وقتی ما باور داریم که خداوند متعال همهکاره عالَم است و همه چیز به دست اوست، پس باید او تعیین کند که از چه کسی اطاعت کنیم. اگر بگوییم: بله، خداوند جایگاهش محفوظ است، جانم فدای او؛ اما هرچه مردم گفتند، دیگر ربطی به خدا ندارد؛ این درست نیست.
خدا همان کاری که در جنگ بدر برای پیغمبرصلیاللهعلیهوآله کرد، در جنگ 33 روزه برای حزب الله لبنان انجام داد؛ میفرماید إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّی مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ؛[3] شما دست به دعا برداشتید و از خدا کمک خواستید و خدا هزار فرشته برای شما فرستاد.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
ما باید بیش از همه چیز باید به اصل توحید توجه کنیم. اینکه بگوییم لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، در اذان چهار بار، در اقامه دو بار و در تشهد نماز نیز باید بگوییم: أشْهَدُ أنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه؛ یعنی روزانه بارها این جمله تکرار میشود. چرا؟! چون اگر این باور خدشهدار شود، هیچچیز جای آن را نمیگیرد.
ما اگر در دل بگوییم: بله، خدا هست؛ اما نمیشود آمریکا را نادیده گرفت، چون قدرت زیادی دارد، این یعنی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه ما نقص دارد. یا اگر فکر کنیم لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه درست است، کارها و تقدیرات به دست خداست؛ اما اگر من برای فلان شخص چاپلوسی نکنم، منافع من تأمین نمیشود؛ این یعنی خدا یکی، او هم یکی! همه انحرافها از همین نقطه آغاز میشود. زمانی که لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه در باور و رفتار ما آسیب میبیند، انواع مفاسد ظهور میکند.
ولایت، شرط ورود به دژ توحید
وقتی ما باور داریم که خداوند متعال همهکاره عالَم است و همه چیز به دست اوست، پس باید او تعیین کند که از چه کسی اطاعت کنیم. اگر بگوییم: بله، خداوند جایگاهش محفوظ است، جانم فدای او؛ اما هرچه مردم گفتند، دیگر ربطی به خدا ندارد؛ این درست نیست.
(در حدیث سلسله الذهب، امام رضا (علیه السلام) برای لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه شرطی ذکر کردند)؛ یعنی این شعار باید در زندگی فردی و اجتماعی ما بروز و ظهور پیدا کند و صرفاً یک شعار زبانی نباشد. از جمله شرایط آن، این است که مشخص شود چه کسی امام را تعیین میکند و اطاعت از چه کسی واجب است؟! آیا مردم خراسان باید امام را تعیین کنند؟! آیا اگر مأمون را خواستند، او امام میشود؟! یا این خداست که حق دارد مشخص کند اطاعت از چه کسی واجب است؟! حضرت با بیان جمله أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا تأکید فرمودند که امامت و ولایت جزء لوازم و شرایط توحید است و تنها کسی واجبالاطاعة است که خداوند او را تعیین کرده باشد، نه کسی که مردم با رأی یا تمایل خود او را برگزینند؛ مگر اینها بندگان خدا نیستند؟! مگر ما بندگان خدا نیستیم؟! اختیار همه ما در دست اوست. البته خداوند هرکس را که صلاح بداند و به صلاح بندگان باشد، تعیین خواهد کرد؛ اما اطاعت ما نباید مشروط باشد. هرچه او بفرماید، باید بپذیریم و اطاعت کنیم.
بدر و حنین؛ میدان آزمون توکل یا غرور
قرآن میفرماید: «وَیوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ کَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَیئًا وَضَاقَتْ عَلَیكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ»؛[1] در جنگ حنین، مسلمانها از لحاظ عِدّه و عُدّه از هر زمان دیگری قویتر بودند. وقتی صحبت جنگ شد، گفتند ما حاضر هستیم! ما عِدّهای داریم و حتماً پیروز خواهیم شد! اما قرآن میفرماید در روز حنین، شما به جمعیت خودتان دلخوش شدید و کثرت شما مایه اعجاب شما شد؛ أَعْجَبَتْكُمْ کَثْرَتُكُمْ؛ یعنی اتکاء شما به جمعیت خودتان بود نه به خدا. گفتید ما چون زیاد هستیم حتماً پیروز میشویم! اما نتیجه چه شد؟! فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَیئًا؛ آن جمعیت هیچ فایدهای برای شما نداشت و کاری از پیش نبردید. تعبیر قرآن این است که ضَاقَتْ عَلَیكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ؛ زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد؛ یعنی در نهایت تنگنا و اضطراب قرار گرفتید و شکست خوردید.
نقطه مقابل آنچه در جنگ حنین رخ داد، این آیه شریفه است: وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ؛[2] در جنگ بدر، تعبیر قرآن این است که شما ذلیل و بیچاره بودید؛ اما در همان حال، ما شما را پیروز کردیم. قرآن این دو داستان را برای چه نقل میفرماید؟! میخواهد بفرماید که آهای مسلمانهایی که تا هزاران سال آینده بر روی زمین زندگی خواهید کرد - حالا 1400 سال آن گذشته، چقدر دیگر مانده را خدا میداند- بدانید که در آینده نیز شما با دو امتحان روبهرو خواهید شد؛ گروهی مثل بدریان خواهید شد با عده کم، با سلاح اندک، با فقر و تهیدستی؛ اما پیروز خواهید شد چون توکل شما بر خداست و گروهی دیگر اگر به کثرت جمعیت و زاد و توشه خود بنازید، شکست خواهید خورد. انتخاب با شماست! ببینید کدام یک را انتخاب میکنید!
وقتی امید فقط به خداست!
اگر گفتیم کار به دست خداست و فقط او، همه چیز روبهراه میشود و نه ترسی خواهیم داشت و نه اضطرابی. حتی اگر خدا بخواهد که ما شکست بخوریم، ما به وظیفه خود عمل میکنیم، هرچه او بخواهد همان میشود. امام خمینیرضواناللهعلیه وقتی از پاریس تشریف میآوردند، در هواپیما خبرنگاری از ایشان پرسید شما چه احساسی دارید؟! ایشان فرمودند هیچی! گفت آخر شما دارید به جایی میروید که معلوم نیست جان شما سالم بماند! فرمودند من دارم به وظیفه خود عمل میکنم، خدا هرچه بخواهد همان میشود. ایشان قسم خوردند که من در تمام عمرم از هیچچیز نترسیدهام! از چه بترسد؟! وقتی همه چیز در دست کسی است که حامی اوست، از چه کسی بترسد؟! امید او به چه کسی بود؟! به هیچکس جز خدا؛ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ؛ ایشان همه را یکجا کنار گذاشت.
مگر هیچ سیاستمداری چنین کاری میکند؟! یک انقلاب نوپا، همه چیز به هم ریخته، ارتش به هم ریخته، سپاه هنوز تشکیل نشده، قدرت اقتصادیای در کار نیست، نخبگان یا فرار کردهاند یا در زندان هستند و او صاف بگوید: ما نه شرق را قبول داریم و نه غرب را و با همه میجنگیم؟! ایشان به چه قدرتی متکی بودند؟! به چه امیدی این حرف را زدند؟! چون ایشان میدانستند که کار فقط دست یکی است، به هیچکس امید نداشت. ایشان همانگونه که با شرق صحبت میکردند، با غرب نیز صحبت میکردند و بالعکس. ایشان میفرمودند آمریکا از انگلیس بدتر است، انگلیس از شوروی بدتر است، شوروی از هر دو بدتر است. ایشان ملاحظه کسی را نمیکردند؛ چون میگفتند ما خدا را داریم!
ما اگر این روحیه را پیدا کنیم، خدا آنچه را که به اولیائش داد به ما هم میدهد؛ اما اگر این روحیه را نداشته باشیم، کار ما را به خودمان واگذار میکند؛ میفرماید بروید بجنگید ببینید چه میشود! بجنگ تا بجنگیم! اما اگر امیدتان به خدا باشد، آنگاه وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ.
روایت یک امداد غیبی
بعد از جنگ 33 روزه لبنان، ما به مناسبتی خدمت جناب سید حسن نصراللهحفظه الله تعالی و أیده رسیدیم. ایشان داستان مفصلی را نقل کردند. آن قسمتی که من میخواهم خدمت شما عرض کنم این است که ایشان میفرمودند در آن شبی که صهیونیستها عقبنشینی کردند، ما مکالمات فرماندهان آنها را شنود میکردیم. فرماندهان، سربازان و مأموران جزء را بهشدت توبیخ میکردند که شما همه چیز دارید! چرا فرار میکنید؟! اینها که چیزی ندارند! سربازان پاسخ دادند، شما اینجا نیستید که ببینید! اینهایی که لباس سفید دارند، با شمشیر ما را میکشند! فرمانده پرسید لباس سفید چیست؟! گفتند ما نمیدانیم اینها چه کسانی هستند که همه با لباس سفید و شمشیر آمدهاند!
خدا همان کاری که در جنگ بدر برای پیغمبرصلیاللهعلیهوآله کرد، در جنگ 33 روزه برای حزب الله لبنان انجام داد؛ میفرماید إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّی مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ؛[3] شما دست به دعا برداشتید و از خدا کمک خواستید و خدا هزار فرشته برای شما فرستاد.
ایشان میفرمودند اگر این جریان نبود، ما له شده بودیم. بسیاری از نیروهای ما در محاصره واقع شده بودند و دو روز آب و غذا نداشتند، تا اینکه این اتفاق افتاد و دشمن عقبنشینی کرد. وقتی نیروهای ما فهمیدند که دشمن عقب کشیده، اینها حمله کردند و پیروز شدند.
یعنی فکر نکنید که کار خدا منحصر به زمان پیغمبرصلیاللهعلیهوآله بوده است؛ خدا همان خداست، اگر شما بدری باشید خواهید دید که آیا خدا همان خداست یا نه؟! اگر میخواهید بدری باشید باید لَا إِلهَ إِلَّا اللّه را در دل داشته باشید؛ یعنی اعتماد شما فقط به خدا باشد.
(بیانات در جمع هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور - 17 شهریور 1395)
پینوشتها:
[1]. توب،25. [2]. آلعمران،123. [3]. انفال،9.