اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصهای از یکی دیگر از سخنرانیهای مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
اگر کسی شروط لازم در حاکم که قبلا به آنها اشاره شد را نداشت، ولی وانمود کرد که من این شرایط را دارم، کاری سیاسی ولی ضد اخلاق انجام داده است، و این از نظر اسلام جایز نیست، بهخصوص که موجب تضییع حق دیگران نیز میشود؛ زیرا صلاحیت ندارد و حتما بعضی کارها را خراب میکند. به عبارت دیگر، کاری انجام داده است که در اصل، ضد آن هدفی است که حکومت برای آن تشکیل شده است. همچنین اگر برای رسیدن به این پست، نیازمند گذراندن مراحل مختلفی مثل شرکت در انتخابات، نامنویسی، مصاحبه و... بود و او در این مراحل تقلب کرد، باز همان مفاسد واقع میشود. در اینجا نیز فعل سیاسی را نباید با کار ضداخلاقی انجام داد.
جهت دیگر این مسئله نیز این است که اگر فرد برای تصدی این پست، نیت الهی داشته باشد، ثواب دارد و فعل اخلاقی انجام داده است؛ اما اگر به انگیزههای دیگری مثل حب ریاست این کار را انجام داد، فعل اخلاقی انجام نداده است. البته اگر کار را بلد باشد و واقعا به نظام اسلامی خدمت بکند، کار حرامی انجام نداده است؛ ولی از آنجا که نیت خوبی نداشته است، کارش ارزش اخلاقی ندارد. گفتیم حکومت نهادی است که برای رفع نیازهای مادی و معنویِ بر زمینمانده جامعه، شکل گرفته است. این کار، خودش حسن فعلی دارد؛ بنابراین اگر این کار تأمین شد، دیگر تکلیف شرعی در اینجا وجود ندارد. در اینجا موضوعِ مسئله سیاسی برطرف شده و حسن فعلی تأمین میشود، اما حسن فاعلی ندارد؛ زیرا در نظام ارزشی اسلام، ارزش کار اخلاقی به نیت است و اگر کسی نیت خیر و خداپسند نداشته باشد، کارش فاقد ارزش است. گاهی این کار، نه تنها فاقد است که ضدارزش نیز میشود. مثل عبادتی که از روی ریا باشد که نه تنها قبول نیست، مؤاخذه نیز دارد.
حسن فعلی و واجب توصلی
یکی از مصلحتهای سیاسی این است که حاکمی باشد که جلوی هجوم دشمنان و مفسدههای عمومی را بگیرد. حصول این اهداف، حسن فعلی دارد. این کار باید بشود؛ اما اینکه چه کسی آن را انجام دهد و ثواب دارد یا ندارد، مثل هر واجب توصلی دیگری به نیت بستگی دارد. بهعبارتدیگر، ما میتوانیم بگوییم وجوب اغلب مسائل سیاسی، توصلی است. این کار از طرف هر کسی با هر نیتی انجام گیرد، مصلحت تأمین شده است، ولی ثواب آن بسته به نیت انجامدهنده است. در روایت آمده است، منفعت یک قضاوت حق در جامعه، بیشتر از منفعت شش ماه باران در آن جامعه است. روشن است که چنین ثوابی را به کسی میدهند که قصد خداپسند داشته باشد.
نقش توجه به سعادت ابدی در تحقق ارزش اخلاقی
نکته دیگر اینکه بین مسائل اخلاقی و مسائل سیاسی، چند نوع رابطه قابل تصور است. در رفتارهای سیاسی عرفی، صرفنظر از دین و احکام دینی، حاکم خوب، کسی است که بداند مردم چه نیازهایی دارند و چه دشمنانی آنها را تهدید میکنند و همچنین با وسایل بیضرری، این نیازمندیها را رفع کند. اما از نظر اسلام در حاکم، شرط دیگری نیز ملحوظ است. در اخلاق عرفی، حتی اخلاقی که فیلسوفان خیلی دقیق دربارهاش بحث کردهاند، درباره اینکه یک رفتار چه اندازه در آخرت انسان تأثیر دارد، بحثی نکرده و ارزش اخلاقی را در نفع دنیوی خلاصه کردهاند؛ ولی همانطور که گفتیم در اسلام، دایره مصالح و مفاسد، بسیار وسیعتر از منافع مادی است و شامل نفع معنوی و روحی نیز میشود، حتی از مرزهای دنیا فراتر میرود و تأثیرش در عالم ابدی نیز لحاظ میشود. بر اساس این بیان، ارزش اخلاقی زمانی تحقق پیدا میکند که افزون بر مصالح گوناگون فردی و اجتماعی، موجب سعادت ابدی نیز بشود. در اینجا دایره و شرایط مسائل اخلاقی بسیار وسیعتر میشود. عین این مسئله درباره مسائل سیاسی نیز مطرح است.
رفع نیازهای معنوی، مهمترین وظیفه حکومت
در احکام سیاسی گفتیم که وجود دستگاهی به نام «حکومت» واجب است. وظیفه حکومت نیز این است که نیازمندیهای عمومی را که متصدی خاص ندارد، تأمین کند. حال میپرسیم نیازمندیهای عمومی چه چیزهایی است؟ آیا شامل مسائل معنوی هم میشود؟ به عبارت دیگر، آیا دولت اسلامی وظیفه دارد که عقاید دینی را به مردم آموزش بدهد و شبهات را رفع کند؟ همانطور که میدانید در نظام گذشته، به این مسائل توجهی نمیشد و اصلا مسائل معنوی را جزو نیازمندیهای عمومی نمیدانستند. حتی در اوائل تأسیس وزارت آموزشوپرورش، آموزش دینی مطرح نبود. عدهای از علمای بزرگ در حد مراجع، به عنوان اعتراض حرکت کردند و در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند، و بالاخره موفق شدند هفتهای دو ساعت برنامه «شرعیات» را در برنامه درسی مدارس بگنجانند؛ اما در نظام اسلامی با مسائل دینی اینگونه برخورد نمیشود. از نظر اسلام این نیازمندیها، واجبترین نیازمندیهاست؛ زیرا اگر نیازمندیهای مادی تأمین نشود، حداکثر انسان دچار مرگ میشود و زودتر میمیرد؛ اما اگر نیازمندیهای معنوی تأمین نشود و انسان، کافر بمیرد، تنها با مرگ مسئلهاش تمام نمیشود؛ بلکه تا ابد در آتش میسوزد.
بر اساس مبانی اسلام، نیازمندیهای معنوی از واجبترین واجبات است. حتی اگر در عمل، آنها را مساوی نیازمندیهای مادی به شمار بیاوریم، بالاخره در عداد نیازمندیهای عمومی است که تأمین آنها از وظایف دولت است. از وظایف دولت است که نهتنها راه حق را به مردم نشان دهد، بلکه از انحرافات دینی، از تفکرات التقاطی، از شبهاتی که اعتقادات جوانان را از بین میبرد و از چیزهایی که موجب مفاسد اخلاقی میشود، جلوگیری کند. وقتی دشمنی به مرزهای کشور حمله کند، دولت باید نیرو بفرستد و مانع ورود دشمن شوند، در اینجا نیز دشمن برای دزدیِ دین فرزندان ما آمده است، او آمده است که سعادت دنیا و آخرت آنها را بدزدد و آنها را یک موجود هوسباز و شهوتران تربیت کند، آیا باید ساکت بنشینیم و بگوییم به ما ربطی ندارد؟! به نظر ما یکی از نقطههای اساسی تفاوت دولت اسلامی با دولت سکولار این است که حداقل به اندازه نیازهای مادی، به نیازهای معنوی و دینی اهتمام داشته باشد و از مفاسد اخلاقی و فرهنگی، چیزهایی که موجب تضعیف دین میشود، چیزهایی که موجب ترویج فساد و گناه در جامعه میشود، جلوگیری کند.
بنابراین، ما ابتدا باید در تبیین نیازمندی انسان تجدیدنظر کنیم. نیازمندی در اینجا یعنی چیزی که اگر نباشد، امکان تکامل انسانی فراهم نمیشود، یا مانعی برای تکامل انسانی به وجود میآید. بالاترین چیزی که موجب فساد انسانها میشود "بیدینی" است. بزرگترین نیازمندی نیز رفع چیزی است که باعث میشود عقاید مسلمانها سست شود و جوانان آنها کافر شوند. بله، اگر حوزه علمیه به قدر کافی نیرو داشت و این کار را انجام میداد، این وظیفه از دوش دولت ساقط میشد. مثل اینکه اگر خیّری متصدی تمام کارهای وزارت بهداشت و درمان شود، این وظایف از عهده دولت برداشته میشود؛ اما امروز چگونه میتوانیم بگوییم دولت نسبت به مسائل معنوی، وظیفهای ندارد؟! بنابراین، حسن فعلی کار سیاسی، صرفنظر از نیت فاعل، در گرو این است که بتواند این وظایف را انجام دهد. اگر مسئولی صلاحیت این کار را نداشته باشد، این منصب را غصب کرده است. چنین کسی حتی حق ندارد برای این منصب داوطلب شود، چون مثل این است که کسی که صلاحیت پزشکی ندارد، به اسم پزشک به مداوای مردم بپردازد. چنین کسی بر بیماری مردم میافزاید. این کار حتی حسن فعلی هم ندارد، چه رسد به حسن فاعلی.
نتیجه اینکه از دیدگاه اسلامی، انسان میتواند در انجام تمام مسائل سیاسی در صورتی که حسن فعلی داشته باشند، قصد قربت کند و آن را به عبادتی که ثوابش از دهها سال عبادت بیشتر است، تبدیل کند. در هیچ مکتب فلسفی چنین چیزی وجود ندارد. اما این مسئله نباید ما را فریب دهد که تصور کنیم اجرای احکام حکومتی یا قرار گرفتن در مسند قضا در کشور اسلامی به هر صورت که باشد، نفعی بیشتر از شش ماه باران برای جامعه دارد. این طور نیست. گاهی ضرر یک امضا، از ضرر شش ماه بارش آتش بیشتر است. ممکن است امضای یک قرارداد، میلیونها دلار به کشور اسلامی لطمه بزند. طبعا کاری که حسن فعلی ندارد، حسن فاعلی نیز نمیتواند داشته باشد.
(گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباح یزدی (ره) در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱۴/۳/۹۶، مطابق با نهم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)