امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

خطر سکولاریسم را جدی بگیریم!

نقش حوزویان نسبت به مبنای مسائل فرهنگی این است که ما امروز یک مسئله جدی مادر در مسائل فرهنگی داریم که اگر این مسئله مادر حل نشود، بچه‌هایش هم ناقص خواهند بود و ما در هیچ رشته‌ای حرف قاطع صددرصد نمی‌توانیم عرضه بکنیم و همه به این برمی‌گردد که آیا این‌ها ربطی به دین دارد یا ندارد؟ شما بگویید فلان مسئله‌ای که فلان روان‌شناس گفته با قرآن نمی‌سازد، می‌گویند اصلاً قرآن چه‌کار به این کارها دارد؟!

 انسان چیزهایی را می‌فهمد، می‌شناسد، دانش پیدا می‌کند و دانا می‌شود؛ یعنی مقوله علم و معرفت و شناخت. سه تا مفهوم را به‌عنوان مترادف عرض می‌کنم و هرکدام شاید برای بعضی‌ها آشناتر باشد. دانش بشر چیست؟ چگونه پیدا می‌شود؟ تا کجا گسترش پیدا می‌کند؟ تکامل آن به چیست؟ این مشخص شود آن‌وقت ببینیم که آیا دین با این‌ها ارتباطی دارد یا نه؟

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
شاید شنیده باشید که استاد سر کلاس رسماً می‌آید بحث می‌کند که آقا این علومی که ما داریم این‌ها هیچ ربطی به دین ندارد؛ علمی است که موضوع خاصی و روش خاصی و مردان خاصی دارد. این‌ها کار می‌کنند، نظریات مختلفی هم هست؛ یکی این نظر را می‌پسندد و یکی آن نظر را؛ اما اینکه قرآن چه می‌گوید و اسلام چه می‌گوید، اسلام چه‌کار به این کارها دارد؟! نه‌تنها علوم طبیعی از قبیل فیزیک و شیمی و زیست‌شناسی ربطی به دین ندارد؛ بلکه علوم انسانی هم که با رفتار انسان سروکار دارد، آن‌ها هم ربطی به دین ندارند.
نمونه‌های بیّن آن، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی است. روان‌شناسی که ازجمله علوم محوری علوم انسانی است، موضوع و روش‌های خاصی دارد و دانشمندان خاصی دارد، هیچ‌کدام از مطالب آن نه در قرآن آمده و نه آن‌ها با قرآن کاری دارند؛ علمی است؛ مثل‌اینکه علمای دین نمی‌آیند درباره اتم بگویند که ما چند نوع عنصر اصلی داریم، زیر صد تا است یا فوق صد تا؛ دانشمندان فیزیک در این باره بحث می‌کنند، ربطی هم به دین ندارد. اینکه ترکیبات شیمیایی چه اثری دارد، نه دین کاری به این حرف‌ها دارد، نه نفی می‌کند و نه اثبات؛ عالمانی مخصوص کار خودش دارد. روان‌شناسی هم همین‌طور است. یک موضوعی است که معین می‌کنند، عده‌ای درباره آن بحث می‌کنند، نظرهای مختلفی هم هست، یکی نفی می‌کند و یکی اثبات می‌کند؛ اما به‌هرحال به دین ربطی ندارد.
یک نمونه دیگر هم که از نمونه‌های برجسته علوم انسانی است، جامعه‌شناسی است با رشته‌های مختلفی که دارد؛ ازجمله جمعیت‌شناسی، مردم‌شناسی و سایر رشته‌های خاص جامعه‌شناسی. این را جداً بحث می‌کنند و مطرح می‌کنند و گاهی مقاله می‌نویسند و سخنرانی می‌کنند. در مقابل آن، بچه مسلمان‌ها اول یک مقدار ناراحت می‌شوند و بعد می‌گویند راست هم می‌گویند ما چیزی نداریم بگوییم؛ دین چه‌کار به این کارها دارد؟! 
نقش حوزویان نسبت به مبنای مسائل فرهنگی
این است که ما امروز یک مسئله جدی مادر در مسائل فرهنگی داریم که اگر این مسئله مادر حل نشود، بچه‌هایش هم ناقص خواهند بود و ما در هیچ رشته‌ای حرف قاطع صددرصد نمی‌توانیم عرضه بکنیم و همه به این برمی‌گردد که آیا این‌ها ربطی به دین دارد یا ندارد؟ شما بگویید فلان مسئله‌ای که فلان روان‌شناس گفته با قرآن نمی‌سازد، می‌گویند اصلاً قرآن چه‌کار به این کارها دارد؟!
این مسئله مادر است. شخصیت‌های برجسته در حوزه‌های علمیه باید این را حل کنند؛ اول خودشان نظر قاطعی اتخاذ کنند و بعد هم سعی کنند برای دیگران منتشر کنند تا در سطح جامعه جزو فرهنگ جامعه شود و دیگر کسانی جرئت نکنند در این تشکیک کنند که آیا دین با مسائل دنیا، مسائل زندگی و با علم و صنعت ارتباطی دارد یا ندارد؟
این‌هایی که تا اینجا عرض کردم برای این بود که اهمیت این مسئله را خدمت شما عزیزانی که امیدهای آینده این کشور و انقلاب و ان‌شاءالله از یاران امام زمان (علیه‌السلام) هستید و باید خودتان را برای ظهور آن حضرت آماده کنید بگویم تا به این مسئله بها بدهید که این علومی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و در دنیا از آن استفاده می‌شود با دین چه ارتباطی دارد؟ بنده سعی می‌کنم چند مطلب را به صورت تیتروار برای جوان‌هایی که ان‌شاءالله از مفاخر آینده کشور خواهند بود و این راه‌ها را خواهند پیمود و این ارمغان‌ها را به جامعه اسلامی و انقلاب اسلامی اهدا خواهند کرد عرض بکنم.
تحلیلی بر مقولات دانشی و ارزشی
ما سه مقوله داریم که این‌ها ممکن است بین علم و دین جهت اشتراکی داشته باشند و نقطه تلاقی علم با دین باشد. به یک معنا این سه مقوله، ارکان هویت انسان است. این سه مقوله درباره این است که آیا علم و دین با این‌ها سروکار دارند یا نه، یکی از آن‌ها مخصوص علم است و یکی از آن‌ها مخصوص دین یا همه مخصوص علم است و ربطی به دین ندارد. این‌ها را تیتروار عرض می‌کنم.
یک مقوله‌ای که ما داریم این است که انسان چیزهایی را می‌فهمد، می‌شناسد، دانش پیدا می‌کند و دانا می‌شود؛ یعنی مقوله علم و معرفت و شناخت. سه تا مفهوم را به‌عنوان مترادف عرض می‌کنم و هرکدام شاید برای بعضی‌ها آشناتر باشد. دانش بشر چیست؟ چگونه پیدا می‌شود؟ تا کجا گسترش پیدا می‌کند؟ تکامل آن به چیست؟ این مشخص شود آن‌وقت ببینیم که آیا دین با این‌ها ارتباطی دارد یا نه؟
مقوله دوم غیر از این شناخت‌هاست. آن مقوله دانش بود و این مقوله ارزش است. در جوامع مختلف چیزهایی هستند که مردم برای این‌ها ارزش قائل هستند و دوست می‌دارند؛ کسی که آن‌ها را داشته باشد را ستایش و مدح می‌کنند و اگر آن‌ها را نداشته باشد با او مخالفت می‌کنند و از او اظهار تنفر می‌کنند. این‌ها نه مقوله علوم طبیعی است و نه مقولات علومی است که بشود با روش‌های تجربی اثبات کرد. همه انسان‌ها بعضی چیزهای آن را هم کم‌وبیش قبول دارند؛ گویی که بسیاری از آن‌ها به آن پایبند نیستند. به‌عنوان‌مثال همه مردم به نحوی قبول دارند که ظلم چیز بدی است. حالا ظلم چیست؟ چه مقوله‌ای است؟ در آزمایشگاه باید پیدا شود؟ باید بکارند تا سبز شود؟ باید از عرش نازل شود؟ اصلاً این عدالت و ظلم چیست؟ این یک مفهوم ارزشی است. چیزی نیست که بشود در آزمایشگاه تجربه کرد تا ببینیم هست یا نیست، ظلم کدام است و عدل کدام است؟
یک مثال ساده‌ای که همه ما با آن سروکار داریم این است که هر قومی معمولاً چیزهایی را برای خودشان مقدس و ارزشمند می‌دانند و پایبند هستند که این‌ها را حفظ کنند. بسیاری از اقوام کشورهای بزرگ یک میلیاردی پیدا می‌شوند که به لباس خودشان خیلی اهمیت می‌دهند و سعی می‌کنند که لباسشان محفوظ بماند؛ لباس ملی است. ...(در مقابل) یک کشور دیگری هست که این لباس برایشان اهمیتی ندارد. می‌گویند این، مقوله ارزش است. این‌ها برای یک چیزی ارزش قائل هستند و آن‌های دیگر قائل نیستند... این مفهوم علمی نیست، چیزی نیست که بشود در یک علمی با یک روش علمی یا با روش فلسفی اثبات یا نفی کرد؛ مردم آن را دوست دارند، این لباس ملی آن‌ها است و به آن علاقه دارند. علاقه داشتن و پایبند بودن به سنت‌های ملی، ناسیونالیستی، این یک ارزش است و یک مقوله‌ای غیر از مقوله علم و معرفت و دانایی است. آن را مقوله دانش می‌گوییم و این را مقوله ارزش می‌گوییم. هرکدام از این‌ها هم رشته‌هایی دارد که در جاهای مختلف از آن بحث می‌شود. لااقل همین لباس‌ها و آداب و سنت‌ها در بخش مردم‌شناسی جامعه‌شناسی مطرح می‌شود که هر مردمی چه لباسی دارند، به چه چیزهایی معتقد هستند، این لباس از چه زمانی و چگونه پیدا شده است. این‌ها بحث‌هایی است که در مردم‌شناسی مطرح می‌شود؛ ولی این علمی نیست واقعاً. چیزی نیست که اثبات کنند که این درست است یا غلط. کسانی می‌گویند زشت است یا زیبا، خوب است یا بد؛ اما اینکه آیا درست است یا غلط، در مفاهیم ارزشی تعبیر صحیحی نیست. این تعبیر در مقولات علمی، صحیح است. آنجا می‌گویند یک نظریه علمی درست است یا غلط، نمی‌گویند فلان نظریه علمی زیباست یا زشت است. در مقولات ارزشی مفاهیم رایج آن، زشت و زیبا، خوب و بد است؛ اما در مقوله دانش و معرفت، شاخص آن درستی و نادرستی، صحت و فساد، صحیح بودن یا غلط بودن است.
(بیانات در همایش اخلاق و سلوک انقلابی در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد -  4 آذر 1398)