سمیرا کریمشاهی
مسئله زنان، شکافهای قومی، اقلیتهای مذهبی و طبقهبندیهای متعدد دیگر میتوانند به اهرمهای فشار برای غیریتسازی و پاکسازی حافظه، تاریخ و احساس مشترک ایرانیان تبدیل شود. اکنون اگر هر یک از این مصداقها را با ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری تطبیق دهیم، رد پای رژیم صهیونیستی در بحران و هزینهسازی در هر یک از آنها آشکار میشود.
در بخش ترویجی و نشر بیحجابی، اقدامات رژیم صهیونیستی در سطح بالاتری قابل بررسی است. در این حوزه علاوه بر حمایت و موضع اعلامی، ماهیت اعمالی در موضوع حجاب ذیل بخش عملیاتی تعریف میشود. از جمله رسانهها وارد بخش جدیتری چون تولید آثار فرهنگی به ویژه فیلم و سریال شدند. در همین راستا رژیم صهیونیستی برای پیشبرد ترویج بیحجابی، روی عناصر ایرانی خارج از کشور که به عنوان نماد آزادی پوشش و مروج بیحجابی معروفند، سرمایهگذاری میکند.
با آنکه این روزها تقابل ایران و رژیم صهیونیستی به سطحی رسیده است که احتمال رویارویی سخت و مستقیم و وقوع جنگ تمامعیار را قوت میبخشد؛ اما همچنان دو بازیگر معادله تقابلی خود را در یک منطقه خاکستری حفظ کردهاند. تخاصم در این منطقه بیشتر در لایههای پنهان قابل تعریف است و در میانهای از دو سر طیف رقابت و جنگ تمامعیار رخ میدهد؛ بنابراین کنشگری در این منطقه بر پایه اقداماتی همچون خرابکاری، عملیات رسانهای، حملات سایبری، شبکهسازی نیابتی، اهرم اقتصادی، ترور و جاسوسی شکل میگیرد. عملیات قلمروسازی ادراکی در زمین حریف توسط هر کدام از این عوامل ممکن است به شکلی بازدهی داشته باشد که شرایط یک پروژه حمله همه جانبه با تجمیع تمامی ابزارها در قالب یک جنگ هیبریدی رقم بخورد. نمونهای از این پروژه توسط رژیم صهیونیستی علیه ایران در غائله 1401 رقم خورد. یک عملیات پنهان بدون نیاز به رویارویی مستقیم که میتواند نتایج و آوردههایی در سطح جنگ تمامعیار با هزینهای کمتر برای یک طرف به ارمغان آورد.
اما برای شناخت ملزومات تهاجمی و پدافندی درگیری در منطقه خاکستری و مجهز شدن به سلاح تقابل با دشمن نیاز است که نقاط هدفگذاری شده توسط او در زمین بازی خود را درک کنیم. متاسفانه سطح سیاستگذاری و تصمیمسازی جمهوری اسلامی ایران در پاسداری و پرورش فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی در دهههای اخیر دچار ضعف شده است. در مقابل، دشمن با استفاده از مزیت نسبی خود یعنی عملیات رسانهای و برخورداری از پشتیبانی جریان مسلط رسانهای جهان، به دنبال ضربه زدن به پاشنه آشیل ایران است.
از جمله مصداقهایی که میتوان برای این مسئله مشخص کرد، مقوله زنان و به طور خاصتر پوشش بانوان در جمهوری اسلامی ایران است. پرونده حجاب و پوشش متعارف در دولتها و مجلسها در دورههای متعدد بحث و بررسی شده؛ اما همچنان شاهد ناتوانی رسیدن به یک راه حل نهایی و حل و فصل کننده در قانون حجاب و عفاف هستیم. چنین وضعیتی موضوع حجاب را به مقولهی بحرانزا در مقاطع زمانی متعدد تبدیل میکند که با جریان هدایت شده بیرونی به تنش درونی ختم میشود.
شاید در نگاه ابتدایی، بیحجابی و مسئله پوشش بانوان، پدیده داخلی ناشی از تغییرات نسلی و عدم پویایی قانونگذاری متناسب با آن تعریف شود؛ اما با درک جایگاه هویت زن مسلمان ایرانی و اهمیت نهاد خانواده در ساخت و استحکامبخشی هویت جمعی ایرانی - اسلامی پی میبریم که در پروژه فروپاشی از درون برای نظام جمهوری اسلامی ایران توسط جبهه دشمنان آن، زن ایرانی هدف کانونی است. در واقع هرچه ادراک جمعی ما از ارزشهای مشترک عاریتر باشد، مفهوم وطن و پاسداری از آن بیشتر معنای خود را از دست میدهد و این خالیالذهن شدن که در واقع خلع سلاح شدن در برابر تروریسم رسانهای جریان غربی - عبری - عربی است، «ما»ی ایرانی را با یکدیگر بیگانه میسازد.
مسئله زنان، شکافهای قومی، اقلیتهای مذهبی و طبقهبندیهای متعدد دیگر میتوانند به اهرمهای فشار برای غیریتسازی و پاکسازی حافظه، تاریخ و احساس مشترک ایرانیان تبدیل شود. اکنون اگر هر یک از این مصداقها را با ابزارهای جنگ در منطقه خاکستری تطبیق دهیم، رد پای رژیم صهیونیستی در بحران و هزینهسازی در هر یک از آنها آشکار میشود.
در مورد پرونده حجاب میتوان تحرکات رژیم صهیونیستی را به ویژه در فتنه 1401 که حساب ویژهای بر روی بازدهی آن و ضربه نهایی باز کرده بود، در سه سطح حمایتی - تشویقی، ترویج و تخریب بررسی کرد:
.1تشویق: سطح تشویقی بیشتر به جنبه اعلامی از سوی رسانهها و یا افراد وابسته به رژیم صهیونیستی تعلق دارد. در واقع هر رخدادی مربوط به کشف حجاب و قانون شکنی در ایران رقم بخورد، پشتیبانی و پوشش رسانهای رژیم و اعلام موضع حمایتی از سوی مقامات وابسته به آن را به همراه دارد. بخش مهمی از عملیات رسانهای، هدف قرار دادن مخاطب فارسیزبان است. به طور مثال رسانهای به نام «اسرائیل به فارسی» در تمام شبکههای اجتماعی پر مخاطب از جمله اینستاگرام، توئیتر و تلگرام به صورت شبانهروزی فعال است و وضعیت زنان در ایران، از نقاط متمرکز کار آنهاست. با اطمینان میتوان گفت پروژهای نبوده که از سوی براندازان خارجی به منظور هدف قرار دادن حجاب ساخته شود و رسانههای فارسیزبان اسرائیلی به پوشش گسترده آن نپردازند. «آزادیهای یواشکی»، «چهارشنبههای سفید» و «دختران خیابان انقلاب» نام تعدادی از این پروژههاست که تا پیش از 1401 کلید خوردند و موجی از محتوا را در صفحات اسرائیل به فارسی مربوط به آنها میتوان یافت. مجریان این پروژهها که بازوهای عملیاتی رژیم هم محسوب میشوند، بارها به عنوان مهمان با شبکههای صهیونیستی به گفتگو و حمایت از هنجارشکنی در ایران پرداختند. به عنوان مثال در جریان غائله «زن، زندگی، آزادی» کانال 12 شبکه تلویزیونی رژیم صهیونیستی از «مسیح علینژاد» با عنوان رهبر معترضان حجاب برای گفتگو دعوت کرد و کانال 11 این رژیم تلاش کرد با ارتباطگیری با عوامل داخل ایران، اغتشاشاتِ با بهانه حجاب را مستقیماً پوشش بدهد.
شبکههای تلویزیونی، خبرگزاریها و رسانههای اجتماعی رژیم صهیونیستی در جریان فتنه 1401 دائماً در حال پیوند زدن کلیدواژه «اعتراض به حجاب» با «حقوق قومیتها» بودند تا پروژه خود را به مرحله نهایی عملیات وارد کنند. به عنوان مثال «مرد خای کیدار»، از مقامات سابق موساد از سالهای گذشته تا کنون با حضور فعال در رسانههای صهیونیستی و غربی، حمایت از کشف حجاب در ایران را به منظور کمک به هدف نهایی یعنی تجزیه قلمرو ایران و تبدیل شدن ایران واحد به چند کشور در نظر داشته است. او معتقد است به جای تمرکز بر نابودی برنامه هستهای ایران، با پروندههایی مانند حجاب میتوان به صورت درونی تهدید ایران را دفع کرد.
برپایی اجتماعات حمایتی و اعلام همبستگی با آنچه که آزادی زنان ایرانی عنوان میشد همزمان با روزهای فتنه 1401 در سراسر سرزمینهای اشغالی توسط صهیونیستها، نه تنها آزاد بود؛ بلکه توسط مقامات شهری و سیاسی پشتیبانی میشد. «حسن ناهوم»، معاون شهردار بیتالمقدس اشغالی با حضور در یکی از تجمعات اعلام کرد: «همبستگی با زنان ایرانی بیش از هرکسی به نفع اسرائیل است»». سوژه زن ایرانی» و پیوست آن با واژههای آزادی، زندگی و صلح در کلام مقامات دولتی رژیم تحت عنوان حمایت و پشتیبانی پرتکرار است و در واقع باید تشویق زنان و دختران به تبدیل شدن به عامل بدون مزد پروژههای صهیونیستی تلقی شود. سران این رژیم هم بارها ذیل ادعای دروغین حمایت از حقوق زنان ایرانی به مسئله پوشش اختیاری و تشویق به کشف حجاب پرداختهاند. وزارت خارجه رژیم صهیونیستی در طول پروژه 1401 بیانیههای حمایتیای را از توطئهای که علیه زنان ایرانی به راه افتاده بود صادر میکرد. آنها همچنین پیام «اسرائیل در کنار زنان ایران ایستاده است» را به سه زبان عبری، انگلیسی و فارسی روی نمای ساختمان وزارت خارجه پخش میکردند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم جعلی، در سخنرانیهای ضد ایرانی خود به این موضوع گریز داشت؛ اما زمانی اهداف سیاسی آنها با پوشش حقوق زنان برملا شد که او با شبکه ضد ایرانی «ایران اینترنشنال» که تریبون تجزیهطلبان ایران است، مصاحبه کرد. ستودن شجاعت زن ایرانی در سخنان او نتوانست مانع از بیان نیت اصلیاش شود و او از موضوع زنان ایرانی، سخن خود را به براندازی، حمله نظامی، نابودی برنامه هستهای و فشار تحریمی بیشتر منتقل کرد. البته گمانهزنیهایی وجود دارند که کارفرمایی جدید این شبکه به خود رژیم صهیونیستی واگذار شده است.
2 . ترویج: در بخش ترویجی و نشر بیحجابی، اقدامات رژیم صهیونیستی در سطح بالاتری قابل بررسی است. در این حوزه علاوه بر حمایت و موضع اعلامی، ماهیت اعمالی در موضوع حجاب ذیل بخش عملیاتی تعریف میشود. از جمله رسانهها وارد بخش جدیتری چون تولید آثار فرهنگی به ویژه فیلم و سریال شدند. در همین راستا رژیم صهیونیستی برای پیشبرد ترویج بیحجابی، روی عناصر ایرانی خارج از کشور که به عنوان نماد آزادی پوشش و مروج بیحجابی معروفند، سرمایهگذاری میکند. در سال گذشته فیلم سینماییای با نام «لولیتاخوانی در تهران» به جشنواره کن عرضه شد که سه نفر از این افراد: گلشیفته فراهانی، زر امیرابراهیمی و مینا کاوانی در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. نکته قابل تامل این است فیلم به عنوان محصول مشترک ایتالیا و اسرائیل و زیر نظر کارگردان صهیونیستی ساخته شده و به موضوع زنان ایرانی در دوران انقلاب فرهنگی میپردازد. پیش از این، فیلم ضد ایرانی دیگری با نام «پناهگاه» با بازیگری گلشیفته فراهانی توسط رژیم صهیونیستی تولید و عرضه شد. با بررسی فعالیتهای فردی مانند گلشیفته فراهانی در سالیان اخیر، چهار مقوله را میتوان پررنگ دید: پوشش زنان، قومیت، تجزیهطلبی و هویتزدایی ملی. سه مورد انتهایی به طور آشکار در مصاحبههای متعدد او قابل رصد است. حجم ایرانستیزی نهفته در کنشگری او و دیگر نمادهای کاذب آزادی زن ایرانی نشان میدهد تا چه حد میتوان جایگاه ارزشمند هنر را آمیخته با اهداف سیاسی ساخت و بدینگونه یکی از لوازم نفوذ جبهه غرب و اسرائیل را فراهم کرد.