امام حسین علیه‌السلام:  بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه امید ندارد و درخواست یاری نکرده، کمک کند و ببخشد. (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

رابطه اخلاق با سیاست (۱3)

سعادت اخروی، هدف نهایی سیاست‌ورزی

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا یکی از سخنرانی‌های مرحوم علامه مصباح(ره) تقد‏‏‏‏یم شد‏‏‏‏ه است.
اشاره
در جلسات گذشته، بحثی را تحت عنوان ارتباط اخلاق و سیاست مطرح کردیم و برای روشن شدن موضوع، چند بحث را به عنوان مقدمه مطرح کردیم که شاید برای خیلی‌ها ارتباط آن بحث‌ها، روشن نبود. در این جلسه قصد داریم برای روشن شدن ارتباط این بحث‌ها و همچنین حضور ذهن بیشتر، یک جمع‌بندی از بحث‌ها  ارائه دهیم.
 رابطه ارزش و نتیجه
درباره تعریفی از افعال ارزشی که هم شامل مسائل اخلاقی عمومی می‌شود و هم شامل مسائل سیاسی، گفتیم که در همه افعال ارزشی، رابطه بین حرکت با نتیجه‌ای که برای آن متصور می‌شود، لحاظ می‌شود. اگر کارها و حرکاتی که انجام می‌گیرد، با آن هدفی که در نظر گرفته می‌شود، متناسب بود، می‌گویند این کار خوب است، ولی اگر با آن ضدیت داشت و مانع تحقق آن هدف می‌شد، می‌گویند بد است؛ بنابراین راه تشخیص خوب و بد در افعال ارزشی به این است که ما رابطه کار را با نتایجش در نظر بگیریم و ببینیم کاری که انجام می‌دهیم، نتیجه‌اش چه می‌شود.
 افعال اجتماعی
نکته دوم اینکه، افعال ارزشی را می‌توان به دو دسته کلی «فردی و اجتماعی» تقسیم کرد. افعال اجتماعی، افعالی است که هدفی که از آن‌ها در نظر گرفته می‌شود، نیازهای جامعه است. اگر کاری در تحقق اهدافی که برای آن در نظر گرفته‌اند، مؤثر باشد، کار خوبی است. اگر این کار سیاسی باشد، می‌گویند: کار سیاسی خوبی است، اما اگر این کار به نتیجه نرسد، می‌گویند کار غلط یا سیاست غلطی است. اما در اخلاق عمومی، رابطه نتیجه عمل، برای خود فرد یا افراد دیگر در نظر گرفته می‌شود و شرطش این نیست که فقط نظر به جامعه باشد.
 حسن فعلی و حسن فاعلی
نکته سوم این‌که گاهی خوب و بد افعال اخلاقی و ارزشی را، فقط به خودِ کار نسبت می‌دهیم و می‌گوییم: این کار خوب یا بدی است، و گاهی به فاعلِ کار نسبت می‌دهیم و می‌گوییم: این شخص، کار خوبی انجام داد و خودِ شخص را می‌ستاییم؛ اینجاست که پای نیت در کار می‌آید. اگر بخواهیم کار، حسن فاعلی داشته باشد، باید با نیت صحیحی انجام بگیرد، اما برای قضاوت درباره خوب و بد بودن خودِ کار، باید ببینیم که منفعت دارد یا ندارد و در رسیدن به هدف تأثیر دارد یا ندارد؛ در اینجا به نیت فاعل، کاری نداریم و ممکن است حتی فرد، نیت بدی داشته؛ اما کار خوبی انجام گرفته است.
 تأکید بر مصالح معنوی و ابدی؛ ویژگی نظریه اسلام
 نکته بعدی درباره اختلاف‌نظر اسلام با سایر صاحب‌نظران، در تعریف کار ارزشی است. گفتیم برای ارزشیابی کارها، باید رابطه کار با نتیجه را در نظر گرفت. معمولا صاحب‌نظران بشری، فقط نتایج دنیوی را در نظر می‌گیرند و نتایج بعد از مرگ را به حساب نمی‌آورند، اما اسلام، فقط ارزش‌های مادی و دنیوی را ملاک قرار نمی‌دهد؛ بلکه به ارزش‌های معنوی و اخروی که ارزش‌هایی ابدی هستند نیز توجه دارد. از نظر اسلام، کار سیاسی مطلوب، کاری است که زمینه را برای انجام کارهایی فراهم کند که حداکثر انسان‌ها بتوانند به حداکثرِ منافع و مصالح واقعی‌شان برسند.
 مصلحت مستقیم و غیرمستقیم
ویژگی نظریه اسلام هم در باب هدف و هم در باب وسیله، این است که تأکیدش بر مصالح معنوی و ابدی است. البته ممکن است منفعت مستقیم کاری، دنیوی باشد؛ ولی این نتیجه دنیوی، مقدمه کاری ارزشمند و نتایجی بهتر شود که می‌تواند به نتیجه ابدی کمک کند. فرض کنید دولتی دست به اقدامی می‌زند که جوان‌ها در هنگامی ‌که به مصلحتشان است، ازدواج کنند. نفع این کار روشن است. عده‌ای جوان به موقع به سرانجام می‌رسند و با همسری خوب، زندگی شاد و خرمی پیدا می‌کنند؛ این نتیجه دنیوی این کار است. اما این نتیجه می‌تواند مقدمهای برای رسیدن جامعه به اهداف معنوی شود. اگر ازدواج صحیحی بر اساس ارزش‌های اسلامی تحقق یافت، زمینه فراهم می‌شود که این جوان‌ها و به تبع آن‌ها فرزندان آن‌ها، افراد سعادتمندی شوند؛ بنابراین تأثیری که رفتار ما می‌تواند در رسیدن به سعادت ابدی داشته باشد، لزوما یک تأثیر مستقیم نیست؛ بنابراین، تأثیر کارها، گاهی مستقیم و بی‌واسطه است؛ مانند کاری که برای کسی انجام می‌دهند و فورا نتیجه‌اش عاید خودش می‌شود. این نتیجه، محدود است و مربوط به همین دنیاست؛ ولی بینش اسلام، وسیع‌تر است و تا بی‌نهایت ادامه دارد. می‌گوید: این کار که انجام می‌دهی، بعدش چه می‌شود، چه تأثیری در دیگران دارد، چه تأثیری در نسل آینده، در دنیا، در آخرت، در مادیت، در معنویت و در بدن و روحش دارد؟ این کار هر اندازه که بتواند در رشد و کمال جامعه تأثیر بگذارد و افراد را لایق رحمت‌های بیشتر و بهتری کند، دارای ارزش بیشتری می‌شود. این همان هدفی است که خداوند از اصل آفرینش عالم  دارد. هدف از آفرینش آن است که موجوداتی پیدا شوند که "رحمت خدا" را دریافت کنند؛ بنابراین هر نوع کاری به هر اندازه به تحقق که این هدف کمک کند، به همان اندازه ارزشمند خواهد بود.
 نقد جدایی قلمرو سیاست از اخلاق
نکته دیگر این‌که گفتیم برخی قلمرو اخلاق را از قلمرو سیاست به‌کلی جدا می‌دانند و معتقدند که رعایت اخلاق، مربوط به مسائل فردی است؛ ولی سیاست‌مدار باید مصالح جامعه را در نظر بگیرد و به مصالح اخلاقی کاری نداشته باشد. آنها زندگی انسانی را به دو قلمرو مستقل تقسیم می‌کنند؛ بخشی از زندگی مربوط به مسائل شخصی خودش است، و آنجا باید اخلاق را رعایت کند؛ اما در مسائل اجتماعی باید مصالح جامعه در نظر گرفته شود، حتی اگر به اخلاق و دین ضرر بخورد!
شاید در میان کسانی که اظهار اسلام و دلسوزی برای اسلام نیز می‌کنند، چنین فکرهایی وجود داشته باشد؛ لذا گاهی می‌گویند: ما مسئول آخرت مردم نیستیم و دغدغه آن را نداریم! چگونه می‌شود انسان معتقد باشد به این‌که کارهایی موجب جهنم ابدی برای کسی می‌شود، اما بگوید مسئولیت من این است که فعلا چند روزی خوش بگذرانند، و بعد از آن به ما مربوط نیست، حتی اگر به جهنم بروند؟! این نشانه "ضعف ایمان" است. اگر انسان باور دارد، همان‌طور که نمی‌تواند جهنم ابدی را برای خودش بپذیرد، برای دیگران هم نمی‌تواند بپذیرد. اگر دلش برای مردم می‌سوزد، باید برای آخرت آن‌ها نیز بسوزد.
قرآن به‌خصوص روی این مسئله تأکیدهای زیادی دارد و می‌فرماید: تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ یُرِيدُ الآخِرَةَ؛[انفال، 67] شما کالاهای دنیا را می‌پسندید و توجهتان به همین دنیاست، ولی خدا چنین نیست. چون دنیا می‌گذرد و در مقابل عمر ابدی، چیزی به حساب نمی‌آید. دنیا اگر صدسال و حتی اگر هزار سال نیز باشد، در مقابل آخرت بی‌نهایت چیزی نیست. نمی‌شود انسان به آن زندگی بی‌نهایت باور داشته باشد، اما به آن اهمیت ندهد و بگوید: هرچه شد، شد،  فعلا دم غنیمت است! می‌فرماید: مَّن کَانَ یُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا* وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ کَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا* کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا.[اسراء، ۲۰-18]
در این آیات، خداوند مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند و می‌گوید: آدمیزادها دو دسته‌اند؛ بعضی خوشی‌های زودگذر را می‌خواهند و بعضی به فکر آینده طولانی و ابدی هستند. بسته به حکمتمان، هر اندازه بخواهیم به دسته اول می‌دهیم. این طور نیست که هر کس طالب دنیا بود، حتما به لذایذ و خواسته‌های دنیایی‌اش برسد. دنیا، دار تزاحم و محدودیت‌هاست. تازه نتیجه ابدی کار این اقلیتی که به خواسته‌هایشان رسیدند، آتش جهنم با نهایت سرافکندگی و شرمساری است. در مقابل، عده دیگری هستند که هدف‌های درازمدت و ابدی را انتخاب می‌کنند. می‌فرماید: این‌ها به دو شرط به نتیجه می‌رسند؛ یکی این‌که در این راه "تنبلی" نکنند و سعی خودشان را بکنند. فقط انتخاب هدف، کار را حل نمی‌کند. این کار، سعی شایسته خودش را می‌خواهد. شرط دیگر هم این است که "ایمان" داشته باشند. ایمان، کار دل است و کوشش، کار بدن. ابتدا باید دل، تسلیم خدا باشد و به او ایمان داشته باشد و سپس رفتار بر اساس آن ایمان شکل بگیرد.
خداوند، نهایت کار و قله این دو گروه را مشخص می‌کند. قله دنیاپرستان، عذاب ابدی، سرشکستگی، غم و غصه ابدی، شرمساری، خجالت‌زدگی و افسردگی بی‌درمان است. قله اهل آخرت، چیزی است که ما درست معنای آن را نمی‌توانیم بفهمیم. قرآن تعبیر زیبایی می‌کند و می‌گوید: ما از این‌ها تشکر می‌کنیم! اگر خداوند از بنده‌ای شکر کند، چه خواهد شد؟ او نسبت به این بنده، از آنچه شایسته خدایی و کرم بی‌نهایتش است، مضایقه نمی‌کند. (گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌ا... مصباح یزدی (ره) در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱۵/۳/۹۶، مطابق با دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)