امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

سرمایه‌های ملی در راه تحقق اهداف بیانیه گام دوم

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
-----------------------------------
به‌طور اجمال برای این حرکتی که در گام دوم لازم است، ما دست‌کم سه گونه دارایی و داشته لازم داریم؛ دست‌کم می‌گویم، ممکن است کسی تعدادش را هم بیشتر حساب کند. سه دسته چیز باید داشته باشیم:
الف) سرمایه‌های مادی
اول، عرض کردم که هر حرکتی که در این عالم طبیعت انجام می‌گیرد، ابزارهای مادی می‌خواهد، امکانات مادی که شامل امکانات اقتصادی و علوم مربوطه آن می‌شود. باید ببینیم که این را داریم یا نداریم، اگر نداریم کسب کنیم، اگر داریم آن را حفظ کنیم، اگر ناقص است آن را کامل کنیم. الحمدلله جامعه ما در این مدت خوب شناخته که ما امکانات زیاد مادی داریم که خودمان خیلی از آن‌ها را نمی‌شناختیم و باورمان نبود و به‌خصوص در این دهه اخیر، بیشتر روشن شد که جامعه ما که این‌همه تحقیر می‌شد و قبل از انقلاب در واقع بیشتر به شکل یک برده‌ای برای آمریکا با او رفتار می‌شد، ما چه داشته‌هایی داریم، چه سرمایه‌های مادی‌ای داریم که درست قدر آن را نمی‌دانیم و در اثر غفلت خودمان دشمنان به یغما می‌بردند، کأنّه مفت! شاید هم کأنه نیست، برای اینکه نفت ما را با قیمت ارزان می‌بردند و در مقابلش سلاح با قیمت گران می‌فروختند، بعد هم ما را وادار می‌کردند که این سلاح را در راه مصالح آن‌ها به کار ببریم! چه چیزی گیر ما می‌آمد؟! یعنی سرمایه خدادادی‌مان را به غارت می‌دادیم؛ زحمت آن را بکشیم، با منت از ما بخرند، نفتتان را خریدیم، حالا تحریم هستیم و نمی‌خرند، آن‌وقت منت می‌گذاشتند که نفت شما را می‌خریم! منتهی به هر قیمتی که خودشان می‌خواستند و شرایطش را فراهم می‌کردند. در مقابلش بر ما منت می‌گذاشتند که به شما سلاح می‌فروشیم، ما به هرکسی سلاح نمی‌دهیم، شما خیلی عزیز هستید که این سلاح‌های پیشرفته را به شما می‌دهیم! به چه قیمتی؟! به هر قیمتی که خودشان می‌خواستند! و سلاح‌هایی که می‌دادند را دستور می‌دادند که فلان جا مصرف کنید. حالا غیر از اینکه مردم خودتان را به‌وسیله همین سلاح‌ها نابود کنید، بروید در یک کشور دیگر با خلق زفار بجنگید! به شما هیچ مربوط نیست! سلاحی که با سرمایه طبیعی خودتان خریدید، بروید یک جای دیگر به نفع ما خرج کنید! چرا؟! چرا ندارد! دستور ارباب است!
اگر یادتان باشد اواخر زمان شاه، در زفار عمان یک حرکت انقلابی شروع شد به نام خلق زفار. آمریکا به اعلی‌حضرت همایونی ایران دستور دادند که شما باید سرباز و سلاح بفرستید که آن فتنه را در آنجا خاموش کنید، مردم آنجا را بکشید تا ما منافعمان را ببریم. می‌گفتند آخر به ما چه مربوط است؟! چرا ندارد! دستور است! ما این سلاح‌ها را به شما دادیم و هرجایی که ما می‌گوییم باید مصرف کنید!
 اگر کسی می‌گفت که روزی می‌آید که این ملت ایرانی که رفتار برده‌وار با او می‌کنند، در قدرت جهانی رقیب آمریکا بشود، رئیس‌جمهور آمریکا رسماً خصم و رقیب خودش را قدرت ایران بداند، غیر از خنده چیزی تحویل او داده می‌شد؟! این چه می‌گوید؟! خواب دیدی؟! ما برای یک لقمه نان باید دست گدایی به این‌ها دراز کنیم، ما قدرت رقیب آمریکا بشویم؟! وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ. خدا نشان داد که وقتی او اراده کند، هیچ کاری نشد ندارد، منتهی یک شرط می‌خواهد؛ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ.
ب) سرمایه‌های انسانی
این یک بخش از سرمایه‌های مادی بود که در اختیار ما بود. بعضی از آن‌ها را اصلاً نمی‌دانستیم که داریم، بعضی‌ها را هم که می‌دانستیم به یغما می‌رفت، کأنّه مجانی می‌دهیم. ولی سرمایه ما منحصر به این سرمایه زیرزمینی نبود. نیروهای انسانی داشتیم که این نیروها به این کیفیت، در دنیا کم‌نظیر و در بعضی جاها بی‌نظیر بود. استعدادهای خدادادی که خدا در ملت ما قرار داده بود، شرایط خاصی که در طول 1400 سال برای مردم ما فراهم شده بود و آخرین آن، آنچه که به دست یکی از سلاله پیغمبر اکرم‌صلیاللهعلیهوآله امام خمینی‌رضواناللهعلیه در این زمان، در نیم قرن اخیر تحقق عینی پیدا کرد و خودش را نشان داد. در اوایل، آن‌وقت‌هایی که بنده هنوز جوان و نوجوان بودم، غالباً تصور از جوان‌های ما این بود که این‌ها ولگرد هستند، دنبال بازی و تفریح هستند و کاری از این‌ها برنمی‌آید. غافل از اینکه مایه‌های بسیار ارزنده‌ای در درون این‌ها نهفته است و گردوغباری روی آن را گرفته است. اگر کسی بتواند این گردوغبار را پاک کند و دست و روی این‌ها را بشوید، خودشان را نشان خواهند داد که چه گوهرهای گرانبهایی هستند. همان اوایل، در جنگ هشت ساله‌ای که از طرف بعثی‌های عراق بر ما تحمیل شده بود، نوجوانی پیدا شد که امام فرمود: این رهبر ماست! نوجوان سیزده ساله، کاری کرد که شخصی مثل امام فرمود: این رهبر ماست! یعنی چنین گوهری در درون این جوان‌ها نهفته است که زیر گردوخاک‌هایی پوشیده مانده است. اگر این‌ها شست‌وشو داده شوند و شکوفا شوند و خودشان را بیابند، می‌توانند کارهایی انجام دهند کارستان؛ چنانکه انجام دادند. حالا نمی‌دانم آن‌هایی که سالمند هستند یادشان است که اوایل انقلاب، از آن روزی که نهضت امام شروع شد؛ یعنی پانزده سال قبل از پیروزی انقلاب، چند درصد مردم حاضر بودند که کاملاً مطیع فرمان‌های امام باشند؟ اجمالش این است که به اینکه یاران صدیقی برای امام پیدا شود و تا آخر پایداری کنند و بمانند و هدف امام تحقق پیدا کند، چندان امیدی نبود. من این‌گونه تعبیر می‌کنم؛ اما جای این دارد که تعبیر غلیظ‌تری بشود. یادم است که بعضی کسان گاهی بعضی از حرف‌های امام را نقد می‌کردند؛ اما دیدید که وقتی خدا اراده کند، وعده خدا حق است؛  إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ، [روم، 60] وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ. 
پس سرمایه دومی که ما داشتیم و باز از آن غافل بودیم، این جوان‌های پاک و نیروهای کارآمدی بود که در اثر شرایط محیط و تقلیدهای غلط و فرهنگ استعماری‌ای که از طرف دست‌نشانده‌های استعمارگران ترویج می‌شد، این‌ها می‌گفتند نمی‌شود، نمی‌شود، این‌ها فکر خام است. امام با روش‌هایی که داشت، این تعبیر را زنده کرد و در دل‌ها کاشت و رشد داد که «ما می‌توانیم».
 ج) سرمایه ایمانی و الهی
بخش سوم از سرمایه‌هایی که ارزش آن را نمی‌دانستیم و شاید از همه این‌ها مهم‌تر بود، سرمایه ایمانی و الهی بود که خدا به برکت اسلام و تشیع و رهبران دینی و آموزه‌های قرآنی و بیانات ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین برای ما و ملت ما به ارث گذاشته شده بود. اندکی از آن را بهره‌برداری می‌کردیم؛ ولی اکثریت آن مدفون بود. توجه هم نداشتیم که این چه سرمایه‌های عظیمی است و چقدر ارزش دارد و چگونه باید از آن بهره‌برداری کرد؛ معرفت و ایمان  به خدا، معرفت پیغمبر اکرم و ائمه اطهار، شناخت صفات خدا، افعال الهی، سنت‌های الهی و امثال این‌ها که از آموزه‌های دینی است، این‌ها سرمایه‌های معنوی ما بود و غافل بودیم که این سرمایه‌ها چه تأثیری می‌تواند داشته باشد و چه نقشی برای پیشرفت و موفقیت ما می‌تواند ایفا کند. متأسفانه در اثر رواج آن فرهنگ الحادی غربی که از دوران دبستان به بچه‌های ما تزریق می‌شد و در دوران دانشگاه به اوج خودش می‌رسید، باور بر این بود که این مسائل معنوی و کمک‌های الهی و مددهای غیبی چیزی شبیه خرافات است. اشخاص فهیم، سیاست‌مداران، کسانی که مردم فرهیخته و فرزانگان کشور بودند چندان بهایی به این‌ها نمی‌دادند. حتی از اینکه گاهی به زبان هم بیاورند، خودداری می‌کردند. رفتارشان جوری بود که اینها ذهنیاتی است، کسانی عقایدی دارند که شبیه خرافات است و متأسفانه این نه‌تنها در فکر کسانی که دور از فرهنگ اسلامی و آموزه‌های دینی بودند رواج پیدا کرده بود و توجهی به دعا و توسل و اطاعت خدا و مددهای غیبی نداشتند، حتی در کسانی که انتظار ضدش را می‌داشتیم هم سرایت کرده بود! کسانی بودند که رفتارشان طوری بود که به این چیزها بهایی نمی‌دادند. وقتی صحبت از خشکسالی می‌شد فکر این بودند که ما باید از فنّاوری بارور کردن ابرها استفاده کنیم، ببینیم ابرها را چگونه می‌شود در آسمان کشور بارور کرد که باران بیاید، همان کاری که ملحدین و منکرین خدا می‌کردند. این‌ها هم‌فکر همین‌ها بودند. آن‌هایی که من نظرم است یادم نمی‌آید که یکبار گفته باشند یک نماز استسقائی هم بخوانیم. فکر بارور کردن ابرها به‌وسیله ابزارهای الکترونیکی بودند؛ اما چندان بهایی به نماز و دعا و این‌ها داده نمی‌شد! نه‌تنها از کسانی که تحصیل‌کرده‌های فرنگ بودند و دکترایشان را از انگلستان گرفته بودند، نه، از همین تحصیل‌کرده‌های دیگر هم چنین رفتارهایی دیده می‌شد. به‌هرحال ایمان ضعیف بود؛ اما زمینه رشد ایمان در مردم پاک‌سرشت ما بسیار فراوان بود؛ ولی ما نشناخته بودیم و از آن بهره‌برداری نمی‌کردیم.
ادامه دارد
(آیت الله مصباح یزدی در همایش دفتر پژوهش‌های فرهنگی؛ مصلی نمازجمعه قم تاریخ: پنجشنبه، 16 آبان، 1398)