کسی که مسلمان است و معتقد است که اطاعت ولّیامر مسلمین واجب است، باید اولین نیتش این باشد که من تکلیف شرعیام را میخواهم انجام بدهم.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصهای از یکی دیگر از سخنرانیهای مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
ملاک ارزش واقعی
گفتیم ارزش کار را با نتیجهاش میسنجیم. مثلا میگوییم: غذا بخورم که بدنم انرژی بگیرد، یا اگر دارو بخورم، بهبود و سلامتی پیدا میکنم، یا میگوییم: این کار را میکنم، برای اینکه کارهای دیگر را بهتر انجام دهم، قوت پیدا کنم یا به دیگران بیشتر کمک کنم و... . این پرسش برای متدینان و معتقدان به آخرت مطرح میشود که چه کار باید بکنیم که برای آخرتمان_یعنی زندگی بینهایتمان_مفید باشد؟ اگر ما اعتقاد یقینی به دین و آخرت داشته باشیم و بدانیم هر کار اختیاری، حتی یک توجه قلبی، گفتن یک کلمه، حتی یکنفس کشیدن، میتواند در زندگی ابدی ما مؤثر باشد، به این نتیجه میرسیم که برای اینکه بدانیم کاری واقعا خوب یا بد است، باید خیلی چیزها را بدانیم. ملاک ارزش واقعی یک کار، تأثیری است که نهایتا در زندگی ابدی ما دارد؛ بنابراین باید بدانیم که این کار در آن زندگی، اثر مثبت دارد یا اثر منفی.
تمایز ارزش حقوقی از ارزش اخلاقی
وقتی ما میگوییم کاری خوب یا بد است، اگر فقط خود آن کار را _صرفنظر از فاعلش_ میسنجیم، در اینجا به حُسن فعلی کار توجه داریم و در اینجا به حُسن اخلاقی آن توجه نداریم. حسن اخلاقی در جایی میگوییم که برای فاعلش نیز مفید باشد؛ بلکه در حسن اخلاقی، فایده اصلی برای فاعل است و دیگران به مناسبت اینکه با او ارتباط دارند، نفع میبرند. روشن است که اگر کاری حُسن فعلی داشت؛ ولی من آن را با نیت خوب انجام ندادم، حسن فاعلی ندارد. از نظر شرعی ممکن است خداوند چیزی را واجب کند و بگوید باید این کار را انجام دهید، حتی اگر نیت خوب نداشته باشید. در این صورت اگر نیت خوب داشتیم، ثواب میبریم، وگرنه واجب را انجام دادهایم، ولی ثواب نمیبریم؛ بنابراین گاهی چیزی واجب شرعی است؛ اما ارزش اخلاقی ندارد. در این صورت اگر به آن عمل نکنم، مؤاخذه میشوم، اما انجامدادنش هیچ ارزش اخلاقی ندارد؛ زیرا بر کمال من نمیافزاید و موجب قرب من به خدا نمیشود!
فرض کنید من مالی را به دست آوردهام که خمس به آن تعلقگرفته و خمس آن را باید بدهم. اگر این خمس را پرداخت نکنم، مؤاخذه میشوم؛ اما اگر این خمس را برای ریا یا تظاهر بدهم، ثواب پرداخت خمس را نمیبرم، ولی نمیتوانم بگویم که چون من قصد قربت ندارم، اصلا آن را انجام نمیدهم. اگر بخواهم مالم حلال شود، باید خمس آن را بدهم، ولو قصد قربت نداشته باشم، این میشود یک مسئله حقوقی. همچنین حاکم شرع میتواند زکات را حتی بهزور بگیرد. مأمور اسلامی از طرف دولت اسلامی، حق دارد زکات واجب مال را از صاحبمال، بگیرد؛ اما آیا وقتی زکات را از من گرفتند، ثوابی هم برای من هست و بهشت میروم؟ روشن است که این نتیجه به نیت من بستگی دارد؛ اگر برایخدا زکات را دادهام، عبادت کرده و ثواب بردهام، اما اگر زکات را بهزور دادهام یا برایخدا نبوده است، اگرچه مالم حلال شده، ولی ثوابی نبردهام. در اینجا مسائل حقوقی از مسائل اخلاقی جدا میشود. همچنین در زندگی خانوادگی، نفقه زن بر عهده شوهر است. اگر مرد نفقه را ندهد، زن طلبکار است و میتواند شکایت کند تا بهزور از او بگیرند؛ اما وقتی نفقه را بهزور از او بگیرند، ثوابی نبرده است. در اینجا مسئله حقوقی حل شده و مال حلال شده است، اما ارزش اخلاقی ندارد.
مسائل سیاسی و واجبات حقوقی
بنابراین، ما باید این دو حیثیت را در ارزشها تفکیک کنیم. باید توجه داشته باشیم که در مسائل سیاسی نیز، گاهی واجباتی وجود دارد که از سنخ واجبات حقوقی است. این واجبات را اگر انجام ندهیم، مؤاخذه میشویم؛ اما اینطور نیست که به هر صورتی آن را انجام دهیم، ثواب برده باشیم. ثواب آن وقتی است که ما آن کار را برای خدا انجام دهیم و بگوییم: چون تکلیف شرعی به آن تعلقگرفته، یا چون امر ولّیامر مسلمین است و اطاعت او شرعا واجب است، من بهخاطر وظیفه شرعیام آن را انجام دادهام. شرکت در انتخابات، خود یک حقالناس است و تکلیفی است که باید انجام دهم. اگر انجام ندهم، مؤاخذه میشوم؛ اما ثواب انجامش بسته به این است که نیت من از رأیدادن چه بوده است. اگر نیتم این بود که صرفا آنکسی که دوست دارم، رئیسجمهور شود، حتی اگر صلاحیت نداشته باشد، نهتنها ثوابی نکردهام، گناه نیز مرتکب شده و حق دیگری را تضییع کردهام.
بسیاری از مردم میگویند: رأی برای خودم است و به هر کس میخواهم رأی میدهم. در پاسخ به آنها باید گفت: کسی دست شما را نمیگیرد که رأی ندهید. هر کاری دلتان میخواهد انجام دهید، کما اینکه وقتی دلتان میخواهد، میتوانید گناه هم بکنید و کسی جلوی گناه شما را نمیگیرد، مگر اینکه گناه علنی باشد و تحت شرایطی صورت بپذیرد. ولی صحبت سر این است که در نظام اسلامی برای مسلمانی که معتقد به ولایتفقیه است، رأیدادن تکلیف واجب شرعی است؛ زیرا امر ولّیفقیه به انجام این کار تعلقگرفته است. خب اگر من این کار را ترک کنم، گناه کردهام؛ اما ثواب آن نیز بسته به این است که آن را به چه قصدی انجام داده باشم. آیا قصدم تقویت نظام اسلامی، سر کار آمدن اصلح و انفع برای اسلام و مسلمانان یا مانعشدن از روی کار آمدن شخص فاسد است، یا چیز دیگری است. این نیتهاست که میتواند در ارزش کار، اهمیت فوقالعاده داشته باشد.
کسی که مسلمان است و معتقد است که اطاعت ولّیامر مسلمین واجب است، باید اولین نیتش این باشد که من تکلیف شرعیام را میخواهم انجام بدهم. همانطور که انجام احکام شرعی که از طرف شارع مقدس تشریع شده واجب است، اطاعت امر ولّیامر مسلمین نیز شرعا واجب است. بارها امام (رضواناللهعلیه) روی این مسئله تاکید فرمود که شرکت در انتخابات واجب شرعی است، تکلیف شرعی شماست و باید شرکت کنید. خب سؤال میشود، شرکت در انتخابات چگونه شرعی شد؟ آیا آیه قرآن یا حدیثی در این باره وارد شده است؟ پاسخ این است که این امر ولّیامر مسلمین است. اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم؛ اولیالامر، ائمه معصومین هستند، و بعد هم کسانی که نائب امامزمان هستند، این مسند را دارند؛ بنابراین هر کس نائب امامزمان بود، واجبالاطاعه است و کاری را که او دستور میدهد؛ مثل نمازخواندن واجب میشود. البته این واجب موقتی و مربوط به شرایط خاصی است.
نتیجه اینکه، وظایف سیاسی _ اعم از آنچه حاکم، ولیامر، زمامدار یا کارگزاران انجام میدهند یا فعالیتهای سیاسی مثل شرکت در انتخابات، اطاعت امر و فراهمکردن زمینه اجرای احکام اسلامی و احکام دولت اسلامی که مردم انجام میدهند_ در صورتی ارزش اخلاقی و ثواب اخروی دارد که ما آنها را بهقصد اطاعت امر خدا انجام بدهیم. هر قصد دیگری داشتیم، اگرچه ممکن است ارزشهای عرفی، یا حسن فعلی داشته باشد؛ اما از نظر اسلام، ارزش اخلاقی به شمار نمیرود. کاری در اسلام بهعنوان ارزش اخلاقی مطلوب است که موجب کمال نفس و ثواب اخروی شود و ما را به هدف انسانیت و هدف خلقت نزدیک کند.
(گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱۲/۳/۹۶، مطابق با هفتم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)