رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

مروری بر عملیات پیروزمندانه مرصاد

سرنوشت سربلند

 مریم عفتی مطلق

 

مقدمه
این نوشتار، روایت کوتاهی‌ست از عملیات پیروزمندانه و غرورآفرین مرصاد از منظر نقش حیاتی «مقاومت» در تعیین سرنوشت یک ملت، همچنین روایت ماجرای دلاوری سه تن از هزاران غیور عاشقیست که طی هشت‌سال دفاع مقدس در فضای ملکوتی جبهه‌ها آسمانی شده و اسطوره‌هایی نستوه در خاطره‌ها ساختند؛ البته انقلاب و مبارزه و شهادت، هریک ابزاری در دست فاتحان قله‌ی انسانیت است. در واقع، آنچه قدر و قداست دارد، انسانیت و آرمان‌های الهی و غلبه‌ی انسان بر هواهای نفسانی و مصالح پست مادی‌ست؛ ازاین‌رو، شهیدان فتح‌الفتوح جبهه‌ی حق و مصداق هدف بزرگ انبیای الهی‌اند. همانان که به مدد این فتح اکبر، معادلات پیچیده‌ی سیاست‌بازان و ماده‌پرستان را برهم زده و گردش نظم جهان را بر مدار انسان توحیدی دگرگون می‌کنند.
یکی از حقایق مهمّ دفاع مقدّس که دانستن آن به سرنوشت انقلاب و ملت ایران گره خورده است، شناخت دشمن و دانستن چیستی انگیزه‌ی واقعی او از حمله به ایران است. درست است که در مرحله‌ی اوّل، تجزیه‌ی کشور و جداکردن بخش مهمّی از خاک ایران یعنی خوزستان، مورد هدف دشمنان بود؛ اما شواهد قبل از جنگ و وقایع بعد از آن ثابت کرد که هدف آنان در مراحل بعدی، به زانو درآوردن ملّت ایران و براندازی جمهوری اسلامی بود. می‌خواستند سرنوشتی را که به ‌وسیله‌ی انقلاب برای ملت مظلوم و مقتدر ایران ترسیم می‌شد، تغییر بدهند و صدای او را در گلو خفه کنند؛ زیرا ملّت ایران با انقلاب خود، یک حرف جدید و یک پیام رهایی‌بخش برای کل جهان مخابره کرده بود؛ «جمهوری اسلامی» که همان «مردم‌سالاری دینی» است، یک حرف نو و یک سبْک جدید برای زندگی ملّت‌های تحت سلطه‌ی جهان است. هدف اساسی آمریکای تحقیرشده و مزدوران منطقه‌ای او، این بود که با سرکوب این ملت، این پیامِ مقاومت و ایستادگی، این درس عدم تسلیم در مقابل زورگویی و این ندای مقابله‌ی با ظلم و تبعیضِ بین‌المللی، به گوش جهانیان و سایر ملت‌های مظلوم نرسد. با این تجاوز وحشیانه می‌خواستند از انقلاب ایران، درس عبرتی بسازند برای ملت‌های دیگر تا در نهایت باب مقاومت را ببندند؛ اما ملت ایران در آزمون دشوار جنگ، هویت خود را به دنیا شناساند و نخبگانش که اغلب جوان و نوجوان بودند در این آزمایش سخت و بحرانی، تاثیر خود را در سرنوشت کشورشان به نمایش گذاشته و تثبیت نمودند تا فردای خود را از روی این شناسنامه‌ی افتخارآمیز بسازند. دفاع مقدس این اصل آموخته‌شده را به ملت ایران فهماند که صبر و مقاومت، تنها مسیر صیانت، پیروزی و پیشرفت کشور است و راه تسلیم، ره‌آوردی جز خواری و شکست و عقب‌ماندگی نصیب یک ملت نخواهد کرد. این مقاومتِ ستودنی که اطمینان و اعتمادبه‌نفْس ملّی را به دنبال داشت، به دشمنان این کشور نیز آموخت تا در محاسبات خود، قدرت و مقاومت داخلی ایران را به حساب بیاورند.
از طرفی مجاهدت‌های بی‌نظیر رزمندگان اسلام در میدان‌های نبرد، ثابت نمود که آرمان‌های انقلاب اسلامی ریشه در فطرت انسانی دارند و هیچ‌گاه حتی در بحرانی‌ترین شرایط، کهنه و بی‌رونق نمی‌گردند؛ بلکه روزبه‌روز با جلای بیشتر در چشم ملت مسلمان ایران درخشش یافته و در قلب نسل‌های آینده زنده خواهند ماند.
هدف دشمنان از حمله‌ی نظامی به ایران
عده‌ای این مسئله را مطرح می‌کنند که ما چرا جنگ را شروع کردیم؟ یا چرا بعد از عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس، جنگ را ادامه دادیم؟!
علت آغاز جنگ توسط دشمن روشن و طبیعی‌ست؛ ملتی که سال‌ها زیر سلطه‌ی ابرقدرت‌های مستکبر قرار داشت و منافع سرشاری را عاید آنها می‌کرد، اراده نمود تا به این سلطه‌ی ذلت‌بار خاتمه داده و دست بیگانگان را از غارت سرزمین خود کوتاه کرده و پرچم استقلال و آزادی را بر بام سرزمین خود برافرازد که البته این ایستادگی عزتمند و این آرمان‌خواهی انقلابی همواره برای سایر ملت‌های مظلوم جهان، جذابیت و محبوبیت زیادی به همراه داشته است. طبیعی‌ست که این وضعیت برای جهان سلطه قابل تحمل نباشد؛ ازاین‌رو تصمیم به سرکوب این انقلاب گرفت و یک جنگ نیابتی ظالمانه را توسط مزدور منطقه‌ای خود یعنی صدام، علیه ایران آغاز نمود. اما آنهایی که بعد از آزادسازی خرّمشهر، سیاست راهبردی ادامه‌ی جنگ را زیر سؤال می‌برند، بدون توجه و غیرمسئولانه نظر می‌دهند؛ زیرا اولاً آن روزی که خرّمشهر در عملیّات بیت‌المقدّس فتح شد، بخش مهمّی از سرزمین‌های ما شامل مهران و نفت‌شهر و صدها شهر و روستای ما در طول مرز، هنوز زیر پای لشکر دشمن بود و می‌بایست پس گرفته می‌شد، همچنین گروه کثیری از مردم ما در اختیار رژیم متجاوز عراق قرار داشتند؛ ثانیاً لازم است ابتدا به این سؤال پاسخ داده شود که چرا با اینکه ایران قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را در سال 1367، پذیرفت و جنگ به طور رسمی پایان یافت و نیروهای دوطرف به مرزهای بین‌المللی خود بازگشتند، دشمن چند روز بعد به طور غیرقانونی دوباره به جنوب و غرب ایران حمله کرد؟! آیا به پاسخی جز این می‌رسیم که پایبندی به قوانین بین‌المللی ارزش و اهمیتی برای دشمنان ما نداشته و راهبرد سیاسی دشمن در تحریک و کمک به صدام و منافقین برای تجاوز به ایران، به ‌طور قطع نابودی انقلاب اسلامی بوده است؟
البته بعد از فتح خرمشهر، با اینکه تهدید نظامی بالای سرِ مرزهای ما بود و دشمن از همه طرف تجهیز می‌شد؛ اما نظر و خواست امام این بود که نیروها در لب مرزها در حالت تدافعی محض بایستند. این قاعده از طرف متخصصین و خبرگان نظامی، غیرممکن اعلام شده و بیان کردند؛ چون دشمن هنوز ادعای جنگیدن دارد، لب مرز ایستادن، نیروهای ما را هضم کرده و از بین خواهد برد؛ بدین‌ترتیب امام نظر کارشناسی آنان را پذیرفت؛ اما معین نمود که از نفوذ به عمق خاک کشور عراق خودداری شود.
بنابراین، این‌گونه نبود که ما آغازگر جنگ یا حمله‌کننده به جایی باشیم یا حتی بخواهیم جنگ تحمیل‌شده را ادامه بدهیم؛ بلکه این یک بینش خردمندانه بود که باید شرّ دشمن از سر مرزها کم می‌شد؛ زیرا آنچه مسلم است، تا زمانی که دشمن با دفاعی بازدارنده که حاصل مقاومتی سخت و جانانه است بر جای خود نشانده نشود، همچنان به تجاوزات خود تا رسیدن به اهدافش ادامه خواهد داد.
عملیات مرصاد
عملیات مرصاد، آخرین عملیات نظامی هشت‌ساله‌ی ایران در مقابل تهاجمات دشمن بود.
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ارتش عراق در تکاپو افتاد تا در آخرین فرصت‌ها صحنه‌ی نبرد را به نفع خود تغییر دهد؛ ازاین‌رو در اقدامی شتاب‌زده، منطقه خوزستان را بار دیگر مورد هجوم گسترده قرار داد و تا جاده اهواز ـ خرمشهر پیشروی کرده و خرمشهر را نیز در معرض تهدید قرار داد.
به ‌این ‌ترتیب، در حالی که اغلب یگان‌های ایران در جبهه‌ی جنوب مستقر بودند، منافقین از اوضاع داخلی ایران سوءاستفاده کرده و درست شش روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، مقارن ساعت ۱۴:۳0 سوم مرداد سال 1367، منافقین و ارتش عراق به تصور اینکه اوضاع داخلی ایران نابسامان است، با هدف فتح تهران و براندازی نظام مردمی جمهوری اسلامی، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپل‌ذهاب و از جنوب گردنه‌ی پاتاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کِرِند غربی پیشروی کردند.
حدود ساعت ۱۸:۳۰، اولین تانک‌های عراقی با نشان منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف کِرِند، حرکت خود را به سمت اسلام‌آباد غرب آغاز نموده و به محض رسیدن به داخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و همچنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند.
آنها با یک نقشه‌ی کودکانه و ابلهانه، با پنج هزار نیرو و ادوات زرهی متوسط با خط سیر مستقیم، در «تنگه چهارزبر»، چنان در گِل فرو رفتند که بیرون آمدن از آن منجلاب، برای بسیاری از آنها ممکن نشد. تحلیل‌های توهم‌آمیز مسعود رجوی، نیروهای جَوّزده و سرسپرده‌ی او را به مسلخی کشاند که برایشان باورکردنی نبود! روز پنجم مرداد ۱۳۶۷، منافقین در تنگه‌ی چهارزبر، مقهور رشادت سربازان دلیر ایران شدند؛ همان تنگه‌ای که اکنون به «تنگه‌ی مرصاد» معروف است.
همگان با شگفتی دیدند که در طی دو روز، عملیات «فروغ جاویدان» منافقین و نقشه‌های خام و پلید آنها برای تصرف ایران، با مقاومت سرسختانه‌ی مردم و عدم همراهی‌شان با متجاوزان خائن مواجه شد و سپس مجاهدان راه خدا با بارش آتشی از خشم الهی، طومار هزاران منافق بی‌رحم را در تنگه‌ی مرصاد، درهم پیچیده و سرنوشت ذلت‌بار آنها را به دفتر عبرت تاریخ سپردند تا خیال خام تجاوز به خاک دلیران در ذهن پوسیده‌ی دشمنان ایران به کابوسی جهنمی مبدل گردد.
بدین‌ترتیب، تمام هدف‌ها و نقشه‌های دشمن برای براندازی انقلاب خنثی شد و آرزوها و هزینه‌های فراوان او برای به ‌زیر افکندن پرچم اسلام، با مقاومت جانانه و مؤمنانه‌ی ملت ایران، به باد فنا رفت و سرنوشت هشت‌سال دفاع مقدس با سربلندی به پایان رسید.
عملیات مرصاد ثابت کرد که در بحرانی‌ترین شرایط و اوج کمبودهای تجهیزات مادی و در اوج تهدیدهای فراوان دشمن، با «قدرت ایمان» و «رمز مقاومت»، می‌توان امکان شکستی تلخ را به فرصت شیرین فتح تبدیل نمود.
«آنچه که برای یک انسان اهمیت دارد... موفقیت در این دنیا، چشم‌انداز خوب و درنهایت چشم‌انداز رضوان الهی و بهشت الهی است. این با مجاهدت و صبر، با پرهیزگاری و پاکدامنی و با تلاش خستگی‌ناپذیر به دست می‌آید. در مقابل چالش‌هایی که دشمن آفریده، انسان سختی‌هایی را تحمل می‌کند؛ اما قرآن به ما می‌گوید از این سختی‌ها نترسید: «إن تَکونوا تَألَمونَ فَإنَّهُم یَألَمونَ کما تَألَمونَ»؛ اگر شما از ناحیه‌ی آسیب دشمن رنجی را تحمل می‌کنید، دشمن هم از ناحیه‌ی مقاومت، صبر و رشادت شما رنج‌هایی را تحمل می‌کند؛ اما با این فرق: «وَ تَرجونَ مِنَ‌اللَّهِ ما لا یَرجونَ»؛ چشم‌انداز برای شما چشم‌اندازِ روشن است؛ اما برای دشمن نه. مسئله‌ی شهادت و مسئله‌ی جهاد در اسلام این است: تلاشِ از همه سو سود، بدون زیان؛ تلاشِ صادقانه‌ای که به زندگی انسان معنا می‌دهد، جهت حرکت انسان را معین می‌کند، چشم‌انداز آینده‌ی زندگی را به‌ عنوان یک ملت، چشم‌انداز روشن و تابناکی می‌کند و چشم‌انداز سرنوشت نهایی انسان را به عنوان یک فرد، رضوان الهی قرار می‌دهد. این جهاد و شهادت اسلام است؛ هیچ‌چیز جای این را نمی‌گیرد.» (امام خامنه‌ای، 18 آبان 1385، در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران سمنان).