمام می‌شود. این هم همین‌طور است؛ چهل سال عمر کرده و دیگر بس است، چه لزومی دارد که دوام پیدا کند؟ یا شبهات دیگری از این قبیل که شرایط تغییر کرده است. آن وقت که ما انقلاب کردیم، یک شرایط خاصی بود و امروز این‌جور نیست. لزومی ندارد که ما دیگر از آن انقلابی که در آن شرایط پیش آمده بود، حمایت کنیم.
اولاً از نظر تئوریک، یک مسئله جامعه‌شناختی است که آیا هر انقلابی مرگ دارد یا نه؟ یک تئوری این است که هر انقلابی یک پدیده اجتماعیِ انسانی است و خواه ناخواه خواهد مُرد و زیاد هم تلاش کردن برای اینکه عمرش طولانی بشود، فایده‌ای ندارد. این یک خطر از لحاظ فکری است.
خطر دیگر از لحاظ اینکه شرایط تغییر کرده است. آن شرایطی که آن روز بود، الان نیست. در یک جاهایی ما یک قوت‌هایی داشتیم، آنها از بین رفته. از آن طرف ضعفهایی داشتیم که برطرف شده است. ما آن روز ضعف علمی و تکنولوژی و ضعف سلاح داشتیم؛ این‌ها امروز نیست، دیگر چه لزومی دارد ما به آن اصول پایبند باشیم؟ باید یک فکر دیگری کرد. خلاصه، شبهاتِ فکری که اصلاً انقلاب لازم است باشد یا نه؟ البته شبهات دیگری هم هست که دشمنان ما در رسانه‌های مجازی به ‌خصوص مطرح می‌کنند که اصلاً انقلاب از اول اشتباه بود، انقلاب راه پرهزینه‌ای بود، شما می‌توانستید به اهدافتان با هزینه کمتری برسید، اصلش اشتباه بود و یا اینکه تازه آن وقت صحیح بود، معلوم نیست که برای همیشه این‌جور باشد.
یا اینکه می‌گویند یک شرایطی پیش آمد و انقلاب شد. آن وقت هم همه اسلام‌خواه نبودند. بسیاری مارکسیست و چپ‌گرا بودند، کسان دیگری ملی‌گرا و ناسیونالیست بودند و... این اسلامی بودن، چیست که شما این‌قدر بر روی آن اصرار می‌کنید و بالاخره نمادش هم ولایت فقیه است؟ چه کسی گفته باید این‌جور باشد؟ همه مردم انقلاب کردند و حکومت جمهوری تشکیل دادند. مردم می‌آیند رأی می‌دهند و یک نفر را انتخاب می‌کنند و آن فرد چهار سال حکومت می‌کند، شما هم این کار را بکنید؛ هر چه اختیار هست، باید دست او باشد. شما یک مقام دیگری معین کردید که فوق آن باشد و اشراف داشته باشد، این حرف‌ها چیست؟ امام (ره) حالا یک شخصیتی بود و کاریزمایی داشت و یک چیزهایی گفت و مردم هم قبول کردند، مگر می‌شود همیشه این‌جور باشد؟
یا اینکه می‌گویند بالاخره باید با کدخدا ساخت، شما بی‌خود این همه اصرار دارید که «مرگ بر آمریکا» باید همیشه باشد. حالا امام (ره) یک چیزی گفت و ما هم احترامش کردیم و گفتیم، الان ما باید فکری به حال خودمان و زمان خودمان بکنیم.
این شبهات به صورت‌های مختلف پخش می‌شود و نسل جوان را بیش از همه تحت تأثیر قرار می‌دهد. مخصوصاً اینکه گرانی‌ها و تورم و... هم وجود دارد. در چنین موقعیتی رهبری باید چه کار کند؟ یک کار مشخصی که همه بتوانند بخوانند و اطلاع پیدا کنند و پاسخ همه این‌ها را هم بدهیم؛ چیزی شبیه اعجاز است. وقتی این‌ها را آدم فکر کند، آن وقت می‌فهمد اصلاً صدور این بیانیه یعنی چه؟ در یک همچنین مقامی آدم بیاید با یک بیانیه همه این‌ها را پاسخ بدهد و سحرش را باطل کند؛ یک کاری است واقعاً شبیه اعجاز. 
ادامه دارد...
(گزیده‌ای از گفتگوی تفصیلی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با آیت‌الله مصباح یزدی پیرامون تبیینِ بیانیه گام دوم انقلاب)