

اشاره: این روزها برخی افراد حوزوی از جمله حجتالاسلام مرتضی جوادی آملی، مطالبی بر زبان جاری میکنند که به نحوی فلسفهبافی برای عملیات فتنه گران و اغتشاشگران تلقی میشود. مصاحبه اخیر وی با وبگاه جماران، ما را بر آن داشت که به سراغ کارشناسان مسائل سیاسی اجتماعی و بهویژه چهرههای حوزوی برویم، تا درباره علل و عوامل چنین رویکردهایی به بحث و گفتوگو بنشینیم.
حجتالاسلاموالمسلمین قاسم روانبخش، عضو هیئتعلمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در گفتوگو با خبرگزاری رسا، به تحلیل سخنان مرتضی جوادی آملی پرداخت.
سؤال: نظر شما درباره سخنانی که اخیراً مرتضی جوادی آملی مطرح کرده، چیست؟
آقای مرتضی جوادی آملی، علاقه و وابستگی خاصی به آقای هاشمی رفسنجانی دارد که این را نمیتواند از یاد ببرد. در این مصاحبه نیز با اینکه هیچ مناسبتی نداشته؛ از ایشان نام میبرد و او را نشاندهنده خواستههای امام و نظام اسلامی با نهایت متانت و وزانت دانسته است. به نظر من علاقه شدیدی که ایشان به بیت آقای هاشمی دارد و نیز شاید برخی از الطافی که آقای هاشمی به ایشان داشته، باعث این محبت شده است. متأسفانه هرجایی که بوی فتنه میآید، برخی اعضای خانواده آقای هاشمی نیز حضور دارند! آقای مرتضی جوادی هم بهخاطر شدت علاقهای که به آقای هاشمی دارد، در آن فتنه حضور پیدا میکند. در فتنه ۸۸ که فرماندهی فتنه به دست آقای هاشمی بود، آقای مرتضی جوادی هم در آن مجموعه تعریف میشد. وی در جمع کسانی که برای شنیدن سخنانشان به بیت رهبری دعوت شده بود، از همین سنخ سخنان بر زبانش جاری ساخته بود! در فتنه اخیر نیز که پسر و دختر آقای هاشمی در این ماجرا نقشآفرینی میکنند، او هم در مصاحبه با وبگاه آتشبیار جماران، بر آتش فتنه، هیزم ریخته! و نظام اسلامی مظلوم را، به استبداد و دیکتاتوری متهم میکند!
شاید بتوان رفتارشناسی آقای مرتضی جوادی را از این روایت به دست آورد، «حبّ الشیءِ یُعمی و یُصمّ» وقتی کسی چیزی یا شخصی را خیلی دوست بدارد، نمیتواند دیگر حقایق را ببیند. او تنها از محبوب خود، همان چیزی را که دوست دارد میبیند. عشق و شیفتگی مفرط به آقای هاشمی، باعث میشود که در این مصاحبه، حتی خدمات پدر بزرگوارشان به انقلاب و نظام اسلامی را نبیند و بهجای تجلیل از امام خامنهای که حافظ واقعی اندیشهها و خط امام بزرگوارند، بهجای تجلیل از پدر بزرگوارشان که به حق، یک فیلسوف و مفسر بزرگ هستند و سهم بسزایی در خدمت به اسلام و انقلاب دارند، از آقای هاشمی رفسنجانی و ادامهدهنده راه هاشمی؛ یعنی علوی بروجردی که هیچ نسبتی با امام و انقلاب ندارد، تجلیل کند!
اگر مرتضی جوادی، میتوانست چشم خودش را باز کند و حقایق را ببیند، میدانست که حفظ اسلامیت و جمهوریت نظام که میراث گرانبهای امام عزیز است، مدیون رهبریهای «حضرت آقاست». وگرنه همین جریان آقای هاشمی با سکوت رضایتآمیز ایشان، در سال آخر عمر ریاستجمهوریاش، به دنبال تغییر اصل ۱۱۳ قانون اساسی، باهدف تبدیل وی به رئیسجمهور مادامالعمر بود! در آن شرایط، تنها کسی که از جمهوریت نظام دفاع کرد، شخص رهبر انقلاب بودند. ایشان در نمازجمعه فریاد زدند که قانون اساسی بهخاطر یک فرد عوض نمیشود. اینها چهحرفهایی است که در مجلس و مطبوعات بیان میکنند.
در موارد دیگر نیز که برخی پیشنهاد دستبرد به آرای مردم داده بودند، با نهیب مقام معظم رهبری مواجه شدند و ایشان باقدرت، از آرای مردم صیانت کردند. در فتنه ۸۸ نیز که اصلاحطلبان به رهبری آقای هاشمی، با قشونکشی در خیابان به دنبال کودتای نرم علیه آرای ملت بودند، امام خامنهای با تمام قدرت از منتخب مردم دفاع کردند و نگذاشتند کوچکترین آسیبی به جمهوریت نظام وارد شود.
حفظ جمهوریت و اسلامیت این نظام و مردمسالاری دینی، «مدیون رهبری حکیمانه حضرت آیتالله خامنهای» است. امنیتی که امروز مردم دارند، مدیون رهبری حکیمانه ایشان است. اگر امروز، دشمن جرئت نمیکند به ایران نگاهچپ بکند، بهخاطرداشتن موشکهای نقطه زن و پهپادهای پیشرفتهای است که با هدایتها و حمایتهای امام خامنهای به دست آوردهایم وگرنه، اگر طبق نظر آقای هاشمی، موشکها را تحویل یا منهدم میکردیم و تنها راهبرد گفتوگو را پیشه خود میساختیم، امروز نه امنیت وجود داشت و نه جمهوری اسلامی و نه ایران مستقل! دشمنی که امروز رسماً میگوید ما میخواهیم ایران را آزاد کنیم، فکر میکنید با چه ابزاری میخواست به چنین اهداف شومی دست یابد؟!
سؤال: توصیه شما به آقای مرتضی جوادی آملی چیست؟
من بهعنوان یک طلبه کوچک و معمولی در حوزه علمیه، به ایشان که البته آقازاده هستند، عرض میکنم که فکر نکنید با این اغتشاشات سازمانیافتهای که در کشور پیشآمده، قرار است اتفاقی بیفتد. ما و شما نمونه این اتفاقات را در تاریخ انقلاب، زیاد دیدهایم. حتماً دوره حضور منافقین و ترورهای کور خیابانی را فراموش نکردهاید. آنها خودشان اعتراف دارند که نزدیک هفده هزار نفر از مردم بیگناه ایران را، با گلوله، بمب و نارنجک به شهادت رساندند. زمانی بود که حتی بنیصدر، رئیسجمهور وقت کشور با آنها بود. مارکسیستها، نهضت آزادی و جبهه ملی، با آنها همکاری و همراهی داشتند. همه ایشان، دستبهدست هم داده بودند تا نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون سازند. نخستوزیر و رئیسجمهور را یکجا در یک عملیات تروریستی به شهادت رساندند. شهید بهشتی و تعداد قابلتوجهی از اعضای حزب جمهوری اسلامی را به شهادت رساندند. چقدر از ائمه جمعه ما را شهید کردند؛ اما نتوانستند انقلاب اسلامی را از بین ببرند و خودشان از بین رفتند. اتفاقاتی که امروز میافتد و کسانی که آن صحنهها را دیدند، میدانند که اینگونه اغتشاشات نسبت به آن فتنههای اول انقلاب، چیزی نیست.
پس دوستان هم فکر شما، شما را بهاشتباه نیندازند که با اغتشاش در خیابان و آتشزدن دوتا لاستیک و پرتاب کوکتلمولوتف به چند ساختمان دولتی یا مردمی و ترور و به شهادت رساندن جمعی از مردم و بسیج و نیروی انتظامی، قرار است نظام تغییر کند. این نظام، بسیار محکمتر از آن است که با این چیزها آسیب ببیند. اتفاقات چند روز اخیر، مانند این است که یک کسی چند مشت، به کوه دماوند بزند. نتیجه این اقدام سفیهانه، جز آسیبزدن به دستان خودش نیست، اتفاقی برای کوه نمیافتد. پشتوانه این انقلاب، خدا، امام زمان علیهالسلام و اهلبیت (علیهم السلام) و ملت بزرگی است که بهنوعی انقلاب را مولود و بچه خودشان میدانند. همواره اگر خطری انقلاب را تهدید کند، فوراً به خیابان میآیند. همانطور که در این ایام ملاحظه کردید، بارها مردم به خیابان آمدهاند و در دفاع از انقلاب اسلامی، سینه سپر کردهاند.
انتظار من از آقای مرتضی جوادی بهعنوان یک فرد حوزوی این است که بیشتر در سخنانی که بیان میکند، دقت کند و تحتتأثیر دیگران قرار نگیرد. مشکل آقازادهها این است که در میان مردم نیستند و زندگی آنها با مردم فرق میکند. ایشان احساس میکند، فضایی که اطرافیان برای آنها درست میکنند، فضای واقعی است و دچار اشتباه محاسباتی میشود و حرفهایی بیان میکند که پروندهشان را پیش چشم مردم خراب میکند.
در حقیقت مرتضی جوادی، با این سخنان، اعتبار خودش را در بدنه طلاب و فضلای حوزه از دست داد و خود را در زمره حامیان فتنهگران و اغتشاشگران قرار داد. این خسارت بزرگی برای این آقازاده و ضربهای اساسی به حیثیت و آبروی اوست. امیدوارم که از این سخنان نسنجیده برگردند و جبران کنند تا حیثیت ایشان جبران شود.
سؤال: نظر شما درباره ادعاهای آقای مرتضی جوادی آملی درباره علوی بروجردی چیست؟
آقای مرتضی جوادی، در این بحث، یکدفعه گریزی به آقای علوی بروجردی میزند و میگوید «همه مواضع و نظراتشان و اظهاراتی که داشتهاند، نشان از روحانیت اصیل و حوزویانی است که با اسلام و انقلاب رشد کردهاند و مطابق اندیشههای امام دارند از انقلاب و نظام اسلامی دفاع میکنند. همه روحانیون و حوزویان اصیل، این نظرات ارزشمند علوی بروجردی را ارج مینهند و قبول دارند» من نمیدانم ارتباط بحث ایشان به آقای علوی بروجردی چیست؟! آقای علوی بروجردی چه نسبتی با انقلاب و امام دارد؟! ایشان چه زمانی انقلابی بوده و کدام سابقه مبارزاتی در زمان شاه دارد؟ اصلاً یک روز مبارزه در پروندهاش ثبت شده است؟! سخنرانی و بیانیهای دارد؟!
آقای مرتضی جوادی، ظاهراً شما وقت نمیکنید مصاحبه و حرفهای او را بخوانید. مصاحبه آقای علوی بروجردی با وبگاه «اکو ایران» را ببینید. او منشأ انقلاب اسلامی ایران را، مارکسیستی میداند و معتقد است که از «نخشب» مارکسیست گرفته شده است! حال چطور آقای علوی بروجردی با این اعتقادات میخواهد احیاگر و حافظ اندیشههای امام باشد؟! او در این مصاحبه میگوید: اصلاً اسلام نظام سیاسی و اقتصادی ندارد! حال چگونه میتوان گفت، همه مواضع چنین فردی، منطبق بر اندیشههای امام راحل ره است؟! بهراستی وی چه نسبتی میتواند با امام داشته باشد؟! آقای علوی در همین فتنه اخیر، درباره مرگ مهسا امینی بیانیه میدهد؛ ولی درباره شهدای امنیت و شهیدانی که در شاهچراغ مظلومانه به شهادت رسیدند، سکوت اختیار میکند! آیا اینگونه مواضع، مشابهتی با مواضع امام خمینی (ره) دارد؟!