پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):  دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند. بحارالانوار، ج 51، ص 66

جوان 1244

تتو؛ فریاد بی‌هویتی بر پوست انسان مدرن
زهرا ابراهیمی
ایدئولوژی دینی برای ما بایدها و نبایدهایی تعریف می‌کند و به ما مسیر آنچه باید باشیم را می‌آموزد؛ اما تتو فرد را از آنچه باید باشد به آنچه باید دیده شود سوق می‌دهد؛ یعنی تمرکز فرد از ارزش‌های درونی و فاعل بودن، به تکیه بر ظواهر بیرونی و منفعل‌شدن معطوف می‌شود و این‌گونه از اصالت فاصله می‌گیرد.
شناخت خویشتن یا خودشناسی که در اسلام به انفع المعارف معروف است، از مهم‌ترین اهدافی‌ست که در علوم و معارف دینی دنبال می‌شود. سایر علوم نیز به شکلی مستقیم و یا غیرمستقیم باهدف شناخت جسم، روح یا روان انسان شکل‌ گرفته و موضوعیت پیدا کرده است.
هرآنچه انسان انجام می‌دهد یا نمی‌دهد، به کمیت و کیفیت شناخت او از خویش بازمی‌گردد. امروزه تتو زدن راهی برای یافتن هویت خویش است. فارغ از مباحث فقهی و اخلاقی، آن‌هایی که تن به زخم تتو می‌دهند، به‌نوعی به دنبال اثبات وجود خویش‌اند؛ اما این ابزاری که ظاهراً قرار بوده در مسیر شناخت خویشتن به کار گرفته شود، به ابزاری برای نمایش خویش درآمده است و بدتر آنکه این نحوه خودآرایی، تنها از طریق خودآزاری امکان‌پذیر است.
عبور از واقعیت بیولوژیکی جسم و تن و تبدیل آن به تابلویی برای بیان عقاید و دیدگاه‌ها به‌خوبی نشان می‌دهد که بشر تا چه حد در بحران هویت فرورفته است.
"من کیستم" مهم‌ترین پرسشی است که انسان به‌محض کسب آگاهی از خود می‌پرسد. او می‌خواهد به هر شکلی شده به این پرسش پاسخ دهد. از حیث روان‌شناختی، تتو زدن را می‌توان راهی برای رهایی از اضطراب بی‌هویتی دانست. اما طبیعتاً این مسیر، بیراهه‌ای است که او را به مقصد نمی‌رساند. برخی نیز از تتو به‌عنوان ابزاری برای برون‌ریزی احساسات بهره می‌برند. اگر دقت کرده باشید خیلی از تتوهایی که بر تن نوجوانان می‌بینیم، دقیقاً مربوط به زمانی است که دچار هیجانات غالب شده‌اند. غمگین شدن، عاشق شدن، فاز روشنفکری و... از جمله این هیجانات است.
از دیگر دلایل روان‌شناختی تتو می‌توان به گذار از جبر و رسیدن به حق انتخاب اشاره کرد. جامعه متناسب با جهان‌بینی‌اش، قالب‌هایی را برای تن تعریف می‌کند و تتو راهی برای بازپس‌گیری کنترل جوامع بر بدن است. اشتباه دقیقاً همین‌جا صورت می‌گیرد. افرادی که با تتو بر تن خویش بر علیه اجتماع شورش می‌کنند، تصورشان این است که با تثبیت یک نقش ثابت بر بدن، گامی بر خلاف جبر اجتماع برداشته‌اند، حال‌آنکه آن‌ها نه روح؛ بلکه این بار جسم خویش را هم محصور و محدود به قالبی کرده‌اند که خود برای خویش ساخته‌اند. در حقیقت میل آزادی اجتماعی، آن‌ها را به زندانی‌ شدن در خویش کشانده است.
کوبیدن خال بر بدن، آن هم خالی که تا ابد می‌ماند و به‌سختی پاک می‌شود، نشان از این دارد که صاحبش در پی امری ماندگار یا ارزشی ثابت است که هیچ باد و بارانی آن را از بین نبرد و حتی خودش قادر بر حذفش نباشد. جای اشکال همین‌جاست. رسیدن به ارزشی ثابت و پایدار توسط ابزاری کم‌ارزش.
اگر بخواهیم با نگاه کمی فلسفی‌تر به این موضوع نظر کنیم می‌توانیم این‌گونه بگوییم که ثبت تتو بر بدن یعنی به‌زور نگاه‌ داشتن چیزی که ممکن است گذشت زمان آن را به وادی فراموشی بسپارد. افرادی که تتو می‌زنند، خاطره، نام، یاد، اعتقاد یا باوری را بر تن خویش ثبت می‌کنند و می‌خواهند این‌گونه خیال خویش را راحت کنند که این نقش هرگز رفتنی نیست. حالا به انسان بازگردیم و واقعیت فناپذیری جسم او و میلش به جاودانگی. تتو نیاز انسان را به بودن و ماندن و فنا نشدن فریاد می‌زند. از دیگر سو، معاد پاسخی به نیاز فناناپذیری روح است و تتو زدن رفتاری است در وجود انسان که خودبه‌خود وجود حقیقتی همچون معاد را ثابت می‌کند.
در روان‌شناسی دینی، انسان از ابتدای خلقت تا انتهای آن، از قدرتی به نام اختیار و حق انتخاب بهره‌مند بوده است. البته کمیت و کیفیت این مؤلفه تحت‌تأثیر عوامل گوناگونی قرار می‌گیرد؛ اما هیچ یک از آن‌ها نمی‌تواند این حق ذاتی را از آدمی سلب کند.
خداوند به ما قدرت اختیار داده است. انسان حق ندارد چیزی را بر خودش تحمیل کند که از اثرات آن در آینده بی‌خبر باشد. یعنی فعلی در نگاه اسلام مجاز است که یقین داشته باشیم انجامش در حال حاضر عوارضی ندارد و احتمال منطقی و عقلانی بدهیم که در آینده نیز دچار مشکل نخواهیم شد. تتو زدن از این قاعده پیروی نمی‌کند. به‌راستی منِ امروز، آیا همان منِ فرداست؟ آیا منِ فردا قرار نیست مسیر رشد و پیشرفت را طی کند؟ آیا باید همه چیز را به شکل نمادین بر تن متوقف کرد؟ آنچه امروز من برای خویش انتخاب کرده‌ام، آیا در آینده نیز مفید به حال من است؟ برای اثبات این ادعا می‌توان به نوجوان‌ها و جوان‌هایی اشاره کرد که در اوج احساس، نام عشقشان را بر تن خود تتو می‌کنند و به‌وقت کات کردن و ترک رابطه، مستأصل به دنبال تتو آرتیستی می‌گردند که آن نام را از تنشان بزداید.
گاهی تتو زدن تا جایی پیش می‌رود که شخص نسبت به این عمل وابستگی روانی پیدا می‌کند. در حقیقت شخص در ابتدا تسلیم یک احساس می‌شود و با تتو، آن درد را تسکین می‌بخشد، در ادامه، شخص در این چرخه معیوب و تکراری گیر می‌افتد و همین باعث می‌شود که خط‌خطی‌های روی تنش آن‌قدر زیاد شود که حتی به سروصورتش هم رحم نکند. در نگاه اسلام، انسان آزاده است و هیچ وابستگی غیرمنطقی برای او متصور نیست. حتی افراط در عشق و دوستی و محبت‌های مجاز نیز مورد مذمت قرار گرفته است. فلسفه این حکم، رفع وابستگی بشر به چیزی غیر از خداست.
ایدئولوژی دینی برای ما بایدها و نبایدهایی تعریف می‌کند و به ما مسیر آنچه باید باشیم را می‌آموزد؛ اما تتو فرد را از آنچه باید باشد به آنچه باید دیده شود سوق می‌دهد؛ یعنی تمرکز فرد از ارزش‌های درونی و فاعل بودن، به تکیه بر ظواهر بیرونی و منفعل‌شدن معطوف می‌شود و این‌گونه از اصالت فاصله می‌گیرد.
 
مُرجفون را دریابید...!!
مصطفی محجوب‌زاده
 آیه ۶۰ سوره احزاب، به گروهی از منافقین مدینه اشاره دارد که در هنگام جنگ، تلاش می‌کردند با القای ترس، اراده‌ی مردم و حتی مجاهدین را سست کنند؛ قرآن کریم در این آیه هشدار می‌دهد که اگر این گروه به کار خود ادامه دهند، از مدینه اخراج خواهند شد!
چرا؟! چون یکی از مهم‌ترین عواملی که حتی بیش از تجهیزات و تسلیحات پیشرفته باعث پیروزی بر دشمنان می‌شود، "قدرت اراده و قوت قلب مردم" یک جامعه است و در طول تاریخ بارها و بارها آمده است آن طرفی که در میدان شکست می‌خورد، پیش از آن در درون خود احساس ترس و شکست کرده و خود را بازنده می‌دانسته؛ پس بی‌تردید یکی از وجوه مهم در میادین نبرد، ایجاد جنگ روانی و القای ترس با شایعه، یا نشر پیام‌های دلهره‌آور و بزرگ‌نمایی توان دشمن و مواردی از این دست بوده و هست...
ارزش این موضوع در دوران دفاع مقدس و جنگ دوازده روزه اخیر به خوبی پیدا بود که همراهی شجاعانه مردم می‌تواند چه صحنه‌های بی‌نظیری بیافریند و دشمن را به بهت و حیرت وادارد و بالعکس نشر اخبار کذب یا بزرگ کردن اتفاقاتی مثل احتمال حمله آمریکا (در حالی که از روز اول حضور داشت)، تا چه اندازه می‌تواند موثر باشد.
بنابراین، هرگز نباید از رسانه‌ها و افرادی که در لباس کارشناس، استاد دانشگاه، تحلیلگر سیاسی، سلبریتی و... سعی در القای ناامیدی و شکست به جامعه دارند، غافل شد.
کسانی که از هر فرصتی به عمد یا به دلیل برداشت‌های اشتباه خودشان سعی در القای شکست و خود تحقیری در جامعه دارند و مثلاً امروز و در ایامی که کشورهای اروپایی ما را به فعال‌سازی مکانیسم ماشه و امثال آن تهدید می‌کنند، به ذهن جامعه القا می‌کنند که دیگر کار تمام است، کسانی که فراموش کرده‌اند ملت بزرگ ایران تا کنون بارها در مقابل زیاده‌خواهی دشمنان ایستاده؛ ملتی که در دفاع مقدس با دست خالی مقابل صدام جنایتکار ایستاد، آن هم در شرایطی که صدام از طرف بسیاری از قدرت‌های بزرگ حمایت می‌شد؛ امروز بی شک محکم‌تر و استوارتر از قبل می‌تواند بایستد و به اتکا به خداوند متعال و رهبری داهیانه رهبر حکیم و فرزانه انقلاب، پیروز این میدان باشد.
قرآن کریم در برخورد با این قشر تا آنجا پیش رفته که به طرد از جامعه و اخراج از مدینه تهدید می‌کند و این اصلاً تنبیه ساده‌ای نیست؛ این یعنی بازدارندگی تنبیه باید به حدی باشد که جلوی نشر افکار مخرب، به ویژه در شرایط امروز که دشمن، بسیاری از دشمنی‌ها را علنی‌تر از پیش مطرح می‌کند و به مواجهه مستقیم روی آورده؛ گرفته شود تا جامعه در آرامش بیشتری بتواند با اتحاد و انسجام و مقاومت، چون گذشته پیروز این میدان باشد...