اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آثار حضرت آیتالله مصباح یزدی، علامه مصباح (ره)، در نشست اساتید و محققان مؤسسه امام خمینی که به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبایی (ره) در بیت مرحوم علامه (دارالقرآن علامه) برگزار شد، نکاتی مطرح فرمودند که بخشهایی از آن اشاره میشود.
نعمتهایی که خداوند متعال در قرآن ذکر کرده، از یک منظر به دو دسته تقسیم میشود: دسته اول نعمتهایی است که به فرموده قرآن هدف اصلی از آفرینششان بهرهمندی انسانها از این نعمتها بوده و ابزاری برای تکامل بشر هستند. دسته دیگری از نعمتها همانند سکه دو رو هستند؛ یعنی علاوه بر اینکه افراد بشر میتوانند بهره وافری از آنها ببرند، خلقت خود آنها هم مقصود بوده، و این یکی از زیباترین تدبیرهای حکیمانه الهی است.
انبیا اینگونه هستند؛ شخص پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه و آله) مخلوقی هستند که خلقت خود ایشان از سوی خداوند مقصود بالذات بوده، و خدا راه تکامل را به ایشان نشان داده است؛ اما از سوی دیگر، پیامبر شدن ایشان برای هدایت دیگران نیز بوده است. هدایت کردن دیگران وظیفه شخصی ایشان است، و برای رسیدن به مقامات عالیه معنوی باید این کار را انجام دهند. پس از انبیا، اوصیا و جانشینان ایشان، و قدر متیقن، ائمه طاهرین (علیهمالسلام) نیز همین خصوصیت را دارند؛ یعنی هم خود مقصود بالاصاله در خلقت بودهاند و هم برای هدایت دیگران مقصود بالغیر هستند.
گاهی تعبیراتی وجود دارد که ظهور دارد که مقام برخی از این تربیتشدگان از انبیا هم بالاتر است. چیزهایی که در وصف امثال سلمان وارد شده که غیر از مقام عصمت چیزی برای آنها کم گذاشته نشده است؛ البته اینها به عنوان احتمال بیان میشود که غیر از انبیا و اوصیاء، برخی از تربیتشدگان پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه وآله) و اوصیای ایشان (علیهمالسلام)، ممکن است که از برخی انبیا بالاتر باشند. شاید برخی از علمایی که درست راه را پیمودند به مقامی برسند که از برخی انبیا مقام بالاتری داشته باشند. این به عنوانی احتمالی است که بعید نیست. علامه طباطبایی شاید از مصادیق کسانی باشند که مقام ایشان در نزد خداوند از برخی از انبیا کمتر نیست؛ که اگر انبیا دو حیثیت دارند و اگر این دو حیثیت را در مراتب نازل هم سرایت دهیم، میتوان گفت علامه طباطبایی و سایر کسانی که در مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) خوب درس خواندند هم دو حیثیت دارند.
بزرگان بسیاری به جایگاه و مقام شخصی علامه اشاره کردند و این جنبه از مقام علامه طباطبایی (ره) تا حدودی برای همگان شناخته شده میباشد. علامه طباطبایی در میان برکاتی که برای حوزه داشت، از یک ویژگی برخوردار بود که کمتر از بزرگان دارای آن هستند. گاهی بزرگی در فقه، اصول، حدیث و کلام قوی است؛ اما غالباً اینگونه نبوده که از ابتدای تحصیل برنامهریزی کنند که اینگونه شوند؛ یعنی شرایطی پیش آمد و اتفاق افتاد که با استاد یا مرجعی بزرگ برخورد کرده و همان مسیر را ادامه داده است. غالباً اینگونه نبوده که فکر کنند در بین علومی که هست کدام را انتخاب کنند و کدام لزوم بیشتری دارد و چگونه برای دیگران برنامهریزی کند. بنده این ویژگی را در مرحوم علامه طباطبایی سراغ دارم و از خود ایشان هم چیزهایی شنیدم.
سالها قبل از پیروزی انقلاب در زمان آیتالله العظمی بروجردی موضوعی در حوزه مطرح شد که کسانی نسبت به فلسفه خوشبین نبودند، البته این بیشتر از خارج از حوزه قم و از مشهد و نجف سرچشمه میگرفت، نامههایی برای مرحوم آیتالله بروجردی نوشتند که در حوزه قم برخی مطالب خلاف اسلام و خلاف ضروریات دین مطرح میشود و شما باید جلوی آنها را بگیرید.
بزرگان و افراد موجهی مرتب تماس میگرفتند و درخواست داشتند. بعد بهانهای پیدا کردند و روی شخص علامه طباطبایی تکیه کردند. بهانه از اینجا شروع شد که وقتی بحار با حاشیههای علامه طباطبایی چاپ میشد، در یکی از جلدهایی که چاپ شد، حاشیهای نقدگونه بر فرمایشات علامه مجلسی داشتند. این بهانهای شد که میگفتند آقای طباطبایی نه تنها اسفار و فلسفههای کفری را تدریس میکند؛ بلکه به علامه مجلسی توهین میکند و به او اشکال میگیرد. به اندازهای این مسائل را بزرگ کردند و به مرحوم آقای بروجردی فشار آوردند که شما باید جلوی اینگونه سخنان را بگیرید و درس ایشان باید تعطیل شود.
آیتالله بروجردی مرحوم حاج احمد خادمی را خدمت علامه فرستادند که بگوید من خودم در اصفهان فلسفه خواندم و شاگرد جهانگیرخان بودم و با فلسفه مخالف نیستم. اما آن زمان که ما در اصفهان فلسفه میخواندیم، استاد شاگردان را انتخاب میکرد و در جای محدود و معینی درس میگفت. شنیدم که درس شما خیلی عمومی است و کسانی شرکت میکنند که صلاحیت ندارند و شبهههایی از مطالب به ذهنشان میماند که جواب را یاد نمیگیرند. اگر صلاح میدانید درس را محدود کنید و به کسانی اجازه شرکت دهید که نسبت به استعداد آنها مطمئن هستید و مبتلا به شبهات نمیشوند.
علامه میفرمود برای آقای بروجردی نامهای نوشتم و گفتم از موقعی که از تبریز به قم آمدم، درباره نیازهای جامعه و حوزه مطالعه کردم، دیدم جامعه خیلی نیاز به معرفت همه جانبه نسبت به اسلام دارد و وظیفه روحانیت است که اسلام را در همه ابعاد شناخته و به مردم معرفی کند، شناخت صحیح اسلام از منابع اسلام است که قرآن، سنت و عقل هستند.
قبل از آمدن آقای طباطبایی، در حوزه خبری از درس رسمی قرآن و تفسیر نبود. گاهی در مساجد و محلات کسانی برای اهالی مسجد تفسیر میگفتند که درس نبود. در حوزه نیز چیزی بهنام درس قرآن و تفسیر نبود. دروسی که پایه آن استدلال و برهان عقلی باشد هم نبود. برای تربیت اخلاقی هم هیچ برنامهای وجود نداشت. گوشه و کنار، کسانی بودند که جلسات موعظهای داشتند؛ اما برنامهای برای تربیت اخلاقی وجود نداشت. از حدیث هم آنچه مربوط به فقه بود استفاده میشد و سایر روایاتها مطرح نبود. از مجموع چهار رکن، یکی آن هم به صورت ناقص وجود داشت. علامه در آن نامه فرمود: من وظیفه خود دانستم در حد توانم آن سه رکن را احیا کنم. از این رو، درس فلسفه برای ورزش عقلی، درس تفسیر و یک درس اخلاق گذاشتند.
مرحوم آقای بروجردی شخصی را خدمت مرحوم آقای طباطبایی فرستادند و گفتند که هرچه شما وظیفه میدانید عمل کنید که ایشان مجدداً درس را آغاز کرد. این روش که یک نفر وارد حوزه شود و فکر کند که چه وظیفهای دارد و مبادا تکلیف واجبی داشته باشد و ترک شود؛ حال کسی خوشش بیاید یا نیاید؛ این طرز فکر را بنده در کمتر کسی مشاهده کردم و غالباً تحت شرایط اتفاقی در مسیری افتادند و آن را دنبال کردند.
مرحوم آقای صدوقی میفرمودند، اگر آقای طباطبایی را از حوزه علمیه قم برداریم، امتیازی برای حوزه قم باقی نمیماند و امتیاز حوزه قم به وجود آقای طباطبایی است. مرحوم آقای میلانی میفرمود در عالم تشیع، شخصی به جامعیت آقای طباطبایی یا نیست یا بسیار کم است. برکات ایشان مخفی نیست؛ اما چیزی که ما باید یاد بگیریم این است که بدانیم برای بقا و رشد حوزه و اینکه حوزه بتواند در برابر سیل بنیانکن کفر و الحادی که از ناحیه غرب به کل دنیا پخش میشود و گاهی موجهای جدیدی به وسیله اینترنت و سایر رسانهها در اختیار جوانان قرار میگیرد، ایستادگی کند، ما وظیفه سنگینی داریم.
از روش مرحوم علامه باید درس بگیریم و نیازهای جامعه را بررسی کنیم. آن روز آنچه چشمگیر بهشمار میرفت، انتشار افکار مارکسیستی بود که با کمک مرحوم آقای مطهری اصول فلسفه و روش رئالیسم را نوشتند و بعد بحثها را ادامه دادند. اینگونه افراد باید در حوزه تربیت شوند تا پاسخگوی شبهات الحادی و کفرآمیز باشند.
امروز مسائل منحصر به افکار مارکسیستی نیست؛ بلکه غیر از آن، دهها برابر شبهات دیگری مطرح میشود، این شبهات مخصوص کشور ما نیست و ما نسبت به مسلمانان دیگر کشورها وظیفه داریم به ویژه وقتی که دست به طرف حوزه قم دراز و التماس میکنند که کتابهایی تألیف و برای پاسخ به شبهات در کشورها استفاده شود؛ کسانی که ذوق برنامهریزی دارند و دوراندیش هستند، باید اتاق فکری تشکیل دهند و بررسی کنند و برای آینده حوزه برنامهای سنجیده در نظر بگیرند، ولو اینکه امروز قابل عمل نباشد، ضعفهایی در برخی درسها هست که باید جبران شود، اگر برخی چیزها در حوزه نیست؛ اما ضرورت دارد باید بگردیم، راهش را پیدا کنیم تا درسش شروع شود و راهی برای پاسخگویی به شبهات فراهم شود.
(سخنرانی در نشست اساتید مؤسسه آموزشی و پژوهشی به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبایی (ره) در تاریخ: 21/08/1395)