پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):  دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند. بحارالانوار، ج 51، ص 66

بین‌الملل 1244

نگاهی به اقدام ترامپ در تغییر نام «وزارت دفاع» آمریکا به «وزارت جنگ»

دونالد ترامپ با امضای یک فرمان اجرایی، نام وزارت دفاع آمریکا را به‌صورت غیررسمی به «وزارت جنگ» تغییر داد. این اقدام که به‌عنوان یک تغییر عنوان ثانویه برای پنتاگون مطرح شده و نیاز به تأیید کنگره برای قانونی شدن دارد، واکنش‌های گسترده‌ای را در داخل و خارج از آمریکا به دنبال داشته است.
این تصمیم نه‌تنها یک تغییر نمادین در نام‌گذاری است؛ بلکه به‌عنوان نمادی از رویکرد تهاجمی و زورگویانه‌ای تفسیر می‌شود که از دیرباز در سیاست خارجی آمریکا ریشه داشته است. تغییر نام وزارت دفاع به «وزارت جنگ» توسط شخصیتی مانند دونالد ترامپ که به صراحت و جسارت در بیان دیدگاه‌های خود شهره است، حرکتی است که نقاب از چهره واقعی سیاست‌های ایالات متحده برمی‌دارد: چهره‌ای که نشان‌دهنده تمایل به سلطه، اشغالگری و اعمال قدرت نظامی در سراسر جهان است.
از وزارت جنگ تا وزارت دفاع
ایالات متحده از زمان تأسیس خود در سال ۱۷۸۹ تا پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۷، وزارتخانه‌ای به نام «وزارت جنگ» داشت که عمدتاً مسئول مدیریت ارتش بود. پس از جنگ جهانی دوم و با تصویب قانون امنیت ملی ۱۹۴۷، این وزارتخانه با ادغام دپارتمان‌های ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی تازه‌تأسیس به «وزارت دفاع» تغییر نام یافت.
این تغییر نام در آن زمان به‌عنوان بخشی از تلاش برای بازسازی ساختار نظامی و حذف ارجاعات مستقیم به «جنگ» پس از فجایع دو جنگ جهانی انجام شد. هدف این بود که وجهه‌ای دفاعی و صلح‌طلبانه‌تر از نظامی‌گری آمریکا به جهان ارائه شود. با این حال، تاریخچه سیاست خارجی آمریکا نشان می‌دهد که این تغییر نام، صرفاً یک تغییر ظاهری بود و رویکرد تهاجمی این کشور در مداخلات نظامی در سراسر جهان همچنان ادامه یافت.
 ترامپ با احیای نام «وزارت جنگ» به‌عنوان یک عنوان ثانویه، به صراحت اعلام کرده که این نام «پیام پیروزی» و «آمادگی برای جنگ» را به جهان ارسال می‌کند. او معتقد است که نام «وزارت دفاع» بیش از حد «دفاعی» و به تعبیر خودش «ووک (woke) » است و نمی‌تواند قدرت و قاطعیت نظامی آمریکا را به‌خوبی نشان دهد.
این اظهارات، همراه با حمایت وزیر دفاع، پیت هگسث که از «روحیه جنگ‌طلبانه» و «حداکثر تخریب» سخن گفته، نشان‌دهنده بازگشت به گفتمانی است که صراحتاً از جنگ و سلطه نظامی حمایت می‌کند.
وجهه تهاجمی آمریکا
ممکن است عده‌ای مسئله تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ را یک موضوع ساده و کلی قلمداد کنند؛ اما تغییر نام وزارت دفاع به وزارت جنگ، تنها یک تغییر لفظی نیست و عمق ماجرا چیزی بیشتر از آن است که بتوان به آن به عنوان یک موضوع ساده نگاه کرد. در واقع این اتفاق نشانه‌ای از آشکار شدن همان رویکردی است که آمریکا در طول تاریخ خود بارها به نمایش گذاشته است. ایالات متحده از زمان تأسیس خود در قرن هجدهم، سابقه‌ای طولانی در مداخلات نظامی و اشغالگری دارد.
از جنگ‌های سرخ‌پوستان و الحاق سرزمین‌های بومیان آمریکا گرفته تا جنگ‌های استعماری در فیلیپین، مداخلات در آمریکای لاتین، ویتنام، عراق، افغانستان، لیبی و از جمله تجاوز غیر قانون به تاسیسات اتمی ایران، تاریخ آمریکا مملو از نمونه‌هایی است که نشان‌دهنده تمایل این کشور به استفاده از قدرت نظامی برای پیشبرد منافع خود در هر نقطه از جهان است.
در قرن بیستم، ایالات متحده با ادعای «دفاع از دموکراسی» یا «مبارزه با کمونیسم» به بسیاری از کشورها حمله کرد یا در آن‌ها مداخله نظامی انجام داد. جنگ ویتنام (۱۹۵۵-۱۹۷۵) نمونه‌ای بارز از این رویکرد است، جایی که آمریکا با بهانه جلوگیری از گسترش کمونیسم، میلیون‌ها نفر را کشت و زیرساخت‌های ویتنام را ویران کرد.
در دوران مدرن‌تر، جنگ‌های عراق (۲۰۰۳) و افغانستان (۲۰۰۱-۲۰۲۱) نشان‌دهنده ادامه این سیاست تهاجمی بودند. این جنگ‌ها که به بهانه «مبارزه با تروریسم» یا «جستجوی سلاح‌های کشتار جمعی» آغاز شدند، منجر به مرگ صدها هزار غیرنظامی، تخریب گسترده و بی‌ثباتی طولانی‌مدت در این مناطق شدند.
در رابطه با تاسیسات اتمی ایران نیز مسئله به همین ترتیب است. باوجود آنکه بازرسان سازمان آژانس اتمی بارها بی‌خطر بودن برنامه هستهای ایران را تائید کرده و ایران در حال مذاکره با دولت آمریکا بود، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مجوز حمله رژیم صهیونیستی به ایران را صادر کرده و خود در حمله به تاسیسات اتمی ایران به صورت مستقیم دخالت کرد.
تغییر نام به «وزارت جنگ» تنها این واقعیت را آشکارتر می‌کند و نقاب از چهره سیاست خارجی به اصطلاح صلح طلبانه آمریکا برمی‌دارد. دونالد ترامپ، با سبک صریح و بی‌پروای خود، شخصیتی است که به‌جای پنهان کردن این حقیقت، آن را با افتخار به نمایش می‌گذارد.
او با این اقدام نشان داده که نیازی به تظاهر به صلح‌طلبی ندارد و ترجیح می‌دهد رویکرد واقعی آمریکا را با نامی که به گفته خودش «قوی‌تر» است، به جهان معرفی کند.
لازم به ذکر است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانی‌های خود در رابطه با این ویژگی رفتار رئیس جمهور فعلی آمریکا فرمودند: «ما از این آقایی که آمده [ترامپ] متشکریم! تشکر به‌خاطر اینکه زحمت ما را کم کرد؛ چهره‌ی واقعی آمریکا را نشان داد. آنچه که ما در سی و چند سال می‌گفتیم - فساد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی و اجتماعی در دستگاه حاکمه‌ی آمریکا - این آقا آمد در دوره‌ی انتخابات و بعد از انتخابات این را علنی و عریان کرد».
 
نقشه راه ایران قوی در جنگ ترکیبی     
بخش دوم
بخش دوم: پیوند حاکمیت و مردم؛ به‌مثابه رمز پیروزی
4. حکمرانی مشارکتی: دولت به‌مثابه میدان‌دار و نه صرفاً بازیگر: حکمرانی در معرض جنگ، تنها با مشارکت مردم ممکن می‌شود. بدون درگیرکردن مردم در فرآیند حکمرانی، هر اقدام دولت در شرایط در معرض جنگ، بسیار پرهزینه و گاهی ناممکن خواهد بود.
تبیین راهبردی:
بزرگ‌ترین سرمایه راهبردی جمهوری اسلامی ایران، «مردم» هستند. پیروزی انقلاب اسلامی، پیروزی در هشت سال دفاع مقدس و عبور از فتنه‌های گوناگون، همگی در سایه حضور معجزه‌آسای مردم در صحنه ممکن شده است. در شرایط جنگ ترکیبی، دولت به‌تنهایی قادر به مقابله با انبوه تهدیدات نیست. تلقی کردن مردم به‌عنوان موجوداتی منفعل که صرفاً باید از آن‌ها حمایت شود، یک خطای محاسباتی مرگبار است. حکمرانی موفق در این شرایط حکمرانی است که دولت را از یک «تصدی‌گر» به یک «میدان‌دار» تبدیل کند. دولت باید بستر را برای نقش‌آفرینی حداکثری مردم در تمامی عرصه‌ها، از تولید تا امنیت، فراهم سازد و خود نقش هماهنگ‌کننده و پشتیبان را ایفا کند. جنگ اقتصادی را نمی‌توان صرفاً با دستورالعمل‌های دولتی برد؛ این جنگ نیازمند حضور میلیون‌ها تولیدکننده، کارگر، کارآفرین و مصرف‌کننده هوشمند در میدان نبرد است.
راهکارها:
مردمی‌سازی اقتصاد: اجرای واقعی سیاست‌های اصل 44، حمایت از تعاونی‌ها، واگذاری بنگاه‌های دولتی به بخش خصوصی واقعی و متعهد، و ایجاد بازارهای رقابتی برای شکستن انحصارات، از جمله اقدامات کلیدی برای مشارکت دادن مردم در اقتصاد است.
واگذاری امنیت به مردم (امنیت مردم‌پایه): طرح‌هایی مانند «پلیس محله» و «بسیج محلات» باید به‌شکل جدی تقویت شوند تا مردم خود در تأمین امنیت محل زندگی و کارشان نقش فعال ایفا کنند. این امر ضمن آزاد کردن قوای امنیتی برای مقابله با تهدیدات کلان، حس مسئولیت‌پذیری اجتماعی را نیز افزایش می‌دهد.
استفاده از ظرفیت عظیم گروه‌های جهادی: باید یک سازوکار ملی برای هدایت، پشتیبانی و شبکه‌سازی گروه‌های جهادی در سراسر کشور ایجاد شود تا از انرژی و تخصص این نیروهای مخلص برای حل مشکلات در مناطق محروم و در شرایط بحران استفاده حداکثری به عمل آید.
5. دکترین نبرد ناهمگون، شاه‌کلید پیروزی در جنگ ترکیبی: ایران در این جنگ نامتقارن باید رکن اصلی دکترین دفاعی خود یعنی هسته‌های مردمی را در همه زمینه‌های امنیتی، فناوری، دانش، فرهنگی و سیاسی فعال کند.
تبیین راهبردی
دشمن در بسیاری از حوزه‌های کلاسیک (اقتصادی، نظامی) دارای برتری‌های مادی و کمی است. تلاش برای رویارویی متقارن و آینه‌ای با دشمن، ورود به زمینی است که او در آن دست برتر را دارد و منجر به فرسایش و شکست خواهد شد. رمز پیروزی جمهوری اسلامی همواره در به‌کارگیری «منطق نامتقارن» بوده است. همان‌طور که در عرصه نظامی با توسعه توان موشکی و پهپادی و راهبُرد جنگ نامتقارن دریایی، هیمنه نظامی آمریکا شکسته شد، در سایر عرصه‌ها نیز باید از همین منطق پیروی کرد. رکن اصلی این نبرد نامتقارن «هسته‌های مردمی» هستند. هسته‌های کوچک، چابک، مومن، خلاق و باانگیزه‌ای که می‌توانند در تمامی زمینه‌ها، از علم و فناوری تا فرهنگ و رسانه، قواعد بازی را به نفع جبهه حق تغییر دهند؛ این هسته‌ها همان «آتش به اختیار»های مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هستند.
راهکارها:
حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و هسته‌های فناورانه: باید با تمام توان از جوانان نخبه و شرکت‌های دانش‌بنیانی که در حال شکستن انحصارهای فناوری دشمن و دور زدن تحریم‌ها هستند، حمایت مالی، حقوقی و معنوی شود. این‌ها فرماندهان خط مقدم جنگ علمی و فناوری هستند.
تقویت جبهه فرهنگی انقلاب در فضای مجازی: باید با حمایت از هسته‌های تولید محتوای خلاق، مومن و حرفه‌ای، جنگ روایت‌ها را در فضای مجازی به نفع گفتمان انقلاب اسلامی پیش برد و کنشگری فعال و تهاجمی داشت.
فعال‌سازی دیپلماسی عمومی و مردمی: باید با استفاده از ظرفیت نهادهای مردمی، نخبگان و دانشجویان جهان اسلام و ملت‌های آزاده، پیام انقلاب اسلامی را به گوش جهانیان رساند و شبکه‌ای جهانی از حامیان مقاومت ایجاد کرد.
6. اقناع و آگاهی‌بخشی به مردم: مردم در شرایط در معرض جنگ، بدون اینکه گرفتار تشویش شوند، باید آگاه شوند که شرایط کشور عادی نیست. مردم باید بدانند این جنگ بر سرنوشت آینده منطقه و نبردی بر سر استقلال و بلکه موجودیت ایران است.
تبیین راهبردی:
بزرگ‌ترین خطر در شرایط جنگی، بی‌تفاوتی یا ناآگاهی مردم نسبت به عمق تهدیدات است. اگر مردم شرایط را عادی بپندارند و سختی‌ها را ناشی از ناکارآمدی داخلی صرف بدانند، سرمایه اجتماعی نظام فرسوده شده و دشمن به هدف خود که ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت است، دست می‌یابد. از سوی دیگر، ایجاد ترس و اضطراب بی‌مورد نیز جامعه را دچار انفعال و فلج می‌کند. هنر حکمرانی در این شرایط، ایجاد «آگاهی توأم با آرامش» و «نگرانی توأم با امید» است. این مهم، از طریق «جهاد تبیین» محقق می‌شود. مردم باید به روشنی و صداقت بدانند که در یک جنگ تمام‌عیار قرار دارند، مشکلات اقتصادی موجود صرفاً ناشی از سوءمدیریت نیست؛ بلکه بخشی از فشار حداکثری دشمن است، و هدف این جنگ نه یک موضوع سیاسی زودگذر؛ بلکه «استقلال»، «عزت» و «موجودیت» ایران اسلامی است. آگاهی از این واقعیت، سختی‌ها را برای مردم معنادار و قابل تحمل می‌کند و آن‌ها را از یک ناظر منفعل، به یک رزمنده مقاوم تبدیل می‌نماید.
راهکارها:
ایجاد قرارگاه مرکزی رسانه و جنگ شناختی: این قرارگاه باید با حضور مسئولان ارشد، کارشناسان رسانه و متخصصان جنگ نرم، روایت‌های کلان و راهبُردی نظام را برای مقابله با جنگ شناختی دشمن تدوین کرده و به‌صورت هماهنگ از طریق تمامی تریبون‌های رسمی و غیررسمی (صداوسیما، ائمه جمعه، فعالان فضای مجازی) در جامعه منتشر نماید.
گفتگوی صادقانه و مستمر با مردم: مسئولان باید به‌صورت مداوم و شفاف با مردم سخن بگویند، ابعاد مختلف جنگ اقتصادی و ترکیبی را برای آن‌ها تشریح کنند، دستاوردهای مقاومت را بازگو نمایند و برای حل مشکلات از خود مردم کمک بخواهند.
تولیدات فرهنگی و رسانه‌ای هدفمند: ساخت فیلم، سریال، مستند و سایر محصولات فرهنگی که مقاومت ملت ایران در برابر فشارها و ابعاد جنگ ترکیبی دشمن را به تصویر می‌کشد، می‌تواند به تعمیق آگاهی و تقویت روحیه مقاومت در جامعه کمک شایانی نماید.