شاید وزیر محترم علوم مدتهاست فضای حوزههای علمیه را در قم و مشهد و اصفهان از نزدیک ندیده باشند. واقعیت این است که مدتهای مدیدی است که جریان روشنفکری حوزوی در فهم علم جدید و مدرنیته غرب، اعتماد خود را به روشنفکران سکولار و مترجمان ایدئولوژیک از دست داده، و دیگر برای علمی بودنش معطل اجازه آنها نمیماند. امروزه سطح پژوهشهای آکادمیک در حوزه در عرصههای علوم انسانی بسیار جلوتر از دانشگاههای علوم انسانی در ایران و بلکه دانشگاههای متعدد در کشورهای اسلامی است.
حبیبالله بابایی
به گزارش رسا، اخیراً وزیر محترم علوم در جلسه معارفه، ضمن تأکید بر شعار وفاق ملی و ضرورت گفتگو بین انظار مختلف، ناخواسته به طرح یک طبقهبندی دوگانه «علم» و «شبه علم» پرداخته و در یک رویکرد «تنبیهی»، طیفی از دانشها و دانشمندان را اساساً از جرگه علم خارج نموده است. وقتی این جملات جناب وزیر را درباره «شبه علم» خواندم، به یاد جمله رمون گراسفوگل افتادم آنجا که شکلگیری «خشونت معرفتی» در نهادهای آموزشی مدرن را مطرح نموده و میگوید: «خشونت معرفتی در این محافل دائماً دانشهای بومی را سرکوب میکند، و «جبر معرفتیِ اروپامحوری» دانشهای غیراروپایی نظیر دانشهای سیاهان و نیز دانشهای بومی مناطق غیراروپایی را خرافه میپندارد و آن را از اساس انکار میکند».
شاید وزیر محترم علوم مدتهاست فضای حوزههای علمیه را در قم و مشهد و اصفهان از نزدیک ندیده باشند. واقعیت این است که مدتهای مدیدی است که جریان روشنفکری حوزوی در فهم علم جدید و مدرنیته غرب، اعتماد خود را به روشنفکران سکولار و مترجمان ایدئولوژیک از دست داده، و دیگر برای علمی بودنش معطل اجازه آنها نمیماند. امروزه سطح پژوهشهای آکادمیک در حوزه در عرصههای علوم انسانی بسیار جلوتر از دانشگاههای علوم انسانی در ایران و بلکه دانشگاههای متعدد در کشورهای اسلامی است. امروزه در مراکزی همچون دانشگاه ادیان مذاهب، دانشگاه مفید، موسسه امام خمینی (ره)، دانشگاه باقرالعلوم و نیز پژوهشگاههای مختلف حوزوی، متون انگلیسی، آلمانی و گاه فرانسوی به خوبی خوانده میشود. مطمئن هستم که این مقدار از سطح آشنایی به زبان در برخی از دانشگاهها حتی دانشگاه تهران وجود ندارد. بخش منابع لاتین در کتابخانه موسسه امام خمینی و دانشگاه ادیان مذاهب از جمله کتابخانههای فاخر در ایران به حساب میآید. بسیاری از فضلای حوزه در مجلات معتبر دنیا به زبان اصلی مینویسند و در عین حال برای گوشهای شنوایی که بحمدالله در دنیای غرب فراوان وجود دارد، به آنچه که «علم واقعی» خوانده میشود، نقدهای روششناختی مهمی مطرح میکنند.
وزیر محترم علوم اگر میخواستند تعریضی به علما داشته باشند، شاید بهتر بود از کرونا شروع نمیکردند. مثال کرونا مثال خوبی برای اثباتِ واقعی بودن علوم جدید و شبهعلم بودن علوم سنتی نیست. درباره کرونا هنوز آنچه در پستوی وزارتخانهها و بیمارستانها مانده، هنوز برملا نشده است. همه میدانیم که دستکم در مورد کرونا، فناوریهای مدرن به تعبیر نوربرت الیاس، مرگ نزدیکان و عزیزان ما (که هنوز در سوگشان میسوزیم) را آسانتر و البته غیرانسانیتر ساخت (مرگی بهداشتی؛ ولی غیراخلاقی). در همان ایامی که دوستداران علم اصیل در وزارت بهداشت ایران، آموزههای سنتی را توهم و خرافه قلمداد میکردند و حتی اجازه استفاده از عسل را در بیمارستانهای ما نمیدادند، چینیها به اذعان ناظران در یک «رقابت ستودنی و تمدنی با آمریکاییها» با استفاده از طب چینی و غذاهای مکمل سنتی، دورههای درمانی در بیمارستان ووهان را از 10 روز به 6 روز تقلیل میدادند و از بسیاری از مرگهای بیرویه جلوگیری میکردند.
البته میدانم که نباید در برابر مقدورات علم جدید، مقاومت کرد و از همان مقدار از پیشرفتهای غیرقابل انکار هم صرفنظر کرد؛ لیکن نباید کسی که قرار است مدیریت علم (البته نه مرجعیّت علمی) را در میانه انبوهی از دانشمندان و متفکران در حوزه و دانشگاه به دست بگیرد، از علم مدرن و نیز از فلسفه علم، چوب و چماقی برای حاشیه راندن دیگر علوم و دیگر عالمان درست کند، در حالی که در همان فلسفه علم در الگوهای تفسیری و همینطور پارادایم انتقادی مرزهای میان علم و فرهنگ و نیز مرزهای بین علم و ایدئولوژی درهم ریخته شده و پایههای طبقهبندیهای پوزیتویستی را بر هم زده است.
علاوه اینکه، آن علم واقعی و اصیلی که جناب آقای وزیر آن را آرزو میکنند، از کجا میآید؟ منابع این علم چیست؟ داور نهایی این علم چه کسی و متعلق به کدامین دستگاه شناختی است؟ آقای وزیر حتماً وضعیت آشفته ترجمههای بیرویه در ایران در عرصههای علمی از جمله علوم انسانی را میداند و میدانند آنچه از ترجمهها به محافل علمی ما سرریز میشود، برآمده از اولویتهای بازار، ناشران، و مترجمان است و نه متفکران. محافل علمی و دانشگاهی ما مرکزی برای «مطالعات ترجمه» ندارند، و نیز سیاستگذاریهای روشنی در باب ترجمههای شده و مهمتر ترجمههای نشده (losttranslations) ندارند. آنگاه ترجمههایی که هیچ مرکز مطالعات ترجمه، اصول و فرایند آن را بررسی نمیکند (چیزی به نام «فلسفه ترجمه» و نیز «اخلاق ترجمه» نداریم)، پیامدهای فکری و فرهنگی آن را تحلیل نمیکند (چیزی به نام «جامعهشناسی ترجمه» نداریم)، و صرفاً از برخی محفلهای علمی در اروپای غربی و آمریکای شمالی آنهم فقط از زبان هژمون انگلیسی به نظام مفهومی ما انتقال مییابد، نمیتواند معیار و ملاکی برای تشخیص علم واقعی از شبه علم باشد.
باید بدین نکته تأکید کرد آنچه که امروز وزیر محترم در ایران آن را شبه علم مینامد، در دنیای غرب دستکم سابقهای بیش از 60 سال دارد. برخی از این شبهعلمها مانند «سلامت معنوی»، «مراقبت معنوی»، «مددکاری دینپایه»، و نیز «الهیات عملی» (که بر پایه آموزههای معنوی و دینی در حوزههای علمیه مسیحی است) از نظریه عبور کرده و امروزه در برخی کشورهای اروپایی تبدیل به کلینیک شده است. ما نباید واقعیت و ماهیت علم به ظاهر مدرن خودمان را پنهان کنیم. حقیقت آن است که ما شتابزده و سادهلوحانه تسلیم تکصدایی و تکگوییها در علوم جدید شدهایم و خود را در تاریخ قدیم مدرنیته غربی محبوس کردهایم و از این رو همیشه حتی در تقلید از غرب نیز دچار عقبماندگیهای بسیاری شدهایم.
بدینسان به نظر میرسد رویکرد سختِ حقوقی در امر سیاستگذاری علوم میتواند دلالتهای خطرناکی داشته باشد و نوعی از انسداد علمی را در رقابتهای علمی دانشگاهی به وجود آورد. جایی که رهبری امت اسلام در پی سیاستها و استراتژیهای تمدنی در عرصههای مختلف زندگی از جمله عرصههای مهم علمی میرود، اولاً باید به تنوع رویکردها و آزادی اندیشه و بیان در عرصههای علمی اعتنا کرد، و ثانیاً باید به سامانههای جدید در خلق دانشهای بومی، پژوهشهای بومی، و علوم اسلامی بیش از پیش تأکید نمود. تقلیل تمام علم به دنیای حس و تجربه آنهم در نسخههای غربیِ قدیم، مسیر رشد علمی کشور را دشوارتر خواهد کرد .
برای عبور از این تناقض، باید بر همان فراز نخست از سخنان وزیر محترم مبنی بر گفتگو پافشاری کرد. باید به گفتگوهای واقعی و متواضعانه تن داد، از سخنرانیها و داوریهای یک طرفه در مهمترین مسئلههای علمی و معرفتی پرهیز نمود، تا بتوان توأمان از علم جدید و علم سنتی در بازسازی گفتمانهای جدید و پاسخهای نوآمد به نیازهای دنیای معاصر استفاده کرد.