آیت الله شبیری زنجانی میگوید: اصل مسئله ولایت فقیه، مورد اتفاق همه مراجع بوده و هست، در طول تاریخ نیز اگر فقیهی عهدهدار جایگاهی شد، دیگر فقها در این قسمت ورود نمیکردند و به حمایت میپرداختند.
آیتالله سیدجعفر شبیری زنجانی، با اشاره به تحولات اخیر در دفاع 12 روزه و همچنین جایگاه مرجعیت در ایجاد انسجام ملی و دینی در برابر دشمنان و پاسخگویی مراجع به تهدیدات دشمن علیه ولایت فقیه اظهار داشت: حوزههای علمیه و مراجع، عنصری پویا در زنده ماندن مقاومت اسلامی در برابر مستکبران هستند.
این یار دیرین شهید بهشتی افزود: در این جنگ 12 روزه، ایران اسلامی کاری کرد که آبرویی برای ایران و کشورهای اسلامی فراهم شد و آن هم براساس وعدهای است که خداوند در نصرت الهی داده؛ این دفاع قدرت جامعه اسلامی را به جهان نشان داد و رعب و وحشت، دشمنان را دربرگرفت.
وی بیان کرد: ما در جنگ 8 ساله نیز به دستاوردهای زیادی دست پیدا کردیم، طبق وعده الهی، خداوند یاریگر ماست؛ به شرط اینکه ما هم برای خدا کار کنیم و قدم برداریم، در این جنگ 12 روزه نیز نصرت الهی را شاهد بودیم.
شبیری زنجانی در مورد تهدید ترامپ علیه مرجعیت عنوان کرد: جایگاه و پویایی حوزههای علمیه در جریان صدور فتاوا علیه تهدیدات دشمن به خوبی مشخص شد. مراجع تقلید در همه ادوار و جاهایی که اسلام در خطر بوده از اسلام حمایت کردهاند و نظرات شخصی این عزیزان همواره در مسائل مختلف موثر بوده است.
وی تاکید کرد: اصل مسئله ولایت فقیه، مورد اتفاق همه مراجع بوده و هست و تفاوت نظر مراجع در مسائل جزئی است. در طول تاریخ نیز اگر فقیهی عهدهدار جایگاهی شد، دیگر فقها در این قسمت ورود نمیکردند و به حمایت میپرداختند و هر یک از فقها حتی اگر مصلحت ندانند، در همه امور وارد نمیشدند؛ اما مسئله ولی فقیه را همه مراجع قبول دارند و اصل آن مورد اختلاف نیست؛ به خصوص اینکه در باب این مسئله امام خمینی(ره) فرمود: طرفدار ولایت فقیه باشید تا مملکت آسیب نبیند.
این استاد اخلاق خاطرنشان کرد: حفظ ولی فقیه به معنای حفظ نظام اسلامی است و این تحولات نشان داد که اگر دشمنان علیه مرجعیت و ایران اسلامی دست از پا خطا کنند، همه یکپارچه میشوند، کنشی که حوزههای علمیه نجف با حضور آیتالله سیستانی و حوزههای علمیه قم و برخی از نقاط مختلف در ایران نشان داد، با همه تفاوت فکری در حوادث اخیر، این یکپارچگی و صدور بیانیهها پیام مهمی در جهان اسلامی و جهان داشت.
وی گفت: حمایت مراجع از ولایت فقیه بازخوردی جهانی داشته و در ایجاد رعب و وحشت بین دشمنان بسیار اثرگذار بوده است، حوزهها و مراجع در این جریان درصدد حفظ اصل نظام و اسلام هستند؛ قطعا کسانی که حافظ مسلمانان هستند باید حفظ شوند و در جایی که احساس خطر شود همه با هم یکپارچه میشوند؛ چیزی را که دشمن متوجه آن نشده، وجود انسجام و وحدت است.
شبیری زنجانی افزود: دشمن تصور کرده است وقتی به این اختلافات دامن بزند میتواند به هدف برسد و نمیداند همه اینها به اصلی معتقد هستند که مورد اتفاق همه است و همه مراجع معتقد به این اصول مهم هستند. مسئله زمام داری و مسئله تقلید چیز دیگری است؛ کسی که مراجع مختلف در زمامداریش نظر مثبت دارند و زمامدار امت اسلامی است نباید پشت آن را خالی کرد و باید ایشان را حفظ کرد. زمامداری که همه کشورهای اسلامی، چشم آنها به ایشان است باید بهعنوان ولی فقیه حفظ شود، مراجع قبول دارند، حفظ ولی فقیه از اوجب واجبات است و در این شرایط اگر لطمه ببینند مملکت اسلامی صدمه میبیند و کل کشورهای اسلامی لطمه میبینند.
وی در خصوص ضرورت پیگیری از مجامع بینالمللی در مورد حقوق ملت ایران در این جنگ 12 روزه بیان کرد: اگر امکان چنین پیگیری حقوقی در دفاع از حق ایرانیان باشد، خیلی خوب است، البته آمریکا در برابر احکام بینالمللی تسلیم نمیشود، مگر اینکه مجبور شود، ما وظیفه داریم دنیا را نسبت به این مسائل آگاه و توجیه کنیم، از نظر قضایی هم باید آنها را تعقیب کنیم تا این خسارتها را اخذ کنیم؛ باید آمریکا در دادگاههای جهانی محکوم شود، در جریان جنگ اخیر، آمریکا ضربه محکمی از ایران خورد و ایران اسلامی قویتر شد، همین اقتدار ایران اسلامی باعث میشود کشورهای اسلامی نیز قوی شوند.
سقوط استعمار از گلستان تا اورشلیم
مبین نایب آقا
_ با قدرت گرفتن غرب به واسطه انقلاب صنعتی و جاهطلبی آنها برای حکمرانی بر جهان، در راستای ابرقدرت شدن و تضعیف رقبایخود، دست بر استعمار کشورهایی زدند که دارای امتیازات خاص و ویژهای بودند و با نفوذ و دسیسه در امور کشورها، از دخالت رقبای خود جلوگیری کرده و راه را برای رسیدن به اهدافشان هموارتر میکردند. با استعمار کردن کشورهایی از جمله ایران و تضعیف حکومت عثمانی و تجزیه جهان اسلام، نظم جدیدی توسط قدرتهای استعماری شکل گرفت. استعمار در ایران از شروع حکومت قاجار و تجاوز شوروی به خاک ایران صورت گرفت که به موجب این جنگ، عهدنامه ننگین گلستان به وجود آمد و مُهر تاییدی بر آغاز استعمار و نفوذ در ایران زد که تا پایان حکومت قاجار این روند با دادن امتیازاتی که به واسطه عهدنامهها و قراردادها به قدرتهای استعماری از جمله (عهد نامه ترکنمچای، قرار رژی، قرارد دارسی و قرارداد ۱۹۱۹ ) داده میشد، ادامه داشت. ایران انقدر ناتوان شده بود که حتی در مقابل جنگی که در آن دخیل نبود، نتوانست کاری کند و در جنگ جهانی اول در سال (۱۹۰۷) طبق معاهدهای بین روسیه و انگلیس، به سه قسمت تقسیم و یکبار دیگر نیز، در سال (۱۳۲۰) در جنگ جهانی دوم، که کمتر از سه هفته ارتش نوین رضاخان دوام نیاورد و ایران به اشغال در آمد. عمق این فاجعه را آنجایی میتوان بیشتر فهمید که در سال( ۱۳۲۲) روسای سه کشور فاتح جنگ یعنی روزولت (آمریکا)_چرچیل (انگلستان)و استالین(شوروی) کنفرانسهای چندگانه در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند؛ امَا شاه راه دعوت هم نکردند.
_ در کنار استعمار و کنترل ایران در دوران قاجار و پهلوی، تضعیف جهان اسلامنیز در دستور کار دولتهای استعماری قرار گرفت.
قرارداد سایکس_پیکو،اعلامیه بالفور و اشغال تدریجی فلسطین توسط رژیم صهیونیستی همگی بخشی از پروژهای بودند که هدف آن (تضعیف هویت اسلامی، تجزیه سرزمین ها و ایجاد دولتهای وابسته) بود. البته اسرائیل نه یک کشور؛ بلکه سنگر تمدنی غرب در قلب خاورمیانه شد. پروژهای که هدف آن جلوگیری از وحدت ملتهای اسلامی و کنترل بر منافع راهبردی منطقه بود. با انقلاب (۱۳۵۷) حالا جمهوری اسلامی بساط مزدوران را از ایران برچیده و با آرمانهای الهی خود در برابر ابرقدرتان جهان ایستاده؛ امَا انقلاب اسلامی چیزی را فراتر از استقلال داخلی خود و پیشرفت کشور را میبیند. آن رسیدن به قلههای علم و فناوری و ایجاد و احیای حکومت اسلام ناب محمدی در داخل و کشورهای مسلمان عرب است؛ امّا وجود نیروینیابتی اسرائیل در منطقه، نقطه مقابل آرمانهای ایران و جهان اسلامی است. همانطور که (امام خمینی) در فروردین 1361 فرمود: "کشورهای اسلامی باید در مقابل اسرائیل اشغالگر- که اکثر گرفتاریهای کشورهای اسلامی به دست آن است - موضع خصمانه داشته باشند و با تمام نیرو از آرمان فلسطین و لبنان عزیز دفاع کنند". حالا انقلاب ۱۳۵۷ ایران نه تنها یک تحول سیاسی؛ بلکه (احیای روح مقاومت در جهان اسلام بود) ایران نخستین کشوری بود که با صراحت تمام موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناخت، از مقاومت فلسطین دفاع کرد و بر آزادی قدس تاکید نمود. ایران بعد از ۲۰۰ سال استمعار، دیگر بازیگر صرف منطقهای نبود و حالا جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خیمنی (ره) راس یک جبهه تمدنی جدید علیه نظام صهیونیستی _ غربی شد.
دلایل دشمنی ایران با اسرائیل، فراتر از عوامل ایدئولوژیک یا تاریخی، ریشه در رفتارهای استعماری اسرائیل و نقش آن به عنوان بازوی راهبردی آمریکا در خاورمیانه دارد. این رویکرد، تهدیدی برای ملتها و پیشرفت منطقه محسوب میشود. در ادامه، مصادیق عینی این استعمارگری نوین را بر اساس اسناد و واقعیتهای مستند بررسی میکنیم:
۱_ اشغالگری سرزمینی و نقض حاکمیت ملتها
توسعه شهرکهای غیرقانونی: اسرائیل با ساخت شهرکها در کرانه باختری و قدس شرقی، عملاً فلسطین را تکهتکه کرده و امکان تشکیل دولت مستقل فلسطینی را نابود میکند. این اقدامات نقض صریح قطعنامههای شورای امنیت (مانند قطعنامه ۲۳۳۴) و حقوق بینالملل است.
2- محاصره غزه: محاصره ۱۵ ساله غزه توسط اسرائیل، زندگی میلیونها فلسطینی را به بحران انسانی کشانده و زیرساختهای بهداشتی، آموزشی و اقتصادی را نابود کرده است. این محاصره، نمونهای از (مجازات جمعی) برای مهار مقاومت است.
3- پروژههای ژئوپلیتیک برای سلطه بر منطقه
کریدور داود (دکترین حاشیه): اسرائیل از دهه ۱۹۵۰ با اجرای "دکترین حاشیه"، به دنبال ایجاد حلقهای از متحدان در همسایگی کشورهای عرب (مانند ایران دوران پهلوی، اتیوپی و ترکیه) بود تا با ایزوله کردن فلسطین و جهان عرب، سلطه خود را تثبیت کند. این طرح عملاً خاورمیانه را به منطقهای ناامن تبدیل کرد.
پیمان صلح ابراهیم: این پیمان (۲۰۲۰) میان اسرائیل، امارات، بحرین و سودان، با حمایت آمریکا، نه برای ایجاد صلح؛ بلکه برای (عادیسازی روابط بدون حل مسئله فلسطین) طراحی شد. هدف اصلی، تشکیل ائتلافی ضدایرانی و تضعیف جبهه مقاومت بود تا اسرائیل بتواند نقشه الحاق کرانه باختری را اجرا کند.
4- همکاری نظامی-اطلاعاتی با قدرتهای استعماری
نقش موساد در سرکوب جنبشها: اسرائیل در دوران پهلوی، ساواک را آموزش میداد تا جنبشهای استقلالطلبانه (مانند نهضت ملی نفت) و گروههای فلسطینی را سرکوب کند. این همکاری، الگویی برای سرکوب ملتهای منطقه شد.
۵- حضور نظامی در خاک کشورها: اسرائیل با ایجاد پایگاههای نظامی در کشورهای عربی (مانند امارات) و حمله به سوریه، لبنان و عراق، حاکمیت ملی آنها را نقض میکند. این عملیاتها با پوشش "مبارزه با ایران"، در واقع تضمین سلطه اسرائیل بر منابع منطقه است.
۶_ تحریمهای یکجانبه: اسرائیل با لابیگری در کنگره آمریکا، تحریمهای فلجکننده علیه ایران، سوریه و لبنان را پیش میبرد تا اقتصاد این کشورها را نابود کند و راه نفوذ شرکتهای اسرائیلی به بازار منطقه باز شود و...
این مصادیق نشان میدهد اسرائیل نه یک "دولت عادی"، بلکه (ابزار اجرایی سیاستهای استعماری غرب) در خاورمیانه است. تغییر این معادله، تنها با مقاومت در برابر اشغالگری و وحدت کشورهای منطقه، ممکن است.
در نتیجه؛ جنگ ۱۲ روزه ایران با رژیم غاصب صهیونیستی، فقط جنگ دو ارتش نبود؛ بلکه برخورد دو مدل بقاء (استعمارگری_ مقاومت اسلامی) و دو افق برای آینده منطقه است. در این تقابل تمدنی، الهام قرآنی همواره یکی از منابع انرژیبخش محور مقاومت بوده است. خداوند متعال در سوره توبه، آیه ۱۲ میفرماید:
"وَ قاتِلوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا إِيمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ"
(و با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ عهد و پیمانی نیست، باشد که بازایستند.)
این آیه، اساس مشروعیت مبارزه با جریانهای استکباری را در قالب یک وظیفه الهی و تمدنی برای ملتها ترسیم میکند.
در نهایت، آنچه امروز در قالب جنگ ایران و اسرائیل دیده میشود، چیزی فراتر از یک بحران منطقهای است. این یک مرحله نهایی از تقابل دو پروژه است؛
پروژهای که از دل استعمار، صهیونیسم و نظم سرمایهداری غربی بیرون آمده
و پروژهای که از بیداری ملتها، بازگشت به هویت اسلامی و ایستادگی در برابر ظلم برآمده است.
در این نبرد، پیروزی صرفاً با قدرت آتش تعیین نمیشود؛ بلکه با عمق تمدنی، ریشههای مردمی، و مشروعیت الهی بدست خواهد آمد و اگر این قرن، قرن افول غرب و خیزش جهان جنوب باشد، جنگ ایران و اسرائیل، نقطه عطف این تحول تاریخی خواهد بود.