امام حسین علیه‌السلام:  خودنمایی گزافه‌گویی، عجله کم عقلی و سفاهت ناتوانی است. کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰  

تأثیر جهاد و شهادت در حرکت و سعادت جامعه

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
یک مسئله این است که این قضیه را ما از بُعد اجتماعی آن در نظر بگیریم. حالا این رابطه انسان با خدا بود که انسان حیاتی را از دست می‌دهد و خدا یک حیاتی به او می‌دهد که ابدی است و سر سفره خدا غذا می‌خورد و دیگر تعبیر میت برای او اصلاً درست نیست و بالاترین حیات را خواهد داشت.
یک بحث دیگر این است که این فداکاری و جهاد تا برسد به شهادت، چه تأثیری برای جامعه دارد؟ چه نفعی برای دیگران دارد؟ این چیزی است که نصیب خود آدم می‌شود و ثواب آن گیر خود آدم می‌آید، فضیلتی است، یک مسئله‌ای است بین انسان و خدای خودش. یک بحث دیگر درباره جهاد و شهادت این است که تأثیر جهاد و شهادت در حرکت جامعه و سعادت جامعه چیست؟
این مسئله ابعاد فرعی مختلفی دارد که اصلاً زندگی اجتماعی چه لوازمی دارد و بشر به‌گونه‌ای آفریده شده که خواه‌ناخواه بین آن‌ها اختلافاتی پیش می‌آید، اختلافاتی در زندگی، در منافع و معمولاً در زندگی انسان از همان روزهای اول خلقت، این مسئله‌ها و این اختلافات بوده است. حتی یکی از دو فرزندان بی‌واسطه حضرت آدم، دیگری را کشت! قتل از همان زمان خود حضرت آدم بوده است. زندگی انسان این‌گونه است و تا آخر هم همین‌گونه خواهد بود. آن‌وقت این جهاد چه نقشی در سعادت جامعه دارد؟
اینکه آدم فکر کند که اگر آدم بخواهد برای یک جامعه‌ای خدمت کند چه خدماتی می‌تواند انجام دهد، یک سلسله خدمات مادی هست که آدم به زندگی‌شان کمک کند؛ رفاه زندگی‌شان را، درآمدشان را، کسب‌وکارشان را یا خدماتی را برای سلامتی و رفاه آن‌ها فراهم کند؛ پزشکی که مجانی معالجه کند یا حتی داروی مجانی هم بدهد، این‌ها خدماتی برای جامعه است؛ اما آن خدمت، خدمتی است که باعث این می‌شود که روح انسان‌ها ترقی کند که اثر ترقی آن تا ابد باقی بماند؛ آن خدمات دیگر هرچه باشد تا دم مرگ و تا لب گور است. اگر سلامتی هم باشد تا دم مرگ است، آدم تا زمانی که زنده است از سلامتی استفاده می‌کند، وقتی اجل او رسید و از دنیا رفت دیگر پزشک چه‌کار می‌تواند بکند؟! منافع مادی هم باشد، رفاه هم باشد، خانه خوب هم باشد، درآمد خوب هم باشد، همه این‌ها برای قبل از مرگ است و با رسیدن مرگ، پایان پیدا می‌کند؛ اما آن خدمتی که به روح انسان‌ها شود و روح آن‌ها تعالی پیدا کند، هرگز از بین نخواهد رفت؛ خَالِدِينَ فِیهَا أَبَدًا.[1] این چقدر با خدمات دیگر قابل‌مقایسه است؟!
خدمت برای سعادت ابدی
فرض کنید آدم یک بیمارستان خیلی مهمی که در دنیا بی‌نظیر است را در شهر قم بسازد و همه ضعفا و علما و بیماران را مجانی، با بهترین صورت و با بهترین روش معالجه کنند. آخرش چه می‌شود؟ یک کسانی تا زمانی که زنده هستند می‌توانند از این استفاده کنند؛ اما می‌شود به هر نفر، هزار سال خدمت کرد؟! عمرها به صد سال هم نمی‌رسد. نهایتش این است که آدم مثلاً صد سال بتواند خدمت کند، حالا چه رفاه زندگی آن‌ها باشد یا سلامتی آن‌ها باشد یا هر چیز دیگری مربوط به این‌ها؛ اما اگر آدم توانست یک کاری کند که این‌ها إلی‌الأبد سعادتمند شوند، چقدر ارزش خواهد داشت؟!
چه کارهایی می‌شود که یک جامعه‌ای سعادتمند شود؟ بالاخره کلید آن، علم و هدایت و ارشاد و امثال این‌هاست که این را خداوند متعال نصیب علما می‌کند. خدمتی که از راه علم و هدایت و ارشاد می‌توان به بندگان خدا کرد، با هیچ خدمت دیگری قابل‌مقایسه نیست، برای اینکه اثر این خدمت می‌ماند؛ این اگر هدایت شد و مؤمن شد اثر ایمان، إلی‌الأبد باقی می‌ماند. پس در بین انسان‌ها کسانی که عالم باشند، بیش از همه می‌توانند به جامعه خدمت کنند.
حالا شاهد این مطلب از روایات فرمایش پیغمبر اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین ‌سلام‌الله‌علیه است؛ آن وقتی که در یمن شورش شده بود و حضرت، امیرالمؤمنین را به سمت یمن می‌فرستادند به ایشان فرمودند: یا علی! لَأَنْ یَهْدِیَ اللهُ عَلی یَدَیْکَ رَجُلاً خَیْرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ؛ تو را می‌فرستم که بروی؛ ولی بدان اگر بتوانی قبل از جنگ، یک نفر را هدایت کنی، ارزش آن از آنچه خورشید بر آن تابیده بیشتر است؛ یک نفر! این کاری است که از علما برمی‌آید.
الحمدلله خدا توفیق خدمتگزاری علما را نصیب ما فرموده است؛ اما این خدماتی که ما معمولاً به زبان و قلممان می‌توانیم بکنیم، این‌ها یک آثار محدودی دارد. همه این را آزموده‌ایم. شما در عالم چه خدمتی را سراغ دارید که یک عالمی کرده باشد، در روح کسانی اثر گذاشته باشد که اولاً کمیت آن‌ها حدّ نداشته باشد، یعنی اصلاً آنجا نشود گفت چند نفر؛ میلیاردها انسان ممکن است تحت تأثیر یک نفر واقع شوند! حالا این را فرض می‌کنیم. شاید شما بگویید یک فرض محالی است، مگر می‌شود یک نفر آدم در میلیون‌ها آدم اثر بگذارد؟! حالا مصداق آن را عرض می‌کنم.
آثار و برکات خون شهید
آیا یک نفر آدم می‌تواند در افرادی اثر بگذارد که از نظر تعداد، قابل‌شمارش نیستند، این خدمت از نظر زمان هم تا چندین سال ادامه داشته باشد و صدها سال بعد از رفتن او از این دنیا هم این اثر باقی بماند؛ آیا چنین چیزی می‌شود؟! حالا اگر چنین چیزی بشود و ازنظر کیفیت، آن‌گونه تأثیری در عمق روح افراد ببخشد که هیچ بیان و آموزه‌ای آن اثر را نمی‌تواند داشته باشد، اگر چنین چیزی فرض شود چه خواهد بود؟! این یک اعجاز است؛ یک اعجاز فرضی است؛ مگر چنین چیزی می‌شود؟!
همه ما شبانه‌روز سروکار ما با همین چیز است؛ یعنی سروکار ما با نام سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه نیست؟! ایشان یک نفر بود که یک روز عاشورا در میدان فعالیت کرد. چند نفر به وسیله ایشان هدایت می‌شوند؟! گفتیم که پیغمبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین ‌سلام‌الله‌علیه فرمودند: لأنْ یَهْدیَ اللهُ عَلی یَدَیْکَ؛ اگر یک نفر هدایت شود، ثواب آن از آنچه خورشید بر آن تابیده بیشتر است! یک نفر! اما به وسیله سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه چند نفر هدایت شده‌اند؟! این دستگاه تا چه زمانی ادامه دارد؟! بگویید تا چه زمانی ادامه ندارد! این إلی‌الأبد باقی خواهد بود. تا انسان هست، این دستگاه زنده است. تأثیری که این دستگاه می‌بخشد، چه بیان و چه قلمی می‌تواند ببخشد؟! کافرانی با شنیدن نام سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه و داستان ایشان مسلمان شده‌اند، عاشق دین شده‌اند، زندگی آن‌ها عوض شده است که اگر شما ده سال درس دین و اعتقادات دینی به آن‌ها می‌دادید، یک چنین اثری را نمی‌کرد. پس ماهیت شهادت یک چنین چیزی است. شهادت سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه مصداق اعلای آن بود. حالا هرکسی به اندازه ظرفیت خودش. مگر علم که گفتیم همه به یک اندازه علم دارند؟! مگر انفاق که گفتیم همه یک‌جور انفاق می‌کنند؟! شهادت هم وقتی گفتیم همه یک‌جور نیستند؛ اما این ماهیت، چنین ظرفیتی را دارد.
شهادت چنین ظرفیتی را دارد که میلیاردها انسان را از جهنم به بهشت ببرد؛ زندگی دنیای آن‌ها را تأمین کند؛ دست دشمنان، طواغیت و شیاطین را از مردم کوتاه کند. هیچ چیز دیگری مثل جهاد و شهادت نمی‌تواند این کار را بکند. پس ما روی محاسبات خودمان در عالم یک نوع کار، یک نوع حرکت و یک نوع فعالیتی که چنین پتانسیلی را داشته باشد سراغ نداریم؛ حالا اینکه ما چه اندازه استفاده می‌کنیم، هرکسی به اندازه ظرفیت خودش؛ ولی چنین ظرفیتی را داشته باشد که میلیاردها انسان را هدایت کند و آن‌ها را به عالی‌ترین کمالات برساند و بیشترین دوام را داشته باشد. آیا شما مصداق دیگری سراغ دارید؟!
یکی از حضار: بحث مداد العلماء.
حاج‌آقا: حالا مداد العلماء که هیچی، حتی اینکه شما یک نفر را تربیت کنید؛ اما بیان، چه اندازه در یک کسی اثر می‌گذارد؟! آن تأثیری که دیدن این جریان یا نقل آن به هر صورتی دارد، این داستان عجیبی است. اینکه برای من نقل کنند و برای همه ما نقل می‌کنند، خود ما هم نقل می‌کنیم که پدری، بچه شش‌ماهه خود را بیاورد سر دست بلند کند و بگوید یک مقدار آب به این بچه بدهید! بعد جلوی چشم او تیر بزنند و گلوی او را ببرند؛ او خون‌های او را بگیرد به آسمان بپاشد که مبادا روی زمین بریزد و بلایش زمین را نابود کند؛ بعد هم بگوید خدایا! چون تو می‌بینی، تحمل این بلا برای من آسان است. کدام بیانی می‌تواند چنین کاری را بکند؟! به‌هرحال از افتخارات مکتب اهل‌بیت‌ صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین این است که این نمونه‌های عینی را دارد.
ما کسانی را داریم که بت‌پرست هستند؛ اما عاشق سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه هستند. من چند سال پیش یک سفری به هندوستان رفتم. مقام معظم رهبری سفارش فرموده بودند که به آنجا بروم. در آنجا برای من توضیح دادند و گفتند که یک گروهی از برهمن‌ها هستند که این‌ها هندوی بت‌پرست هستند. می‌دانید که در جامعه طبقاتی، برهمن‌ها بالاترین ارزش را در جامعه دارند. این‌ها اسم خودشان را حسینی برهمن گذاشته‌اند. برهمن‌هایی که به سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه علاقه دارند و در ایام سال کارها و مراسم‌هایی را به نام ایشان انجام می‌دهند و اموالی را وقف کرده‌اند. حالا شاید این را نشنیده باشید، شاید هم شنیده باشید، بسیار معروف است؛ اموالی در هندوستان وقف شده، قسمت‌هایی از جنگل که شاخه‌های این درخت‌ها را ببرند، شب تاسوعا که می‌شود این درخت‌ها را آتش بزنند تا بسوزد و بیابان به صورت یکپارچه پر از زغال برافروخته قرمز بشود. صبح می‌آیند دسته می‌گیرند، شعر می‌خوانند و دسته‌دسته با پای لخت روی این آتش‌ها می‌روند و برمی‌گردند. یک جنگلی را وقف کرده‌اند برای اینکه شاخه‌های درختان آن را هرسال ببُرند، بسوزانند و برای روز تاسوعا و عاشورا زمینه در آتش رفتن عزاداران را فراهم کنند. چه مکتبی یک چنین ظرفیتی را دارد؟! این از کجا پیدا شده است؟ همه این‌ها اثر شهادت است. اگر شهادت نبود، این آثار پیدا نمی‌شد. حالا هرکسی چنین ظرفیتی را داشته باشد که بویی از این حقیقت به مشام او برسد.
این هم یک بُعد قضیه درباره شهادت است. وقتی مطالعه می‌کنید که این چیست که این‌گونه است توضیحاتی دارد که ما هم گفته‌ایم و شنیده‌ایم که آدم باید هرچه دارد را برای خدا بدهد، خدا هم هرچه دارد را به او می‌دهد. از این چیزها می‌گوییم؛ اما درست است که این‌ها یک مفاهیمی است، مفاهیم قشنگی هم هست؛ اما آن اثری که خود داستان به دل انسان اثر می‌گذارد و ارتباط روحی‌ای که پیدا می‌کند، آن یک چیز دیگری است. کسانی هستند که نام امام حسین‌علیه‌السلام که برده می‌شود، اشکشان جاری می‌شود. این چه عشقی است؟! با چه علمی و با چه تعلیمی می‌شود این کارها را کرد؟! با چه خدمتی؟! با چه بیمارستانی؟! با چه سرمایه‌گذاری‌ای؟! این یک چیز دیگری است. مؤمن، کافر، پیر، جوان، حتی دشمنان اسلام هم نسبت به امام حسین‌علیه‌السلام این‌گونه هستند. این خاصیت، حقیقت شهادت است که چنین ویژگی‌هایی را دارد. سایر امام‌ها هم مثل امام حسین‌علیه‌السلام معصوم هستند. کدام از عصمت کم داشتند؟ همه نور واحد هستند؛ اما این خاصیت برای سیدالشهداصلوات‌الله‌علیه هست. اگر ما بتوانیم این درس‌ها را از این مکتب، درست یاد بگیریم و اول این‌ها را در خودمان درست تحقق ببخشیم، باور کنیم و آن ارادتی که باید را نسبت به دستگاه اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین پیدا کنیم، چون قابل توصیف نیست و به سفارش هم درست نمی‌شود، آدم باید یک نورانیتی داشته باشد تا خدا به او بدهد؛ بالاخره رابطه خودمان را با اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین تقویت کنیم، این ضرر ندارد، همه‌چیز در سایه این پیدا می‌شود.
 (سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در جمع روحانیان سپاه قدس، 3 اسفند 1395.)
_____________________
پی نوشت:
1. نساء، 57.