کلمه آزادی چند مفهوم دارد؛ گاه مفهومهای متغایر را بهجای هم به کار میبرند و مغالطه میکنند؛ آزادی یعنی زیر بار ظلم دیگران نمانیم، ارزشهای خودمان را حفظ کنیم، انسان آزادهای باشیم، نه به معنای اینکه بیبندوبار و حیوان وحشی باشیم!
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصهای از یکی دیگر از سخنرانیهای مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
سخن در این است که این نظام، یعنی مقررات الهی و اسلامی، بهگونهای هست که بتواند چنین نسلی را پرورش دهد و در نتیجه جامعه آینده ما، یک جامعه خداپسند و امام زمانپسند باشد؟ آیا این توقع بهجایی است، یا برای 1400 سال پیشتر بود و تمام شد؟! ته دل بسیاری از مسئولین ما، همین است؛ میگویند: احکام اسلام، نمیتواند جامعه را اداره کند! دین بسیار خوب است، ولایت فقیه هم سر جایش محترم است و ما به مقام معظم رهبری هم احترام میگذاریم، نماز جمعه هم میخوانیم؛ اما حساب سیاست از دین جداست! کشورداری، آیین خاصی دارد! با نماز جمعه و نافله خواندن و برای سیدالشهداء گریه کردن، نمیتوان کشور را اداره کرد! این را باید از استادهای خودش فراگرفت! این تفکری است که امروزه در ادبیات ما، «سکولاریسم» نامیده میشود و بر اساس آن، حساب دین از مدیریت جامعه و سیاست جداست.
وقتی اعتراض میکنیم که فلان رفتار شما خلاف احکام شرعی است؛ برای مثال، بانک، بیست یا سی درصد سود به سپرده بدهد، همان است که قرآن میگوید: «فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ»؛ میگویند: این برای 1400 سال پیش بود، امروز اقتصاد بدون این نمیچرخد! کجای دنیا، اقتصاد بدون نرخ بهره سراغ دارید؟! بخواهیم زندگی کنیم، باید این را بپذیریم! ما که دیوار، دور خودمان نکشیدهایم، با همه دنیا سروکار داریم؛ آنها زندگیشان این است و ما هم باید همین باشد و راه دیگری هم نیست! تازه وقتی دولت بخواهد به مردم خدمت کند، نرخ بهره را یک مقدار پایین میآورد، مثلا میگویند در بازار، نرخ بهره بیست درصد است؛ ما میگوییم دوازده درصد، و به زلزلهزدگان و محرومین ارفاق میکنیم و چهار درصد میگیریم. اگر شما بگویید اسلام ربا را حرام کرده است، میگویند: این به درد این زندگی نمیخورد! یعنی ته دل آنها، این است. کسانی پیش از انقلاب، این سخنان را میگفتند، اما الان بر زبان نمیآورند، ولی در عمل همین است. سایر مسائل اسلامی نیز کمابیش همینطور است. با شاخص دین، میفهمیم دیدگاه آنها در این مسائل با دیدگاه اسلام فرق دارد؛ اما مسائل دیگر هم کمابیش همینگونه است؛ سیاست اقتضاء میکند در لفافه سخن بگویند، وگرنه ته دل آنها همین چیزهاست.
آیا نظام اسلامی، یعنی نظامی که مقررات اسلامی دارد، کارآمد است؛ یعنی این خواستههای مردم را تأمین میکند یا خیر؟ اصل مسئله اینجاست که چنین وانمود میکنند که اگر قانونی قانون درستی باشد، نتیجه آن صددرصد درست خواهد بود؛ پس اگر به آن نتیجه مطلوب نرسیدید، قانون غلط است. این یک مغالطه است؛ قانون، بهتنهایی خودش نمیتواند جامعه را اداره کند؛ مجری قانون هم باید صالح باشد؛ مهمتر از این، اگر فرهنگی که در جامعه حاکم است، این قانون را نپذیرد، مانند گربهای است که آن را به هوا بیندازید و چهار دستوپا پایین میآید. این راهی برای خواستههای خودش پیدا میکند؛ اگر مردمی که این قانون میخواهد درباره آنها اجرا شود، آن را نخواهند، چه میشود؟ اگر شما بگویید: قانون اینگونه میگوید، اسلام چنین گفته است که خلوت مرد با نامحرم حرام است، جواب میدهد: آزادی است! مسئولین ما از همین کلمه آزادی، سوءاستفاده میکنند. به یاد دارم که چند دوره قبل، به یکی از وزرا گفته بودند: این کارهایی که شما میکنید، خلاف اسلام است؛ شما چرا ارزشهای انقلاب و اسلام را رعایت نمیکنید؛ درحالیکه اسم وزارتخانه شما هم پسوند اسلامی دارد؛ چرا رعایت نمیکنید؟ گفته بود بالاترین ارزشها، آزادی است! مگر بالاتر از آزادی هم ارزشی داریم؟ ما آزادی را ترویج میکنیم! او گفته بود شما اگر در کشور لبنان بروید، کموبیش همینطوری است؛ یک خانم چادری حتی با نقاب حرکت میکند و کنار او دختر نیمه عریان هم هست؛ نه به او میگویند چرا نقاب زدهای و نه به این میگویند چرا لخت هستی! آزادی است! ما میخواهیم کشور ما مثل لبنان شود! این سخن را یک وزیر گفته بود! گفته بود ما میگوییم ما دلمان میخواهد حجاب باشد، اما اجبار نمیکنیم؛ اگر کسی هم دلش خواست لخت باشد، اشکالی ندارد و آزادی است! اگر او را تعقیب کنید که چرا لخت بیرون آمدهای، آزادی را زیر پا گذاشتهاید و بالاترین ارزشها، زمین خورده است! میدانید معنای این چیست؟ یعنی بالاترین ارزشها، وحشیگری در جنگل است؛ حیوانات جنگل، هیچ کدام لباس ندارند و از هم خجالت نمیکشند؛ شهوتشان هم تحریک شود، اشکالی ندارد و هر که را دوست داشته باشند، میتوانند با او باشند. از منظر این افراد، وقتی آزادی تحقق پیدا کرد، بدان افتخار میکنند که ما در کشوری زندگی میکنیم که هر کس هر گونه دلش میخواهد، زندگی میکند! مگر ما انقلاب نکردیم برای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی؟! این آزادی، همان آزادی است!
کلمه آزادی چند مفهوم دارد؛ گاه مفهومهای متغایر را بهجای هم به کار میبرند و مغالطه میکنند؛ آزادی یعنی زیر بار ظلم دیگران نمانیم، ارزشهای خودمان را حفظ کنیم، انسان آزادهای باشیم، نه به معنای اینکه بیبندوبار و حیوان وحشی باشیم!
برای اینکه بفهمیم نظام ما کارآمد است یا نه، اولاً باید روشن کرد که ملاک کارآمدی چیست. برخی میگویند: نظام، هنگامی کارآمد است که هر کس هرگونه دلش خواست رفتار کند؛ اگر این آزادی را برای همه مردم تأمین نکرد، این نظام کارآمد نیست! پس ابتدا باید بگوییم: ملاک درست کارآمدی چیست. ثانیاً این مغالطه را که اگر قانون کامل باشد، حتماً دستاورد و نتایج آن مطلوب خواهد بود، باید جواب دهیم. تنها قانون، علت صددرصد برای تحقق اهداف نیست؛ قانون، فکری در اذهان یا نوشتهای روی کاغذ است؛ مهمترین عامل در کنار خود قانون، مجری قانون است که باید آن را درست اجرا کند؛ نه مسامحه کند و نه به نفع شخص و گروهی اجرا کند. افزون بر این، باید شرایطی برای پذیرش اعمال قانون در جامعه فراهم شود که لااقل متوسط قابل قبول افراد جامعه، این ارزشها را بخواهند و بپذیرند و دنبال آن باشند، نه اینکه با مغالطهها، تعلیمات غلط و آموزههایی که متأسفانه الان در آموزش و پرورش ما هست، فرزندان ما دوباره با گرایشهای لیبرالیستی، سکولاریستی و ارزشهای غربی و الحادی، پرورش یابند و ارزشهای اسلامی را به بهانه تحجر، عقبماندگی و چیزهایی از این قبیل فراموش کنند.