جامعه انسانی هنگامی از ثبات و آرامش برخوردار خواهد بود که روابط میان افراد آن بر پایه اخلاق، عدالت و مدارا سامان یابد. در فقدان اخلاق اجتماعی، زمینه برای نزاع، تبعیض و گسست اجتماعی فراهم میشود. یکی از رسالتهای بنیادین دین اسلام و به تبع آن حوزههای علمیه، ترویج ارزشهای اخلاقی در روابط اجتماعی است تا انسجام و همبستگی در میان امت اسلامی تقویت شود.
قرآن کریم بر ضرورت رعایت اخلاق اجتماعی و پایبندی به ارزشهای انسانی برای کاهش تعارضات تأکید میکند. خداوند میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ» (نحل، ۹۰)
این آیه که از آن به عنوان «جامعترین آیه اخلاقی» یاد شده است، بر عدالت، نیکوکاری و رعایت حقوق دیگران تأکید دارد و ظلم و تجاوز را نفی میکند. چنین آموزهای، اساس کاهش نزاعها و گسترش همزیستی مسالمتآمیز در جامعه است.
همچنین در آیهای دیگر آمده است: «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» (بقره، ۸۳)
این فرمان الهی بیانگر آن است که ارتباط اجتماعی باید بر پایه گفتار نیکو و احترام متقابل باشد؛ اصلی که اگر در روابط انسانی رعایت شود، بسیاری از تعارضات ریشهکن خواهد شد.
حوزههای علمیّه با ترویج این آیات قرآنی در جامعه، جلوی بسیاری از نزاعها و درگیریهای اجتماعی را گرفتهاند. این شیوه توانسته همبستگی و انسجام اجتماعی را حفظ و تقویت کند.
1. عدالت؛ ستون استواری جامعه
عدالت نه تنها یک فضیلت اخلاقی فردی؛ بلکه سازوکار بنیادین اجتماعی برای کاهش تبعیض، رفع شکافهای طبقاتی و جلوگیری از نزاعهاست. حوزههای علمیه با تبیین مفهوم عدالت در پرتو قرآن و سنت، همواره تلاش کردهاند جامعه را به سمت اعتدال، انصاف و رعایت حقوق سوق دهند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: العدل أساسٌ به قِوامُ العالم» (نهجالبلاغه، حکمت ۴۳۷) یعنی عدالت بنیان استواری و قوام جهان است.
2. اخلاق اجتماعی در روایات معصومان (علیهمالسلام)
دین اسلام با تکیه بر سیره پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) توانسته تعالیمی سرشار از اخلاق اجتماعی را در جامعه نهادینه سازد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: إِنَّما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق» (مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۸۲)
این روایت نشان میدهد که رسالت اصلی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در عرصه اجتماعی، تکمیل فضایل اخلاقی و نهادینهسازی آن در روابط انسانی بوده است.
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرمایند: کونوا دعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم، لِيَرَوا مِنكُمُ الوَرَعَ وَالاجتِهادَ وَالصَّلاةَ وَالخَير» (الکافی، ج۲، ص۷۸) این روایت نشان میدهد که اخلاق عملی و رفتار اجتماعی نیکو، بهترین راه برای کاهش تعارضات و تقویت انسجام است. حوزههای علمیّه نماد ترویج و پایبندی خویش به اخلاق اجتماعی هستند و توانستهاند هم در عمل و هم در بیان، خلق و خوی اجتماعی را در جامعه ترویج نمایند. حوزههای علمیّه محور پویایی اخلاق اجتماعی و نهادینه سازی آن در جامعه هستند.
3. حوزههای علمیه و اخلاق اجتماعی
حوزههای علمیه در طول تاریخ، با تربیت علما و مبلغان اخلاقمدار، نقش بسزایی در گسترش ارزشهای اخلاقی داشتهاند. تأکید بر انصاف، همدلی با محرومان، توصیه به مدارا و ترویج عدالت اجتماعی از جمله محورهایی است که علما در منابر، کتابها و فعالیتهای اجتماعی خود به آن پرداختهاند.
به عنوان نمونه، سیره علمای بزرگی همچون شیخ مرتضی انصاری یا علامه طباطبایی نشان میدهد که آنان نه تنها در عرصه علمی؛ بلکه در روابط اجتماعی با مردم، مظهر اخلاق و انصاف بودهاند. همین الگوها باعث کاهش تعارضات و تقویت پیوند میان مردم و روحانیت شده است.
4. مدارا و همزیستی؛ راهکار کاهش تعارضات
اسلام بر اصل مدارا و حسن معاشرت تأکید فراوان دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: رأسُ العَقلِ بَعدَ الإیمانِ باللهِ التَّوَدُّدُ إلی الناس» (بحارالأنوار، ج۷۴، ص۳۹۴) یعنی عقل پس از ایمان به خدا، در دوستی با مردم جلوهگر میشود. این روایت نشان میدهد که عقلانیت اجتماعی در گرو مهرورزی و مدارا با دیگران است. حوزههای علمیه با تبیین این اصول، میتوانند فرهنگ گفتوگو و همزیستی مسالمتآمیز را تقویت کرده و از شدتگیری نزاعهای اجتماعی جلوگیری کنند.
5. اخلاق اجتماعی و انسجام ملی
امروز جوامع اسلامی بیش از هر زمان دیگر نیازمند انسجام و همبستگی هستند. تهدیدهای فرهنگی و سیاسی، تلاش میکند با دامن زدن به اختلافات قومی، مذهبی یا طبقاتی، جامعه اسلامی را دچار تفرقه کند. در چنین شرایطی، اخلاق اجتماعی سپری استوار در برابر تفرقه و نزاع است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرمایند: عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی أعینِهِم» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۳) کسی که خدا در دل او عظمت دارد، دیگر امور مادی و دنیوی نمیتواند موجب نزاع و اختلاف او شود. این اصل اخلاقی، مبنای انسجام و همگرایی اجتماعی است.
نتیجه: اخلاق اجتماعی و عدالت، شالوده انسجام و همبستگی در جامعه اسلامی است. قرآن کریم با تأکید بر عدالت، احسان و گفتار نیکو، مسیر کاهش تعارضات را روشن ساخته است. روایات معصومان (علیهمالسلام) نیز همواره بر ضرورت مدارا، انصاف و مهرورزی تأکید داشتهاند. حوزههای علمیه به عنوان پاسداران معارف دینی، مسئولیت دارند این ارزشها را در میان مردم نهادینه کرده و جامعه را از آفت نزاعها و گسستهای اجتماعی مصون سازند.
انسجام اجتماعی بدون اخلاق ممکن نیست و اخلاق بدون هدایت دینی به ثمر نمینشیند. از این رو، نقش حوزههای علمیه در ترویج اخلاق اجتماعی، نقشی حیاتی در تحکیم پیوندهای انسانی و کاهش تعارضات خواهد بود.
به گزارش فارس، شهید محمدمهدی طهرانچی، دانشمند هستهای و رئیس سابق دانشگاه آزاد، در آخرین گفتوگوهای خود پیش از شهادت، با تواضع و فروتنی، خاطرات دوران دفاع مقدس و تجربه جانبازیاش را بازگو کرد.
وی در این روایتها به لحظاتی اشاره میکرد که در خط مقدم جبهه، در کنار همرزمان خود، با ایمان راسخ و ارادهای استوار، در برابر دشمن متجاوز ایستادگی کرده است.
شهید طهرانچی در این باره میگوید: در عملیات محرم، یکی از رفقای بسیار نزدیکم، سعید اقبال، در مهران شهید شد. پس از آن، تصمیم گرفتم به منطقه بروم. هرگز مخالفتی با این تصمیم نشد؛ اما میدانستم هر منطقهای که ما حضور پیدا میکنیم، دشواریها و خطرات زیادی دارد، بهویژه برای رزمندهای که یک بار به خط مقدم رفته و دوباره بازگشته بود.
وی ادامه میدهد: آبان ۱۳۶۱، چند ماه پس از بازگشت از جبهه اول، مجدداً برای انجام مأموریت اطلاعات عملیات انتخاب شدیم. به خط مقدم رفتیم و دو مقر داشتیم. روزی تصمیم گرفتم به دیدار رزمندگان بروم و عبدالله نیز همراه من آمد. در مسیر بازگشت، به یک سنگر رسیدیم و یکی از رفقا ناگهان از سنگر بیرون آمد. سه نفر بودیم؛ رضوانی روبروی من و عبدالله نیز نزدیک ما ایستاده بود.
طهرانچی یادآور شد: در همان حال که با یکدیگر گفتوگو میکردیم، متوجه شدیم روز قبل، از همان نقطه یک گلوله ۱۰۶ شلیک شده بود. ناگهان یک خمپاره ۱۲۰ در کنار ما فرود آمد. عبدالله تنها یک «اللهاکبر» گفت و موج انفجار او را به سمت خود کشاند. من و رضوانی از ترکشها آسیب دیدیم؛ اما بخش عمده ترکشها به عبدالله برخورد کرده بود.
وی تصریح میکند: پس از این حادثه، خود را جمع و جور کردیم و مرا به دزفول، پایگاه وحدت، منتقل کردند. یکی از کادر درمان که میخواست به من سرم تزریق کند، برگشت و گفت: مثل سیبزمینی بیرگی. در پاسخ گفتم: اگر بیرگ بودم، اکنون اینجا نبودم.
شهید طهرانچی میافزاید: شب من و همراهانم با بالگَرد و هواپیما به تهران منتقل شدیم. یادم نمیرود که تا نیمهشب ما را در راهروی بیمارستان شهدا بر روی تخت رها کردند. تهران در آن زمان پوشیده از برف بود.
وی در پایان یادآور شد: بار سوم به جهاد سازندگی رفتم و دوباره زخمی شدم؛ اما پس از آن، هر بار که به منطقه میرفتم، زخمی نشدم.